کتاب زیر خاکی؛ جلد دوم
معرفی کتاب زیر خاکی؛ جلد دوم
کتاب زیر خاکی؛ جلد دوم، مجموعهای از داستانها و جملات الهامبخش برای خودشناسی و خودآگاهی است که به همت سعید گلمحمدی گردآوری و منتشر شدهاند.
کتاب زیر خاکی؛ جلد دوم، مجموعهای از داستانها و جملات الهامبخش برای خودشناسی و خودآگاهی را گردهم آورده است. داستانهایی کوتاه که به ما در شناخت بهتر خود کمک میکنند و ما در مسیر پیشرفت و خودآگاهی قرار میدهند. سعید گلمحمدی گردآورنده این مجموعه معتقد است بعضی از کتابها برای ما قصه میگویند تا بخوابیم، و بعضی دیگر قصه میگویند تا ما بیدار شویم! به این امید که داستانهای این کتاب به بیداری ما کمک کنند.
کتاب زیر خاکی؛ جلد دوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب زیر خاکی؛ جلد دوم را به تمام دوستداران کتابها و مطالب خودشناسی و خودآگاهی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زیر خاکی؛ جلد دوم
دانش یا خرد
شخصی نزد شاعر لطیفاندیش، سعدی، رفت و گفت: «من در آرزوی دانش هستم تا دانشمند شوم.»
سعدی گفت: «دانش بدون خرد، بدتر از هیچ ندانستن است.»
نکته: دانش ربطی به خرد ندارد. دانش، جایگزینی کاذب برای خرد میباشد. خرد در آگاهی تو میروید، ولی دانش را در تو میکارند و به تو تحمیل میکنند. تو دانش را از دانشگاه فرا میگیری، ولی خرد را از خود زندگی میآموزی؛ هیچ دانشگاهی نمیتواند به تو خرد بدهد. تو باید زندگی را زندگی کنی، تو میتوانی دانش را از کتابها، آموزگاران و تجربه دیگران و خودت به دست میآوری. ولی خرد پدیدهای کاملا متفاوت است.
انسان تنها زمانی خرد را به دست میآورد که در مقابل جهان هستی باز باشد و در عشقی عمیق نسبت به هستی باشد. آنوقت حتی افتادن یک برگ پوسیده و مرده از درخت هم میتواند به تو خرد بخشد، میتواند به تو زودپایی زندگی را نشان دهد. میتواند پیام مرگ را به تو بدهد و شیوهای که آن برگ به زمین میافتد ـباوقار و بدون ترس ــ میتواند به تو خردی بدهد که چگونه باید مُرد. گل سرخ در بامداد میشکفد و در عصر رفته است، با آمدن مسرور بود و با رفتن نیز مسرور است.
خرد از مشاهدهگری میآید؛ خرد نه با مطالعه، بلکه با هشیاری؛ نه با تمرکز، بلکه با عشق حاصل میشود. انسان فقط باید به شکوه بینهایتی که زندگی نام دارد باز باشد. انسان باید نسبت به زمین و آسمان باز باشد، باید نسبت به همه چیز باز باشد. شخص باید بدون داوری باز باشد، آنگاه خرد فرا میرسد. اگر داوری کنی، مانع خرد خواهی بود؛ اگر انتخاب کنی، مانع میشوی، اگر محکوم کنی، مانع خواهی شد و اگر ارزشگذاری کنی از وقوع خرد جلوگیری خواهی کرد.
فردی که بخواهد خرد بر او ببارد باید فقط یک شاهد خالص باقی بماند. او بدون تفکر نگاه میکند، او تنها آیینه است که بازتاب میکند و او نتیجهگیری نمیکند، او عجلهای ندارد. او هرگز دانش جمعآوری نمیکند، او به آموختن ادامه میدهد و ادامه میدهد، ولی هرگز دانشاندوزی نمیکند. انسانِ پر دانش در حافظه زندگی میکند، در گذشته میزید. انسان خردمند در
زمان حال
زندگی میکند، نه در حافظه و خاطره، بلکه در هشیاری خویش در حال حاضر میباشد. خردمندی با کوشش به دست نمیآید. انسان میتواند پردانش بشود، این یک تلاش و سرمایهگذاری است. دانش را میتوانی بکاری، ولی نمیتوانی خردمند بشوی،
خرد شدنی نیست، بودنی است.
این نکته را باید درک کنی. شدن روندی از زمان است: امروز این مقدار دانش داری و فردا بیشتر و روز بعد بیشتر و همینطور... ولی خرد یک کیفیت است و کمیت نیست. کمیت را میتوان بیشتر و کمتر کرد. یک دانشآموز دانش کمتری و استاد دانش بیشتری دارد، ولی خرد هیچگاه کم و زیاد ندارد؛ یک کیفیت است. دانش کمیت دارد و میتواند مقایسه شود. خرد کمیت نیست و کیفیت است. تو نمیتوانی خردمند باشی. خرد رویدادی ناگهانی است و تدریجی نیست. چنین نیست که تو اینک خردمند هستی و لحظهای بعد خرد بیشتری داری و روز بعد بیشتر خردمند میشوی و همینطور... تا روزی کاملا خردمند شوی!
نه، خرد ناگهان رخ میدهد، یک اشراق ناگهانی است، حالتی از بودن است. وقتی تمام دانشت را دورانداختی، خرد رخ میدهد. وقتی دوباره کودک شوی، خرد اتفاق میافتد. خرد چیزی است که مانند یک آذرخش روی میدهد. هیچچیز سبب خرد نیست، خرد خودش از قبل وجود دارد. تو خردمند زاده شدهای، خرد طبیعت تو است. آنچه مورد نیاز است این است که تمام تظاهراتی را که در خودت کاشته و پروردهای، دور بیندازی. آنچه مورد نیاز است یک کشف و تولد مجدد است. خرد پیشاپیش در وجود تو هست.
حجم
۱۵۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه
حجم
۱۵۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه