کتاب بیگانه ای در آژانس
معرفی کتاب بیگانه ای در آژانس
کتاب بیگانه ای در آژانس فیلمنامهای از رایموند میساقیان است. این فیلمنامه که بازتابی از اجتماع امروز است درباره دو همسایه است که دوستی نزدیکی دارند و یکی از آنها بعد از مرگ همسایه دیگر، وصی و مسئول آنان شده است.
درباره کتاب بیگانه ای در آژانس
در گذشته ارتباط میان دو همسایه مانند ارتباطی بود که میان دو خانواده از یک خاندان وجود داشت. دوستی و مهر بود. خبر گرفتن از یکدیگر بود و کمک کردن و به داد دل هم رسیدن در مواقع نیاز. اما دریغا که امروز چنین نیست. بسیاری از افراد همسایگان خود را نمیشناسند و بسیاری دیگر ارتباط چندانی با همسایههای خود ندارد و در نهایت به یک گفتگوی کوتاه روزمره، یک سلام و احوالپرسی ساده بسنده میکنند.
در فیلمنامه بیگانه ای در آژانس با دو خانواده آشنا میشویم که همسایه یکدیگر هستند. دو همسایه که دوست و نزدیکند و مرد یکی از خانوادهها که در شرف مرگ است، مسئولیت اموال و زندگی را به همسایهاش میسپارد تا پس از مرگ نیز خیالش از بابت خانه و خانوادهاش راحت باشد.
کتاب بیگانه ای در آژانس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به مطالعه فیلمنامه و همچنین فیلمسازان از خواندن کتاب بیگانه ای در آژانس لذت میبرند.
بخشی از کتاب بیگانه ای در آژانس
خانم پوران دباغی كه همسايه ديوار به ديوار پدر رضاست، از مغازهای بيـرون میآيد و به طرف كوچهای ديگر حركت میكند. از آن طرف خيابان رضا هم وارد همان كوچه میشود. آنان در يكی از محلههای پايين شـهر تهـران هسـتند كـه بسيار شلوغ است و چند بچه در حال بازی هستند، رضا به طـرف انتهـای كوچـه میرود. ياسمن، دختری شش ساله با دختران همسالش « لی ليه» بـازی مـیكنـد كه با ديدن رضا خوشحال به طرف او میدود و خود را در آغوش رضا میانـدازد.
رضا هم او را در آغوش میكشد و به طرف خانهای میدوند كه در انتهاي كوچه است و وارد خانه میشوند. ياسمن و رضا گفت و گو میكنند:
ياسمن: عمو جان!؟
رضا: جان عمو چطوری، خوبی شيطون؟
ياسمن: خوبم،عمو رضا سربازيت تموم شد؟
رضا: آره عمو جان. سربازيم تموم شد.
رضا و ياسمن وارد حياط كوچكی شدهاند. با حوضی كوچک در وسط آن و در دو طرف حياط چندين اتاق ديده میشود.
ياسمن: مامان بزرگ، مامان بزرگ! عمو رضا اومده.
زنی ميانسال به نام ناهيد خانم از اتاق روبه روی در بيرون میآيد و بـا ديـدن رضا خوشحال میشود و رضا به محض ديدن مادر:
رضا: مادر جان، سلام!
مادر: سلام پسرم، بالاخره تموم شد؟
رضا: بله مادر، بالاخره تموم شد
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه