کتاب کسی برای صحبت کردن
معرفی کتاب کسی برای صحبت کردن
کتاب کسی برای صحبت کردن نوشته لیو ژنیون است که با ترجمه مجید جعفریاقدم و رعایت حق کپیرایت از چینی به فارسی ترجمه شده است. این کتاب روایت دو نسل است که در پی پیدا کردن خوشبختی و حقیقت تن به سفری طولانی میدهند.
درباره کتاب کسی برای صحبت کردن
بایشون متوجه میشود پدرش پدرش اجازه نداده است او مدرسه برود، همین موضوع آنقدر آزارش میدهد که دهکده محل زندگیاش یانگ را ترک میکند و تا به جایی دیگر برود. او در مسیر زندگیاش برای گذراندن اموراتش شغلهای مختلفی مانند بابری، قصابی و شاگردی کشیش و ... انجام میدهد، اما هربار در این مسیر بیشتر از قبل خود واقعیاش را گم میکند، بایشون تصمیم میگیرد برای بهتر شدن زندگیاش با یک زن بیوه ازدواج کند اما خیانت همسرش تمام امیدش را هم از بین میبرد.
شصت سال بعد کیائولینگ دختر ناتنیاش ماجرای زندگی بایشون را برای نوهاش آیگو تعریف میکند. آیگو تصمیم میگیرد یک سفر را آغاز کند تا از حقیقت زندگی بایشون باخبر شود اما خود او هم مانند بایشون برای گذراندن زندگی مجبور میشود تن به کارهای مختلف دهد. او هم مانند پدربزرگش تن به یک ازدواج اجباری میدهد و در نهایت به زادگاهش برمیگردد و سعی میکند با امیدهای واهی بیدلیل زندگیاش را بگذراند.
کتاب کسی برای صحبت کردن رمانی جذاب است که در دو فصل و ۲۴ بخش روایت میشود و زندگی پرفراز و نشیب بخشی از مردمان روستایی چین را روایت میکند، مردمانی که نمیتوانند با استفاده از فرصت با هم حرف زدن، رابطه صمیمی با هم برقرار کنند و هر کدام در تنهایی خود حوادث غیرقابل پیشبینی را تجربه میکنند، نوعی تجربه تنهایی که اغلب مردم دنیای امروزی آن را دارند.
کتاب کسی برای صحبت کردن در یک همکاری مشترک با چین ترجمه شده است و ناشر چینی هم آثار ادبی فارسی را در چین برای علاقهمندان منتشر کرده است. این ارتباط ادبی راهی برای معرفی و شناساندن فرهنگ و آداب مردم دو کشور است.
خواندن کتاب کسی برای صحبت کردن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره لیو ژنیون
لیو ژنیون متولد ۱۹۵۸ نویسنده و فیلمنامه نویس چینی است. او در روستای لانوژوآنگ در شهرستان یانجین، هنان چین بزرگ شد. او در ۱۴ سالگی روستای خود را ترک کرد و به ارتش پیوست و در ۲۰ سالگی در دانشگاه پکن پذیرفته شد. پس از فارغ التحصیلی به حرفه روزنامه نگاری روی آورد. او حرفه ی نویسندگی را از سال ۱۹۸۷ با انتشار نخستین رمانش با عنوان تاپو آغاز کرد. وی در ادامه رمان هایی زیادی از جمله زادگاه ، گفتگوی بیمعنی، تلفن همراه، کوک، کلاهبردار و سرمایهدار بسیار مهم املاک و مستغلات را منتشر کرد. رمان من شوهرم را نکشتم او بیش از یک میلیون نسخه در چین فروخته شد.
در طول سالها، آثار لیو به بیش از ۲۸زبان ترجمه شده است. بسیاری از کتابهای او در مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی اقتباس شده اند.
بخشی از کتاب کسی برای صحبت کردن
پی گفت: "هربار که تو خونه دعوا داریم ،زنم برادرش را می آورد. او موضوع را بایک چیز کوچ شروع می کند ولی آخرش به ده مورد ختم میشه. برای هرکدام استدلال خاص خودش را دارد. بیش از ده ساله که با خواهرش ازدواج کرده ام و فکر می کنی چقدر با هم بحث کرده ایم؟ من خوب صحبت نمی کنم، برای همینه که همیشه پیش او کم میارم."
دوباره آهی کشید.
-"همه میگن که خوبه دلیل بیاری، اما در واقع این کار رو سخت تر می کنه. حقیقتا، من از بحث نمیترسم. اون چیزی که مرا میترسونه اینه که ممکنه یک روز کنترل خودم رو از دست بدم، چاقویی بردارم و کسی رو بکشم. تو می تونی کسی رو بکشی؟"
قصاب از این پرسش آنقدر نگران شد که عرق سردی بر پیشانیاش نشست.
-"موهام رو اصلاح کن، پی پیر. من زیاد صحبت کردم."
یانگ بایشون در سیزده سالگی با پی آشنا شد. پیش از آن، دوستی به نام لی ژانکی داشت که یک سال از او بزرگتر بود. آنها هر دو در مدرسه خصوصی ونگ در رشته "قطعات ادبی کنفوسیوس" درس می خواندند. مردم به دلایل مختلف با هم دوست می شوند ، ممکن است شخصیت های مشابه داشته باشند یا ممکن است به یکدیگر کمک کنند. اما دوستی بایشون و ژانکی از علاقه آنها نسبت به شخصی به نام لیو چانگلی، فروشنده سرکه در دهکده لیو شکل گرفت. لیو ، مردی آبلهگون و با صورتی زشت، از آخرین سرکه فروش های این حرفه قدیمی بود. او صاحب کارخانه سرکه سازی کوچک بود که روزانه دو کوزه سرکه تولید می کرد و پدربزرگ و سپس پدرش آنها را در روستاهای مجاور میفروختند.
-"بیا سرکه خودت رو بخر!"
-"سرکه دهکده لیو رسید."
این کسب و کاری کوچک بود، اما آنها به اندازه کافی درآمد برای گذران معاش یک خانواده کسب می کردند. با این حال، لیو چانگلی به این کسب و کار اهمیت نمی داد، نه به این دلیل که مخالف سرکه سازی بود، بلکه کار دیگری را می پسندید مثل مرثیه خوانی در مراسم خاکسپاری. برای انجام هر دو ی این کارها داشتن صدای بلند و موزون لازم بود، اما او ترجیح می داد این کار را در مراسم خاکسپاری انجام دهد. از آنجا که او به کسب و کار خانوادگیاش علاقهای نداشت، کارش در این حرفه افتضاح بود و همانطور که انتظار می رفت، سرکه هایش به جای مزه ترش، مزه تلخ داشت و بیشتر از آنکه مزه سرکه بدهد مزه آب می داد. سرکه دیگران حداقل تا یک ماه قابل استفاده بود، اما سرکه او پس از ده روز کپک می زد. قبل از کپک زدن هم به طرز عجیبی تلخ و ترش میشد. دعوت مردم به مراسم خاکسپاری کاری بود که او دوست داشت، نه فروش سرکه. او جوانی بود با گردنی دراز مانند مرغ و صدایی پرطنین. از حضور در میان جمع واهمه نداشت. هر چه مراسم خاکسپاری بزرگتر بود روحیه او بهتر می شد. در مراسم خاکسپاری لباس سیاه معمول خود را عوض می کرد لباس سفید می پوشید و با گردنی کشیده بلند می گفت:
-"حضار، جلو بیایید. فرزندان مرحوم لطفا از سرخاک بلند شوند."
فرزندا متوفی با لباس های سفید روی قبر مرده شان می افتادند و گریه و زاری می کردند .
-"مهمان هایی که از هووکیو، تشریف آورده اند، خیلی خوش آمده اند."
-"مهمانانی از ژانگبانزا، تشریف آورده اند، لطفا بفرمایید بالای مجلس."
شرکت کنندگان در مراسم به صورت منظم و با راهنمایی لیو چانگلی حرکت می کردند.
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
نظرات کاربران
۶۰ هزار تومن واسه پی دی اف؟