کتاب شهر رویاها
معرفی کتاب شهر رویاها
کتاب شهر رویاها نوشته تونی ابوت و ترجمه فرزانه سروری، داستانی تخیلی و جذاب دربارهی پسری به نام اریک است که در شهر رویاها در میان خیال و واقعیت گرفتار شده است.
دربارهی کتاب شهر رویاها
تونی ابوت در کتاب شهر رویاها ماجرای نبرد شجاعانهی اریک و اسیر شدندش در سرزمین رویا را نوشته است. اریک در نبردی شجاعانه با کو و جانورانش زخمی شده است. حالا او در سرزمین رویا میان واقعیت و خیال اسیر است. از آن طرف معلم و بقیه هم دنبال اریک میگردند.جولی و نیل که از ماجرا خبر دارند، داوطلب میشوند که به دنبال اریک بروند. نیل، جولی و کیاه به شهر ساماریندو میروند تا برای زخم اریک درمانی پیدا کنند. ولی جادوی سیاه، این شهر را به مکانی خطرناک تبدیل کرده است. حالا آنها قبل از اینکه خیلی دیر شود، برای نجات دوستشان راهی بیابند. شما فکر میکنید موفق میشوند؟
کتاب شهر رویاها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شهر رویاها داستانی فانتزی و تخیلی دارد که کودکان و نوجوانان از خواندن آن لذت میبرند.
بخشی از کتاب شهر رویاها
«اریک هینکل»؟'
خانم «مایکلز» به دانشآموزانی که در ردیف جلو نشسته بودند از صحنهٔ نمایش سالن اجتماعات خیره شد.
'«اریک» اونجایی؟'
جوابی نیامد.
خانم مایکلز از دانشآموزان پرسید: 'اریک کجاست؟'
وقتی همکلاسیهایش برگشتند و به هم نگاه کردند، «جولی رابین» به دوستش «نیل کروگر» یواشکی گفت: 'مسئله همینه، مگه نه؟ اریک توی این دنیا نیست.'
درسته. اریک توی این دنیا نبود. از سه روز پیش او در سرزمین دور و اسرارآمیزی به نام «درون«بود.
«درون» دنیایی مخفی بود که بچهها در زیرزمین تاریک خانهٔ اریک کشف کرده بودند. سرزمین شگفتانگیزی از موجودات خارقالعاده، ماجراجو و جادو بود! چه خوب و چه بد.
اریک به جادوی بدی گرفتارشده بود.
خانم مایکلز: 'میشه یه نفر کلاس بره و ببینه اریک اونجاست؟'
جولی دستش را با اشتیاق بالا برد و گفت: 'من میرم!'
نیل گفت: 'منم میرم، ما کافهتریا رو هم میگردیم. اریک ممکنه در حال قایم کردن کراکرها توی کابینت... یا هر جای دیگهای باشه.'
معلم گفت: 'ممنونم! باید شروع به تمرین نمایش کنیم.'
وقتی جولی و نیل خسته به بیرون از سالن رفتند، حوادث ترسناک سه روز قبل را به یاد آوردند. زمانیکه آنها به دورافتادهترین قسمت شمال برفی در سرزمین «درون» رفته بودند، اریک توسط خنجر یخی مورد هدف «گالن لونگبرد» که یک شیطان بود، قرار گرفت.
جنگجوی شیطانی امپراتور «کو «برای تحقق یک پیشگویی، برای از بین بردن یکی از پسران «زارا»: «گالن»، «لرد اسپار»، یا «یوریک»، خنجر یخی را که حاوی سم خطرناک بود، پرتاب کرد.
با وجود گالن و اسپار، مرد فکر کرده بود یوریک تبدیل به پرنس ستارگان مرموز شده است.
اما مهم نبود؛ زیرا وقتیکه خنجر سمی پرتاب شد اریک فکر میکرد باید از جادوگران محافظت کند.
او خودش را در مسیر پرتاب خنجر انداخت.
گالن نجات یافت؛ اما اریک مورد اصابت قرار گرفت و صدمه دید.
در عرض چند ثانیه، او در یخ سرد، بیهوش شد.
گالن، جولی و نیل را با عجله به دنیای بالا فرستاد؛ سپس اریک را به شهر جفا برد تا سعی کند جادوی تاریک کو را بیاثر کند.
این سه روز، خیلی طولانی سپری شده بود. از آن زمان جولی و نیل چیزی نشنیده بودند.
حجم
۵۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۳ صفحه
حجم
۵۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۳ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب عالی هست این کتاب ادامه هم داره که اسمش هست سرزمین سحر آمیز خیلی خوبه. من خوندن این کتاب رو به علاقه مندان به داستان های پر کشش و راز آلود پیشنهاد میکنم
هنوز نخوندم اما مطمئنم که کتاب خوبیه چون جزء داغ ترین ها بوده
وقتی بچه بودم این کتاب رو خوندم ۴۲ جلد داره لطفا مجموعه کامل رو بذارید
جالب نیست صفحاتش خیلی کمه و برای زیر ۱۰ سال خوبه