کتاب مانند زن رفتار کن، مانند مرد فکر کن

کتاب مانند زن رفتار کن، مانند مرد فکر کن نوشته استیو هاروی، نویسنده و مجری موفق است که با ترجمه گیسو ناصری می‌خوانید. این کتاب عقیده‌ واقعی مردها را در مورد عشق، ارتباطات، دوستی‌ها و تعهدات اخلاقی بیان می‌کند و به زوج‌ها کمک می‌کند تا رابطه خوبی داشته باشند. 

درباره کتاب مانند زن رفتار کن، مانند مرد فکر کن

دنیای مردان و زنان گاهی تفاوت‌های بسیاری باهم دارد. استیو هاروی در این کتاب به عنوان یک نماینده از دنیای مردان شما را با دنیای فکری آنان آشنا می‌کند و عقیده واقعی و حقیقی مردان از عشق، ارتباط، دوستی و تعهد و ... را بیان می‌کند. تخصص اصلی خود او مشاوره دادن به زوج‌ها است و این کتاب نیز یکی از همان‌ها است. او در این کتاب زنان را با حقیقتی درباره مردان آشنا می‌کند: هر مردی در زندگی خود به سه چیز نیاز دارد :پشتیبانی، وفاداری و رابطه.

از طرف دیگر اگر مردان را موجوداتی ساده بدانیم، زنان موجوداتی پیچیده هستند. خواسته‌ها و انتظارات بسیاری دارند و از طرف دیگر دوست دارند مردان آن‌ها را برایشان برآورده کنند. بدون اینکه زنان آن را به زبان بیاورند. یک مرد نیاز دارد کسی هوایش را داشته باشد، در این صورت است که او می‌تواند حس کند پادشاه سرزمینش است. زنان می‌توانند از مردان تشکر کنند و قدردان زحمات آنان باشند. در این صورت است که مرد دلگرمی می‌گیرد و همین دلگرمی او را وا می‌دارد تا کارهای بیشتر و بیشتری برایتان انجام دهد.

کتاب مانند زن رفتار کن، مانند مرد فکر کن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

کتاب مانند زن رفتار کن، مانند مرد فکر کن برای تمام کسانی که به خواندن کتاب‌های حوزه موفقیت و خودیاری علاقه دارند، پیشنهاد می‌کنیم. این کتاب همچنین می‌تواند به زوج‌ها کمک کند تا زندگی و روابطشان را بهبود ببخشند. 

درباره استیو هاروی

استیو هاروی در سال ۱۹۵۷ متولد شد. او نویسنده، هنرپیشه و تهیه کننده برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی است. تخصص اصلی او در مشاوره دادن به زوجین است و سعی دارد تا با بازگو کردن حقایق در مورد زنان و مردان، به افراد در داشتن یک رابطه موفق کمک کند. او در این زمینه کتابی با عنوان مانند زن رفتار کن، مانند مرد فکر کن را به رشته تحریر درآورد و توانست به یکی از نویسندگان محبوب در دنیا تبدیل شود.

بخشی از کتاب مانند زن رفتار کن، مانند مرد فکر کن

هیچ عبارتی واقعی‌تر از این نیست که: مردان خیلی ساده هستند. ابتدا این مطلب را در ذهن خود حک کنید و بدانید تمامی آنچه از این کتاب می‌آموزید، بر پایهٔ همین مطلب طراحی شده است. ابتدا این موضوع را نمی‌پذیرید، زیرا چند حقیقت اصلی را در خصوص مردان می‌شناسید، از جمله اینکه چون مردان می‌دانند مرد هستند، هر کاری که دلشان بخواهد انجام می‌دهند. مرد چه مدیرعامل باشد یا پلیس یا هر دوی آنها، هر شغل و مقامی که داشته باشد، فقط می‌داند که مرد است، چگونه این مقام را به‌دست آورده است و چه پاداشی نصیب او خواهد شد. این سه چیز ژن و دی. اِن. اِی مردانگی را به‌وجود می‌آورد؛ سه اصل مهم و حقیقی که هر مردی باید قبل از اینکه احساس کند سرنوشت او به عنوان مرد رقم خورده است، به آن برسد. و تا زمانی که به هدفش در این سه مورد نرسیده باشد، مردی که با او قرار ملاقات می‌گذارید، به او تعهد می‌دهید یا با وی ازدواج می‌کنید، خیلی پرمشغله‌تر از آن است که به شما توجهی کند.

دربارهٔ این موضوع فکر کنید: از زمانی که پسری به دنیا می‌آید، اولین چیزی که اطرافیان به او می‌گویند این است که چه کارهایی انجام دهد تا به مردی واقعی تبدیل شود. به او می‌آموزند که خشن باشد، با دیگران کشتی بگیرد، از دیوار و درخت بالا برود، بدون اینکه گریه کند از زمین بلند شود، اجازه ندهد کسی او را هل بدهد. به او می‌آموزند که به‌شدت کار کند، کارهای بیرون از منزل را انجام دهد، کیسه‌های خرید را از اتومبیل خارج کند، سطل زباله را بیرون ببرد، برف‌ها را پارو کند، علف‌های هرز را بچیند و به زودی آن‌قدر بزرگ می‌شود که باید شغلی مناسب پیدا کند. به او می‌آموزند که از مادر و خواهر و برادر کوچک‌ترش حمایت و از آنها نگهداری کند، مراقب خانه و وسایل گران‌قیمت اعضای خانواده باشد. مخصوصآ او را تشویق می‌کنند که از نام‌خانوادگی و خاندان خود به‌خوبی یاد کند، در حفظ ارزش‌های خانواده بکوشد و طوری رفتار کند که هرگاه وارد جایی می‌شود، همه به خوبی بدانند که او چه کسی است، چه کاره است و چقدر درآمد دارد. هر یک از این موارد آموزش داده می‌شود تا فرد خودش را برای یک چیز آماده کند: مردانگی.

مردانگی چیزی نیست که با بزرگ شدن پسربچه در او تغییر کند. در حقیقت، در جستجوی آن تنها در موردش مبالغه می‌کند. مرد همیشه به این موضوع توجه و تمرکز دارد و این حالت همیشه در او باقی می‌ماند و به او یادآوری می‌کند که چه کسی است و چه کاری انجام می‌دهد و چقدر درآمد دارد. و این مسأله آن‌قدر ادامه دارد تا او احساس کند به رسالت خود دست یافته و به نهایتی که آرزویش را داشته، رسیده است. و تا زمانی که مرد این سه چیز را دارد، زنان فقط برای پوشاندن شکاف‌ها و درزهای زندگی‌اش مناسب هستند. او به فکر مستقر شدن، بچه‌دار شدن یا ساختن خانه با هر کسی نیست، مگر اینکه ابتدا به آن چیزهایی که احساس می‌کند بنیان زندگی‌اش است، برسد. همان سه مورد اصلی که قبلا در مورد آن صحبت کردیم. البته نمی‌گویم که او مجبور است به این سه اصل برسد، ولی حداقل باید برای رسیدن به آن تلاش کند.