کتاب اگر اشتباه کرده باشیم چه؟
معرفی کتاب اگر اشتباه کرده باشیم چه؟
کتاب اگر اشتباه کرده باشیم چه؟ نوشته چاک کلاسترمن است که با ترجمه نوشین سلیمانی منتشر شده است. اگر اشتباه کرده باشیم چه؟ که به طیف وسیعی از پرسشهای عینی و ذهنی میپردازد، برپایهٔ مصاحبههایی است که با متفکرینِ خلاقِ مختلف ازجمله جورج ساندرز، دیوید برن، جاناتان لتم، کاترین شولز، نیل دگراس تایسون، برایان گرین، جانوت دیاز، آماندا پتروسیچ، رایان آدامز، نیک بوستروم، دان کارلین و ریچارد لیکلاتر و بسیاری از افراد دیگر صورت گرفته است.
درباره کتاب اگر اشتباه کرده باشیم چه؟
اگر اشتباه کرده باشیم چه؟ جهان معاصر را طوری در پیش چشم نمودار میکند که گویی متعلق به سالهای بسیار دور است. چاک کلاسترمن سؤالاتی مطرح میکند که گرچه به نظر ساده، اما بسیار عمیقاند: تا چه میزان نسبت به درک خود از نیروی جاذبه اطمینان داریم؟ تا چه میزان نسبت به درک خود از زمان اطمینان داریم؟ پانصد سال آینده چه خاطرهای از موزیک راک به جا میماند؟ تا چه میزان باید نسبت به درکمان از محتوای خوابهایی که میبینیم جدی باشیم؟ تا چه میزان باید نسبت به درکمان از تلویزیون جدی باشیم؟ آیا همهٔ رشتههای ورزشی دستآخر روزی منقرض خواهد شد؟ آیا این احتمال وجود دارد که برجستهترین هنرمندِ زمان ما کاملاً گمنام باشد (و یا حتی عجیبتر از آن، کاملاً نامی باشد، اما مورد بیاحترامی قرار بگیرد)؟ آیا ممکن است به «دموکراسی» اهمیتی بیش از اندازه داده باشیم؟ و یا از همه زجرآورتر این سؤال که آیا ممکن است جادهٔ دانش به بنبست خورده باشد؟
مبنای این کتاب برپایهٔ اشتباه بودن است: اشتباه کردن انسانها در مورد درک همهٔ چیزهایی که شاید همیشه آنها را به عنوان معیارهایی استاندارد و فرضیاتی بدیهی در زندگی پذیرفته بودند. و حال تمرکز کلاسترمن بر این است که طوری به زمان حال نگاه کنیم که گویی زمان گذشته است تا شاید بشود کمی بیشتر به اشتباهات خود پی برده و دیگر هر چیزی را همانطور که هست چشمبسته نپذیریم.
محال است این کتاب را بخوانید و وقتی شب روی تخت دراز کشیدهاید فکرتان به ایدههای قلقلکآمیزش مشغول نشود. کلاسترمن از تاریخ نظریههای علمی گرفته تا درک ما از نابغههای تاریخی و علاقهٔ جمعی به سرگرمی و ورزشهای حرفهای همه چیز را با طنزی بیسابقه به چالش میکشد و درست همان لحظه که فکر میکنید در اشتباه بودید، شما را به همان پلهٔ اول بازمیگرداند. این شما و این هم جهان دیوانهٔ چاک که در آن، چهرههای برجسته، جهانهای موازی، زمان، رؤیاها، دموکراسی، نمایشهای تلویزیونی، ورزش، موزیک و ... از هم باز شده و دوباره از نو چیده میشوند.
خواندن کتاب اگر اشتباه کرده باشیم چه؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که به دنبال سوالهای ذهنشان هستند پیشنهاد میکنیم.
درباره چاک کلاسترمن
چاک جان کلاسترمن (متولد ۵ ژوئن ۱۹۷۲) نویسنده و مقالهنویس امریکایی است که بیشتر آثارش روی فرهنگ عامیانهٔ امریکا متمرکز است. او تاکنون برای خیلی از مجلات مطرح جهان مطلب نوشته است (نیویورک تایمز و اسکوائر). کلاسترمن علاوه بر آثار غیرداستانیاش همچنین دو رمان نیز به رشتهٔ تحریر درآورده است.
بخشی از کتاب اگر اشتباه کرده باشیم چه؟
حال، خطر ذاتی در این تصمیمگیری را میفهمم: تا آن زمان که سؤالاتی که در سر دارم حل و بدانها جواب داده شود برسد کتابها دیگر وجود نخواهند داشت. برخی ممکن است این پدیده را محتمل بخوانند؛ اما من در هر صورت با کتاب موافقم. و این موافقت به دو دلیل است: اول اینکه متنی که در حال خواندنش هستید در قالب یک کتاب است و چنانچه همهٔ کتابها از بین بروند دیگر هیچ راهی وجود نخواهد داشت که از طریق آن اشتباهاتم برملا شود و دوم اینکه به زعم من ما از الان تا به همیشه از واژهٔ «کتاب» برای نشان دادن چیزی و یا محتوایی که در یک جا قرار میدهیم استفاده خواهیم کرد؛ حتی اگر آن چیز جدید تقریباً هیچ ارتباطی با آنچه اکنون بدان «کتاب» میگوییم نداشته باشد.
زبان از محتوا مقاومتر است. عمر واژگان از تعاریفشان بیشتر است. آمار نشان میدهد در ۲۰۱۵ حدود ۶ درصد فروش موزیک متعلق به صفحهٔ گرامافون بوده است؛ اما مردم همچنان میگویند وقتی صحبت از مجموعهٔ موسیقی میشود فقط به سراغ «رکوردها»، «آلبومها» و (در مواقع نادر) «آلبومهای پرآهنگ» میروند. این حتی برای موسیقیای که هرگز روی صفحهٔ گرامافون گذاشته نشده بود نیز صحت دارد. این گونه رکوردهای طولانی تا ۱۹۴۸ به مردم معرفی نشده بود و تقریباً تا دههٔ شصت میلادی از حیث تجاری اهمیت چندانی نیز نداشت. اما بعد از آن کلمهٔ «رکورد» ماهیتی کاملاً جداگانه برای خود پیدا کرد. از آنجایی که کتاب بسیار بسیار قدیمیتر است حماسهٔ گیلگمش چیزی حدود ۲ هزار سال قبل از میلاد مسیح به نگارش درآمد ــ محال است از این واژه در آینده استفاده نکنیم؛ حتی اگر معادل «کتاب» در آینده پاکتی باشد از دادهای تکهتکهشده که به طور مکانیکی مستقیماً به کورتکس مغز تزریق میشود. همچنین صفات کمکی بسیاری برای کلمهٔ کتاب وجود دارد که با آنها میتوان ریشهٔ لغت را در آورد («طرف تو عالم کتاب سیر میکنه»، «طرف خیلی خرخونه»، «اون آدمای پست بد انتقامی ازش میگیرن»). بسیاری از افراد هستند که از کتابهای فیزیکی برای قشنگیِ دکوراسیون خانهشان استفاده میکنند. کتابخانهٔ کنگره هم که احتمالاً با بمب هستهای از بین خواهد رفت. این احتمال وجود دارد که در آیندهای خیلی دور افراد دیگر کتاب نخرند (و یا نخوانند) اما میشود (به طور امتحانی) فرض کرد مردمان آن عصر دستکم بدانند «کتاب» چیست: کتابها واحدهای جمعآوریشدهای هستند حاوی هر آنچه نویسنده در آنها نوشته باشد. بنابراین، گرچه شاید نویسندگان آینده چیزی شبیه به آنچه اکنون بدان کتاب میگوییم تولید نکنند، اما همچنان همانی خواهد بود که جامعه به هر گونه اثری که تولید میکند اطلاق میکند.
[دلم میخواهد قول دهم بقیهٔ این کتاب مثل دو بند قبلی تا این اندازه موشکافانه و فرسایشی نباشد. میخواهم باور کنم دیگر هزاران لغت را برای توضیح اینکه چرا اسمهای مختلف در تروپوسفر فرهنگی تبخیر نمیشوند خرج نکنم، اما نمیتوانم قول دهم. کاملاً امکان دارد ــ دویست صفحه از الان به بعد ــ را به چیستیِ «غذا» اختصاص دهم و توضیح دهم غذا آن چیزی است که ما برای از گرسنگی نمردن به داخل دهانمان میریزیم و بعد استدلال کنم که ما همیشه از غذا به عنوان چیزی که وجود دارد صحبت خواهیم کرد؛ اما هیچ نگران نباشید، هر جای کار خسته شدید به راحتی میتوانید خواندن این کتاب را رها کنید؛ اما من نمیتوانم.]
چند صفحهٔ پیش بود که نام رمان موبیدیک را آوردم و آن را مصداق بارز کتابی دانستم که مردم کاملاً در موردش اشتباه میکردند؛ دستکم در زمان حیات نویسندهاش؛ اما این بدان معنا نیست که هیچ کس خوب بودن این رمان را درک نمیکرد؛ چرا که حقیقتاً برخی قدر این اثر را نیک میدانستند. اما به طور کلی نکته این نیست. این ماجرا ربطی به سلیقهٔ شخصی افراد ندارد. آنچه هر فردی در ۱۸۵۱ در مورد موبیدیک فکر میکرد درست به همان اندازه بیمعنا و بیربط بود که هر فردی اکنون در مورد این اثر فکر میکند.
حجم
۳۳۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۳۳۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه