کتاب پیاده روی
معرفی کتاب پیاده روی
کتاب پیاده روی نوشته روبرت والزر است که با ترجمه فرهاد احمدخان و با رعایت قانون کپیرایت منتشر شده است. این کتاب برای اولین بار به فارسی ترجمه شده است. در این کتاب با داستان جادویی روبرت والزر همراه شوید.
درباره کتاب پیاده روی
پیاده روی یکی از جادوییترین متنهای روبرت والزر است. این داستان سرشار از زیباییِ تأثیرگذار بر روح و جان و به همان اندازه طنزآمیز و قابل تأمل و شگفتانگیز است. داستان دربارهٔ یک نویسنده به حاشیه رانده شده و براساس تجربه شخصی نوشته شده و نقطه عطفی در تاریخ ادبیات مدرن است. در این داستان حتی در جایی که اظهار نظر شخصی و ذهنی نویسنده به مرز بیان غیرمعمول و بیحد و حصر نزدیک میشود، نمیتوان از فرمالیسم ادبی یا خودبینی سخن گفت، بلکه سخن از نگاه شخصی و منحصر به فرد والزر است؛ نگاهی که یک انسان با فردیت مستقل به جهان دارد.
روایت کتاب پیاده روی در نهایت نبوغ و ظرافت به دو بخش تقسیم شده است؛ یک بخش نویسندهای که پیادهروی خود را بازگو میکند و بخش دیگر شخصیت در حال پیادهروی که به اندیشیدن درباره نوشتن میپردازد. شخصیت اصلی در زندگی روزمره شهر کوچکش، مثل یک بازار پرسه میزند. یک رقص رنگارنگ از جذابیتها، مردم، کالاها، گفتگوها، تجربیات و برداشتهای زندگی به عنوان تعامل اجتماعی، بازی ذهنی در خلوت خود و ضیافتی اغواگر برای خواننده.
خواندن کتاب پیاده روی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب مسحورکننده پیاده روی را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد میکنیم.
درباره روبرت والرز
روبرت اوتو والزر شاعر و نویسنده سوئیسی در ۱۵ آوریل ۱۸۷۸ میلادی در شهر بیل سوئیس به دنیا آمد. از جوانی تا ۴۵ سالگی به شغلهای مختلف، کارمندی بانک و دستیاری و ... مشغول بود و مدام در حال تغییر شغل و تغییر مکان بود. از سال ۱۹۳۳ میلادی و پس از یک خودکشی نافرجام و افسردگی حاد، در آسایشگاه روانی بستری شد و تا پایان عمرش با آنکه بهبودی یافته بود در آسایشگاه زندگی میکرد. سرانجام در سال ۱۹۵۶ میلادی در یکی از پیادهرویهای شبانهاش در اثر سکته قلبی درگذشت.
با توجه به آثار تاثیرگذار والزر و تاثیرپذیری نویسندگانی چون کافکا از او، بیشک میتوان او را از پایهریزان ادبیات مدرن جهان به شمار آورد.
برخی از آثار مهم والزر عبارتند از:
- نوشتههای فریتس کوخر، ۱۹۰۴ میلادی
- برادران تانر، ۱۹۰۷ میلادی
- دستیار، ۱۹۰۸ میلادی
- یاکوب فون گونتن، ۱۹۰۹
- پیادهروی، ۱۹۱۷
داستان پیادهروی روبرت والزر که اولینبار در یک چاپ جداگانه در سال ۱۹۱۷ منتشر شد، به عنوان یکی از زیباترین متنهای منثور این قرن مورد ستایش بوده است.
بخشی از کتاب پیاده روی
یک روز صبح که هوس پیادهروی کردم، کلاهم را روی سرم گذاشتم، از اتاقِ نوشتن یا اتاق ارواح بیرون زدم. از پلهها پایین رفتم تا به سرعت به خیابان برسم. در راهپله با زنی روبرو شدم که شبیه یک اسپانیایی- پرویی یا کریول بود و نوعی ابهت رنگ پریده و پژمرده در معرض دیدگان انسان قرار میداد. تا آنجا که به یاد میآورم، وقتی قدم به خیابان باز و روشن گذاشتم، روحیهای عاشقانه و پرماجرا در من وجود داشت که خوشحالم میکرد. دنیای صبح که خود را پیش رویم گسترده بود، چنان زیبا به نظر میرسید که گویی برای اولین بار است که آن را میبینم. به هرچه نگاه میکردم، احساس خوشایندی از دوستی، مهربانی و جوانی به من میبخشید. به سرعت فراموش کردم که تا همین چند لحظه پیش آن بالا توی اتاقکم، روی صفحه کاغذ خالی پیشِ رویم در افکار تیره و تار فرو رفته بودم.
غم و اندوه، درد و تمام افکار سنگین از بین رفت؛ گرچه هنوز هم در مقابلم و پشت سرم به وضوح حضور جدیت خاصی را احساس میکردم. مشتاقانه منتظر هر چیزی بودم که ممکن بود با آن برخورد کنم یا برایم پیش آید. قدمهایم هماندازه و آرام بودند. در حین اینکه به راه خود ادامه میدادم، تا آنجا که به یاد دارم، موجودی کاملاً با وقار را در معرض دید دیگران قرار میدادم. من دوست دارم احساساتم را از نگاه همنوعانم پنهان کنم، بدون اینکه بخواهم مضطربانه به خودم فشار بیاورم که در آن صورت به نظرم اشتباه است.
هنوز بیست قدمی از یک میدان بزرگ و شلوغ نگذشته بودم که در حال عبور به پروفسور میلی که یک استاد درجه یک است، برخورد کردم. آقای میلی همچون قدرتی شکستناپذیر، با جدیت، با وقار و با شکوه قدم بر میداشت. یک عصای دانشمندانه بدون خمیدگی در دست داشت که وحشت، ترس و احترام را به من القاء میکرد. بینی میلی شبیه بینی شاهین یا عقاب بود. یک بینی محکم، سختگیر، آمرانه و تیز. دهانش، دهان بسته شده و فشرده حقوقدانها بود. نحوه راه رفتن این محقق مشهور مانند قانونی آهنین بود. از درون چشمان جدی استاد میلی، پنهان در پشت ابروهای بوتهای، تاریخ جهان و درخشش اعمال قهرمانانه به بیرون میتراوید. کلاه او مانند یک حاکم عزل ناپذیر بود. با این وجود، پروفسور میلی بسیار ملایم رفتار میکرد، گویی هیچ نیازی ندارد بخواهد نشان دهد که تجسم چه مجموعهای از قدرت و جذبه است. از آنجایی که من معتقد بودم کسانی که لبخند شیرین بر لب ندارند، دست کم صادق و قابل اعتماد هستند، پس با وجود سرسختی و انعطاف ناپذیریاش از او خوشم میآمد. آنطور که همه میدانند، افرادی هستند که خوب بلدند چگونه اعمال پلید خود را در پشت رفتاری جذاب و دوست داشتنی پنهان کنند.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه