کتاب زندگی موفق زناشویی و جنسی با همسر خود

کتاب زندگی موفق زناشویی و جنسی با همسر خود نوشتهٔ داگما اوکونور و ترجمهٔ قدیر گلکاریان است. انتشارات طلایه این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر بیان کرده است که چگونه می‌توان رابطهٔ زناشویی سعادتمندانه‌ای با همسر خود داشت.

درباره کتاب زندگی موفق زناشویی و جنسی با همسر خود

داگما اوکونور کتاب زندگی موفق زناشویی و جنسی با همسر خود را در دو بخش و ۱۵ فصل نگاشته است. او در این اثر بیان کرده است که بسیاری از زنان اینگونه تصور می‌کنند که شوهرانشان در امانت‌داری خیانت کرده و تظاهر به عشق و محبت آنان به زنانشان توأم با فریب و نیرنگ است. همین نطفهٔ شوم تردید تا به حال بسیاری از ساختارهای زندگی مشترک را درهم کوبیده است و باید اعتراف کرد که همین موضوع زمینه‌ساز بسیاری از ناملایمات، ناهماهنگی‌ها و ناسازگاریها شده است. نویسنده در این کتاب سعی بر آن دارد که راه‌های مناسب را پیش روی زنان قرار دهد که نسبت به شوهرانشان امیدوارتر باشند و از زندگی‌کردن با آن‌ها لذت ببرند. عنوان بخش‌های این اثر «چگونه با شروع زندگی به خود جرأت بی‌اعتنایی می‌دهید؟» و «چگونه می‌توانیم دروازه‌های خوشبختی را گشوده و زندگی را مسعود سازیم؟» است.

خواندن کتاب زندگی موفق زناشویی و جنسی با همسر خود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران حوزهٔ ازدواج و خانواده پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زندگی موفق زناشویی و جنسی با همسر خود

«در مشاهده و مشاوره با برخی از بیمارانم دیده‌ام که زن و شوهری با هم‌دیگر اختلاف پیدا کرده‌اند و این اختلاف بر سر موضوعی خاص بوده است. به طور فرض یکی از بیمارانم به خاطر اینکه با زنش تفاهم ندارد به سراغم آمده بود و ادعا می‌کرد که این آخرین اقدام وی است و اگر در درمان روانی نیز موفق نشود، چاره‌ای جز طلاق ندارد. زمانیکه پی به مشکل آنها بردم، دریافتم که زن مقصر بوده است. زیرا او مرد را در طول زندگی بیست ساله خودشان چنان خودکامه و خودرأی بار آورده بود که دیگر هر اقدامی از سوی مرد انجام می‌گرفت ناخودآگاه صورت می‌پذیرفت و کار به جایی رسیده بود که اعتراض زن ثمری نداشت. شوهر اقدام به خرید خانه‌ای کرده و این خانه به دلایلی باب میل زن نبود. شوهر ادعا می‌کرد که هر زمان از ابتدای زندگیمان خواسته‌ام چیزی را با وی مشترکاً انجام دهم و حضورش را الزامی می‌دانستم، زنم به من گفته که سلیقه ما یکی است. تو هر چیزی را انتخاب کنی برای من نیز شایسته است. از اینرو بیشتر مواقع اگر لباسی یا چیزی می‌خریدم به راحتی خرید می‌کردم و باور داشتم که زنم اعتراض نخواهد کرد و نمی‌کرد. تا اینکه در این سه، چهال سال پیش او تغییر یافت و هر چه می‌خریدم به من ایراد می‌گرفت و مرا با دیگران مقایسه می‌کرد که ناقابل وناتوان از گزینش صحیح هستم. سال گذشته خانه‌ای را خریدیم و از زنم خواستم که او نیز آنجا را ببیند و انتخاب کند و نظرش را بگوید ولی او حاضر به دیدن خانه نشد و کار را بر عهده من گذاشت اتفاقاً برخی از دوستانم نیز به حال من غبطه میخوردند و می‌گفتند که از نق زدنهای زنت راحت هستی. ولی زمانیکه به خانه جدیدمان نقل مکان کردیم، زنم به هر بهانه‌ای از آن خانه ایراد گرفت. حالا نیز کار به جایی رسیده که من اعتراضش را مردود میدانم و می‌گویم اگر باب میل وی نبوده از ابتدا حاضر می‌شد و خودش نیز نظر می‌داد. امّا دیگر مراحل به جایی رسیده که کارمان به اهانت کشیده شده است.»