دانلود و خرید کتاب تاملات سیاسی علامه طباطبایی محمد سروش
تصویر جلد کتاب تاملات سیاسی علامه طباطبایی

کتاب تاملات سیاسی علامه طباطبایی

نویسنده:محمد سروش
انتشارات:میراث اهل قلم
امتیاز:
۴.۱از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تاملات سیاسی علامه طباطبایی

کتاب تاملات سیاسی علامه طباطبایی اثر محمد سروش محلاتی است که در انتشارات میراث قلم به چاپ رسیده است. در میان دانشمندان مسلمان، علامه طباطبایی از نادر متفکرانی است که به تأمل در «فلسفه حکومت» پرداخته و بر اساس تحلیل‌های عقلی و گاه با استناد به شواهد تاریخی در صدد ارائه یک نظریه در این‌باره برآمده است. متأسفانه نظر وی دربارهٔ این موضوع، مانند بسیاری موضوعات دیگر به شکل پراکنده در آثار علمی‌اش ثبت شده و همین پراکندگی موجب آن گردیده که نظریهٔ ایشان، مورد اعتناء و توجه کافی پژوهشگران قرار نگرفته و ابعاد مختلف آن بازشناسی نگردد.

 درباره کتاب تاملات سیاسی علامه طباطبایی

در لابلای آثار علمی علامه سید محمدحسین طباطبایی (رض)، نظرات خاصی دربارهٔ اندیشهٔ سیاسی اسلام دیده می‌شود. او هرچند در میدان فعالیت سیاسی حضور نداشت؛ ولی نمی‌توانست از مباحث علمی این حوزه دور بماند و از همین رو اندیشه‌های روشن و سازندهٔ او پشتوانهٔ فکری فعالان سیاسی مسلمان بود.

متاسفانه آراء او در این باب مانند بسیاری از موضوعات دیگر در آثار علمی وی، به‌خصوص در المیزان، پراکنده است و بدلیل متفاوت بودن برخی از آن‌ها، در دهه‌های اخیر مورد اعتنای اصحاب قدرت قرار نگرفته‌است. چه اینکه شاگردان وی به طرح آنها اهتمامی نداشته‌اند و در نتیجه این بخش از اندیشه‌های علامه مغفول مانده و بسیاری از اندیشمندان از آن بی‌خبر مانده‌اند.

محمد سروش محلاتی چند سال است که تلاش می‌کند با ارائه گفتاری یا انجام گفتگویی، قدمی برای جبران این کمبود بردارد؛ که اینک مجموعه‌ای از آن مباحث در این دفتر ارائه شده است.

 خواندن کتاب تاملات سیاسی علامه طباطبایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 پزوهشگران علوم سیاسی و فلسفه اسلامی

بخشی از کتاب تاملات سیاسی علامه طباطبایی

در بین علمای قرن اخیر، علامه طباطبایی (ره) اهتمام و توجه فراوانی به مشکل استبداد دینی دارد و در لابلای آثار علمی ایشان مطالب فراوانی درباره استبداد دینی مطرح شده است. متأسفانه من تاکنون به پژوهشی برخورد نکرده‌ام که این موضوع را از بین آثار علامه استخراج کرده باشد و به تحقیق و بررسی مسأله بر اساس نظریه‌های علامه پرداخته باشد. نمی‌دانم چرا علامه این قدر با حساسیت مسأله استبداد دینی را دنبال می‌کند، شاید علت مسأله‌این باشد که استبداد دینی، تعبیری است که توسط آیت‌الله نائینی در حدود صد و ده سال پیش وارد ادبیات دینی و سیاسی ما شد؛ تا پیش از آن ما در فرهنگ خودمان چنین تعبیری را نمی‌شناختیم.

در عصر مشروطه علامه نائینی در کتاب «تنبیه الامة» _که پشتوانه تئوریک مشروطه بر اساس مبانی دینی شد _ بحث استبداد دینی را مطرح کرد. شاید اینکه علامه طباطبایی هم با جدیّت این مسأله را تعقیب می‌کند به‌این دلیل باشد که علامه از شاگردان آیت‌الله نائینی است و ممکن است که در این بحث، تحت تأثیر استاد خود جناب نائینی قرار گرفته باشد. البته زاویه دید نائینی در این مسأله با زاویه دید علامه طباطبایی کاملاً متفاوت است. موضوعی که نائینی را وادار به ورود در بحث می‌کند نوعی از استبداد دینی است که با آنچه علامه طباطبایی از استبداد دینی مطرح می‌کند تفاوت دارد.

تلقّی نائینی از استبداد دینی این است که یک نظام سیاسی مستبد وجود دارد مثل سلطنت قاجار و یک نهاد دینی از این نهاد سیاسی حمایت می‌کند تا او را توجیه کند. بر اساس تلقی نائینی از استبداد دینی دو نهاد وجود دارد: یکی نهاد سیاسی که همان نهاد حکومت است و دیگری نهاد دین و روحانیت که نهاد دینی است و نهاد دینی به کمک و حمایت از حکومت می‌پردازد. در تحلیلی که نائینی دارد بحث ادغام این دو نهاد در یکدیگر مطرح نیست. اینکه خود حکومت، حکومت دینی باشد، در بحث نائینی وجود ندارد. نائینی با مشکل دیگری مواجه است و برای مشکل زمان خودش راه‌حل ارائه می‌دهد. آن مشکل این است که عده‌ای به نام دین و در لباس دین از یک رژیم استبدادی حمایت می‌کنند؛ هرچند کسانی که در رأس رژیم استبدادی هستند خودشان داعیه متدیّن بودن و داعیه اینکه ما زبان دین هستیم را ندارند، ولی مورد حمایت علمای دین هستند. مشخصاً در کتاب تنبیه‌الامة برخورد و تقابل نائینی در بحث استبداد دینی با روحانیون حامی استبداد است که اگرچه در آن‌جا نامی از هیچ شخصی به میان نمی‌آورد، ولی از نقل‌هایی که دارد و مطالبی که از زبان روحانیت در حمایت از حکومت نقل می‌کند؛ کاملاً مشخص است که شیخ فضل‌الله نوری در صف مقدم روحانیونی قرار دارد که مورد اعتراض نائینی هستند.

این تلقی نائینی از بحث استبداد دینی، مبتنی بر جدا بودن نهاد دین از نهاد حکومت و در عین حال حمایت کردن از حکومت توسط علمای دین است. ولی موضوع بحث در کلام علامه طباطبایی تغییر پیدا می‌کند و ایشان بحث را اساساً این‌گونه مطرح کرده‌اند که قدرت در اختیار دین قرار بگیرد و استبداد سیاسی آمیخته با استبداد دینی باشد؛ یعنی یک نهاد وجود داشته باشد که هم قدرت سیاسی را در اختیار دارد و هم قدرت دینی را در دست دارد و این نهاد که هر دو نقش را ایفاء می‌کند دچار استبداد است. این تفاوتی است که در بحث‌های این استاد و شاگرد وجود دارد.

فهرست کتاب تاملات سیاسی علامه طباطبایی

  • پیش‌گفتار
  • ۱: فلسفه حکومت از نظر علامه طباطبایی
  • ۲: ارزش عدالت
  • ۳: نگاه متفاوت علامه به رابطهٔ فقه و اخلاق
  • ۴: قلمروی دین
  • ۵: استبداد دینی از نگاه علامه طباطبایی
  • ۶: مواجهه علامه طباطبایی با استبداد
  • ۷: حکومت و اجرای شریعت
  • ۸: آزاداندیشی علامه طباطبایی
  • ۹: نظریه تفکیک وحی و رأی
  • ۱۰: میراث علامه برای امروز ما
  • ۱۱: علامه و نظریه تقدم تربیت بر سیاست
  • یادداشت‌ها


Daneshe.Ketab.Khandan
۱۳۹۹/۱۲/۱۲

از کتاب های جذاب در فلسفه سیاسی که هم با آزادی فکر علامه آشنا میشید و هم با روش فکر فلسفی . خیل ساده و روان و قابل فهم هم هست . شدیدا توصیه می شود

Amin D
۱۳۹۹/۱۲/۱۱

نام صحیح نویسنده محمد سروش محلاتی است

کاربر 8574877
۱۴۰۳/۰۶/۳۱

کتاب را نخواندم اما با توجه به بریده هایی که خوانندگان قرار دادند به نظر میاد نویسنده محترم نه کتاب روابط اجتماعی در اسلام( که ترجمه ای از بخش های مربوط به مباحث اجتماعی در المیزان است) را خوانده اند

- بیشتر
اگر جامعه‌ای به تحمیل عقیده و نابودکردن فکر و اندیشه به وسیله زور و جبر و شمشیر و تازیانه، مبتلا شد، هرگز تأیید دین حق را نخواهد داشت؛ چرا که این اخلاق مربوط به عملکرد کلیساست
شهاب
از نظر علامه همه انسان‌ها از حقوق برابری برخوردار هستند. هر چند در برابرِ حکومتی که انسانیت مبنای آن است، حکومتی قرار دارد که بر مبنای رأی و نظر یک نفر اداره می‌شود. اما چیزی که اسلام خواسته، حکومت انسانی است، نه حکومت فردی و نه حتی حکومت اکثریت. بله اکثریت تعییین‌کننده این هستند که چه کسی زمام قدرت را به‌دست بگیرد، اما اکثریت در همان زمانی هم که قدرت دارد، نمی‌توانند حقوق اقلیت را نادیده بگیرند. این درست نیست که اکثریت بیایند منفعت دیگران را نابود کنند. نصف به علاوه یک حق ندارد نصف منهای یک را نادیده بگیرد و به‌طور کلی حقوق آن‌ها را ضایع کند.
شهاب
چیزی که علامه می‌فرمایند این است که ما هم اینک نیز با مشکل استبداد دینی مواجه هستیم. مقصود از هم اینک به لحاظ تاریخی، امروز نیست. علامه طباطبایی این بحث را ۰۵ سال قبل مطرح کردند. مقصود او این است که ما به لحاظ فکری مشکل داریم. ما به لحاظ اندیشه، «استبداد دینی» را پذیرفته‌ایم و تا وقتی که این اندیشه اصلاح نشود نظام سیاسی در میان ما اصلاح شدنی نیست.
شهاب
رویکرد علامه به جامعه و سیاست، با رویکرد غالب در فضای امروز کاملاً متفاوت است. فضای امروز، فضای سیاست‌زده است. یعنی هر سخنی را با انگیزه‌های سیاسی می‌سنجند و با آثار سیاسی آن ارزیابی می‌کنند، و با اهداف سیاسی با آن مقابله می‌کنند. در حالی که علامه هیچ تناسبی با این فضا ندارد. در فضای سیاست‌زده، اولین قربانی اخلاق و تربیت است. مثلاً در چنین فضایی که ما دچار خودستایی هستیم؛ انتقاد از دیگران کاری صواب و انتقاد از خود کاری خطاست! در حالی‌که علامه، هم نقد دولت‌های غربی و سیاست‌های استعماری آنان را دارد و هم نقد جامعه اسلامی و انتقاد از مسلمانان خودمان را
شهاب
علامه، دربارهٔ مقدمات این استدلال به تفصیل به بحث پرداخته‌است تا نشان دهد که قانون عرفی، برای تأمین نیازهای انسان کافی نیست و به همین دلیل است که وی از «حکومت دینی» دفاع می‌کند و البته در نظر علامه، نقش دین در حکومت، به دلیل ارائه قوانین ثابت زندگی اجتماعی است؛ یعنی او با این استدلال دخالت دین در «تقنین» را می‌پذیرد، ولی دخالت دین در «اجرا» و تدبیر و مدیریت جامعه را مطرح نمی‌کند، بلکه آن را بر عهدهٔ «خود مردم» می‌داند
شهاب
«به اقتضای «طبیعت»، ارتکاب ظلم نیکوست؛ هر چند تحمّل ظلم بد است. اما زیان تحمّل ظلم بیش از نفع ارتکاب آن است. بنابراین، هنگامی که مردم نسبت به یکدیگر تعدّی می‌کنند و هر کس، گاه ظالم و گاه مظلوم واقع می‌شود، سرانجام آنان که خود را از ستمگری عاجز و از ستم‌کشیدن ناچار می‌بینند، به این اندیشه می‌رسند که بهتر است با دیگران «موافقت» کنند که هیچ کس به دیگری ستم نکند و از دیگری ستم نبیند. وضع قوانین از این‌جا پیدا می‌شود و مردم رعایت آن را «اجرای عدالت» نام می‌گذارند. اینکه مردم عدالت را می‌پسندند، نه به این سبب است که عدالت را از «محسّنات» می‌دانند، بلکه عجز از ستمگری، باعث «مقبولیت عدالت» می‌شود؛
Hakime Zare
چون علامه در استفاده از دلیل عقلی و فطری، با احتیاط عمل می‌کند و فراتر از نیازها و ضرورت‌ها، چیزی را به عقل نسبت نمی‌دهد، از این‌رو، حکومت در عصر غیبت هم با این نگاه، به حاکمی نیاز دارد که از «تقوا» و «تدبیر» و «آگاهی اجتماعی» برخوردار باشد و بیش از این را با عقل نمی‌توان اثبات کرد. لذا وی «شرط فقاهت» در حاکم را فاقد پشتوانهٔ فطری و عقلی قلمداد می‌کند و آن را از مقدمات عقلی قابل استنتاج نمی‌داند.
محمد
علامه تلویحاً می‌فرمایند جامعه‌ای که فقهی هست، اما فقط فقه حکومت می‌کند و بس و از اخلاق خبری نیست، در حقیقت دین در آن جامعه مرده است و با این احکام فقهی، مصالح دین تأمین شدنی نیست.
محمد
نه حکومتِ فردی و نه حکومتِ اکثریت، هیچ‌کدام مطلوب نیست و در هر حال ظلم در حق اقلیت است، بلکه حکومت درست، حکومتِ انسان است؛ چه اقلیت باشد و چه اکثریت.
محمد
خداوند، انسان را آزاد آفریده است. این آزادی و قدرت انتخاب هر چند ذاتاً حد و مرزی ندارد و آدمی می‌تواند برای انجام یا ترک هر کاری تصمیم بگیرد، ولی به دلیل آن‌که زندگی انسان‌ها به صورت جمعی است و باید با تعاون و همکاری همهٔ شهروندان در جهت رفع نیازهای آنان اداره شود، از این‌رو، نیاز به «قانون» وجود دارد و باید حکومت برای «حفظ نظم»، اجرای قانون را در جهت تأمین «مصلحت عامه» به عهده گیرد. لذا به ناچار باید شهروندان از برخی آزادی‌های خود صرف نظر نموده و محدودیت‌های قانون را بپذیرند».
Hakime Zare

حجم

۱۸۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

حجم

۱۸۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان