کتاب چگونه بگوییم تا بچهها یاد بگیرند
معرفی کتاب چگونه بگوییم تا بچهها یاد بگیرند
چگونه بگوییم تا بچهها یاد بگیرند کتابی نوشته آدل فابر، متخصص ارتباط با کودکان است که به معلمان و والدین یاد میدهد چطور با کودکان صحبت کنند تا آنها بتوانند نکاتی را که در گفتگوی آنها هست بیاموزند.
آدل فابر در این کتاب از ضرورت ارتباط درست کلامی با کودکان سخن میگوید و بر این نکته تاکید دارد که معلمان و والدین باید بتوانند با دانشآموزان ارتباط کلامی درستی برقرار کنند. او میگوید: والدین و آموزگاران نیاز دارند که نیروهایشان را یکی کنند و همکاری موثری را شکل دهند. هر دو گروه نیاز دارند تفاوت میان کلمات یأسآور و شهامتبخش، کلماتی که موجب اختلاف میشوند و کلماتی که به همکاری دعوت میکنند؛ کلماتی که فکر کردن یا تمرکز کردن را برای کودک غیر ممکن میسازد و کلماتی که به میل فطری به آموختن اجازه بروز میدهد را بدانند.
فابر در این کتاب هفت مهارت که کودکان را ترغیب به همکاری کلامی میکند تشریح میکند و خطرات تنبیه را در ارتباط کلامی با کودکان شرح میدهد. در انتها دوباره بر همکاری والدبن و معلمان در این زمینه تاکید میکند.
خواندن کتاب چگونه بگوییم تا بچهها یاد بگیرند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
والدین و مربیان
دربارهی آدل فابر
آدل فابر ۱۲ ژانویه ی ۱۹۲۸ در آمریکا به دنیا آمد. آدل فابر متخصص ارتباطات میان کودکان و بزرگسالان است که دربارهی تربیت فرزندان و مسائل خانوادهها کتاب مینویسد. فابر در حال حاضر در نیویورک زندگی میکند.
بخشی از کتاب چگونه بگوییم تا بچهها یاد بگیرند
طی اوّلین سال تدریس، درباره چگونگی جلب همیاری بچّهها با شعار "نایک" همعقیده بودم: «فقط بیاموزید!» وقت زیادی را با دقّت صرف برنامهریزی و تخصیص دادن ساعات روز به یکسری از درسهای بیمعنی کرده بودم. ما مطالب زیادی برای آموزش داشتیم و زمان اندکی که پاسخگو نبود. بنابراین اگر فقط کلاس آرام آنجا مینشست و «همکاری» میکرد، میتوانستیم حداکثر استفاده را از زمان آموزش ببریم.
کلمه همکاری به معنی با یکدیگر کار کردن برای هدف و مقصد مشترک است؛ با این وصف، متوجه شدم که تعدادی از دانشآموزان چنان رفتار میکنند که انگار هدف مشترکشان نقطه پایان گذاشتن بر کار من است! در حال بازنگری تکالیف خانه بچّهها بودم که کسی اجازه خواست به دستشویی برود، هواپیماهای کاغذی در عرض اتاق به پرواز درآمد، یکی از شاگردان از روی صندلی افتاد.
مشکل این بچّهها چه بود؟ آیا نمیفهمیدند چقدر مهمّ است که باسواد شوند؟ آیا هیچ ارتباطی میان مدرسه و آینده خود نمیدیدند؟ چرا کمی تمرین خویشتنداری نمیکردند؟
بعد یک روز هنگامی که با یکی از معلّمهای دیگر مراقبین زنگ تفریح بودیم، گروهی از دانشآموزان را تماشا میکردیم که برای تعیین اینکه نوبت چه کسی است با توپ بازی کند، یکدیگر را هل میدادند، به یکدیگر تنه میزدند و جیغ میکشیدند. همکارم نگاهش را با نفرت برگرداند و گفت: «به آنها نگاه کن. چقدر خامند؟ چه چیزی آنها را وامیدارد که رفتاری اینچنین بچّگانه داشته باشند؟» غرغر محافظهکارانهای کردم، امّا با خود اندیشیدم: «شاید به خاطر آن است که آنها هنوز بچّهاند و شاید ما بزرگترها باید شناخت بیشتری از رفتار واقعی کودکان پیدا کنیم.» هنگامی که جین را در دفتر معلّمها ملاقات کردم، به او درباره کشف جدیدم در زنگ تفریح گفتم.
جین سرش را تکان داد. «آنچه که شما میبینید فراتر از رفتاری کودکانه است. بسیاری از این بچّهها با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند که ما حتّی خوابش را نمیبینیم. من در کلاسم پسربچّهای دارم که خیلی به ندرت پدر و مادرش را میبیند. آنها متخصصان قابلی هستند که در کارشان غرق شدهاند و نومیدانه سعی دارند که همه کار را خودشان انجام دهند. شاگرد دیگری دارم که والدینش نمیتوانند خانه باشند. زیرا برای بقا ناچارند شغلی شبانهروزی داشته باشند. کن شاگردی دارد که در دو پرورشگاه بوده و در یک سال سه مدرسه عوضکردهاست. این بچّهها نه تنها باید با مشکلات عادی بزرگ شدن دست و پنجه نرم کنند، بلکه بسیاری از آنها شانس "کودک بودن" را نداشتهاند.»
جین مکث کرد و آهی کشید. «واقعیت تلخ این است که در دنیای امروز، کودکان در معرض فشار و تنهایی بیسابقهای هستند. اگر قرار است امیدی به کمک به آنها در یادگیری مهارتهای تحصیلیشان داشته باشیم، باید یاریشان دهیم تا مقداری از بار عاطفیای را که به کلاس حمل میکنند، تخلیه کنند. این بدان معناست که وظیفه ما به عنوان معلّم ــ که دربرگیرنده بسیاری از ویژگیهای والدبودن است ــ باید ایجاد تغییر باشد.»
حجم
۱۸۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
حجم
۱۸۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
نظرات کاربران
دوست داشتنی بود برای من، مفید برای والدین و معلمان