کتاب هرگز فراموشت نخواهم کرد
معرفی کتاب هرگز فراموشت نخواهم کرد
هرگز فراموشت نخواهم کرد داستانی بر اساس واقعیت درباره جنگ و مصیبتهای آن است.
شیوا همتی در این داستان روایت مادری را میگوید که با صبوری جانبازی و رنج فرزندانش را تحمل میکند.
خواندن کتاب هرگز فراموشت نخواهم کرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای اجتماعی و داستانهایی درباره جنگ.
بخشی از کتاب هرگز فراموشت نخواهم کرد
پدرم که سالهای سال در ارتش جمهوری اسلامی ایران خدمت میکرد و ماهها میگذشت و ما در مدت جنگ گاه سه ماه سه ماه میشد که او را نمیدیدیم و محبت پدرانهاش را حس نمیکردیم وقتی پدر از جبهه میآمد با خوشحالی او را به آغوش میکشیدیم.
پدر مهربانم یکروز دچار خوندماغ شدیدی شد آن خوندماغ معمولی نبود گویی سر جانداری را بریده باشند خون فواره میزد و ما به هیچ طریقی نتوانستیم خوندماغ او را بند بیاوریم تا اینکه پدر بیحال شد و زیر سرم رفت متأسفانه پدر دنبال این قضیه را نگرفت. بعد از چند ماه یکروز ناگهان گردن پدر شل شد و افتاد باور کردنی نبود اما به مدت چند ماه پدر نمیتوانست گردنش را صاف نگه دارد هر چه دکتر و دوا کرد کسی تشخیص درستی نداد و علت را نمیدانست پدر مهربانم اگه میخواست سرش را بالا نگه دارد باید دستش را زیر چونهاش میگذاشت، در غیر این صورت نمیتوانست بالا یا رو به رو را نگاه کند.
بعد از رفت و آمدهای بسیار خسته شد و قید درمان را به کل زد اما داستان اینجا تمام نشد چون بعد از ماهها باز هم مصیبتی نو آغاز شد و این بار پدر یک مرتبه لال شد و دیگر نتوانست حرف بزند و به هر دکتری مراجعه میکرد کسی جواب درستی نمیداد عاقبت وقتی با اصرار من مواجه شد که با گریه از او میخواستم به خاطر من هم که شده دنبال این قضیه را بگیرد و به دوا و درمان خود بپردازد روی یکورقه نوشت (دارم میمیرم).
هنوز هم پس از سالها آن ورقه را نگه داشتم آن روز آن نوشته را خط زدم و با گریه گفتم: نگو تو را به خدا.
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه