کتاب قانون غر زدن ممنوع
معرفی کتاب قانون غر زدن ممنوع
کتاب قانون غر زدن ممنوع نوشته جان گوردون است که با ترجمه امین اصغری منتشر شده است. این کتاب به روشهای مثبت برای مقابله با منفیگرایی در محل کار میپردازد.
درباره کتاب قانون غر زدن ممنوع
همه ما در مسیر موفقیت، با منفی نگری، انرژی خوارها و موانع مواجه میشویم. به همین خاطر است که یکی از مهمترین کارهایی که باید در کسبوکار و زندگیمان انجام دهیم این است که با استفاده از استراتژیهایی که انرژی منفی را به مثبت تبدیل میکند، مثبت اندیش بمانیم.
هدف این کتاب، حذف کامل همه غُرولندها نیست، بلکه فقط بر حذف غُرولندهای مزمن و بیدلیل تأکید دارد. هدفِ بزرگتر این کتاب، تبدیل شکایتها و غُرولندهای موجه به راهحلهای مثبت میباشد. هر شکایتی میتواند فرصتی برای تبدیل هر چیز منفی به مثبت باشد. میتوانیم از شکایتهای مشتریان برای بهبود خدمات خود بهره ببریم. شکایت کارمندان میتواند کاتالیزوری برای ایجاد نوآوریها و فرایندهای جدید باشد. و غُرولندهای خودمان میتواند نشان دهد که چه چیزی نمیخواهیم و بدین ترتیب میتوانیم روی خواستههای خود تمرکز کنیم.
خواندن کتاب قانون غر زدن ممنوع را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به دنبال این هستید از شغلتان لذت ببرید این کتاب را از دست ندهید.
بخشی از کتاب قانون غر زدن ممنوع
قبل از اینکه نحوه کارِ قانونِ غر زدن ممنوع را توضیح دهیم، باید بگویم که نوشتن این کتاب به معنی این نیست که من تمام مدت، آقای مثبتنگر، خوشبین و لبخند بر لب و شاد هستم و هیچوقت منفیبافی نمیکنم و غُر نمیزنم. راستش را بخواهید، من قبلاً یک غُرغُرو حرفهای بودم. به خاطر همه مشکلاتم، دیگران را سرزنش میکردم. خودم و زندگیام را دوست نداشتم. در مورد خانهام، عدم موفقیتم، همسرم، وزنم، بیپولیام و هر چیز دیگر شاکی بودم و غُر میزدم. اگر کتاب " اتوبوس انرژی" من را خوانده باشید، میدانید که شخصیت اصلی داستان را بر اساس شخصیت خودم نوشته بودم؛ اتوبوس انرژی داستان مرد سیهروز و منفی نگری است که همسرش در آستانه جدایی از اوست. غُرولند و منفی نگری من بهقدری رسید که همسرم اتمامِحجت کرد که اگر دست از این کار برندارم، مرا ترک خواهد کرد. یا باید تغییر میکردم یا از اتوبوس پیاده میشدم. افسرده و غمگین و طردشده بودم و نزدیک بود که از اتوبوس بیرونم کنند!
واقعیت این است که غُرولند کردن بخش بزرگی از زندگی و شیوه تربیت من را شکل میداد. اغلب به شوخی میگفتم که من از تبار غُرغُروها هستم که در یک خانواده ایتالیایی، با مواد غذایی بسیار و گناه بسیار و غُربزرگشدهام. مادربزرگم عاشق خانوادهاش بود و درعینحال، در زندگی خود، پر از ترس و هراس بود. آنقدر از هواپیما میترسید که میگفت «میدانم وقتی بگویند عمرت به پایان رسیده است و وقت رفتن است، باید رخت رفتن ببندیم، ولی وقتی زمان رفتن شخص دیگری فرارسیده است، نمیخواهم در هواپیما باشم.»
حجم
۲۷۳٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
حجم
۲۷۳٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
نظرات کاربران
اگه آدمی هستید که زندگی سخت و مشقت باری دارید بهتره این کتاب رو بخونید کتاب روان و داستان گونه میباشد که بسیار کاربردی است و خسته کننده نیست با انجام دادن توصیه های کتاب مطمئنم می تونید به سر