دانلود و خرید کتاب وقتشه با یکی درد دل کنی! لوری گاتلیب ترجمه سهیل حبیب‌ارشادی
تصویر جلد کتاب وقتشه با یکی درد دل کنی!

کتاب وقتشه با یکی درد دل کنی!

معرفی کتاب وقتشه با یکی درد دل کنی!

وقتشه با یکی درد دل کنی! کتابی در زمینه روان‌شناسی و روان‌درمانی نوشته لوری گاتلیب است.

درباره کتاب وقتشه با یکی درد دل کنی!

این کتاب می‌پرسد: «چطور می‌توانیم تغییر کنیم؟» و پاسخ می‌دهد: «در رابطه داشتن با دیگران»

البته منظور از رابطه با دیگران دیگران در این کتاب رابطه میان روان درمانگر و بیمار است. رابطه‌ای که نیازمند یک اعتماد متقابل و مقدس است.

نویسنده در این کتاب ماجرای رابطه خودش را با چند بیمار با اجازه از بیماران و باشرط نام نبردن از آنان تشریح کرده است. هدف نویسنده از مطرح کردن ارتباطط خود و بیمارانش این بوده که انسانیت را در انها مکشوف سازد تا بتوانیم خودمان را وضح‌تر ببینیم، به عبارت دیگر اگر خود را در لابه‌لای صفحات این کتاب دیدی تعجب نکنید زیرا در وجود هر کدام از ما رازها و ناگفته‌هایی است که شاید میان همه‌مان مشترک باشد و با خواندن این کتاب و شرح احوال بیماران گاتلیب بتوانیم خود ناشناخته و به انزوا رفته‌مان را بیابیم. خودی که شاید تا بحال جرأت آن را نداشته‌ایم ردباره‌اش با کسی حرف بزنیم چه رسد به رفتن پیش روان‌درمانگر.

خواندن کتاب وقتشه با یکی درد دل کنی! را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم

همه علاقه‌مندان به کتاب‌های روان‌شناسی و روان درمانی و روان‌درمانگران جوان

درباره لوری گاتلیب

لوری گاتلیب، روان‌شناس و نویسندهٔ پرفروش نیویورک‌تایمز است و ستون مشاورهٔ هفتگی «درمانگر عزیز» را برای آتلانتیک می‌نویسد که در آن ویراستار مشترک هم هست. او برای مجلهٔ نیویورک‌تایمز مطلب نوشته است و در برنامه‌های تودی، گودمورنینگ امریکا، سی‌بی‌اس دیس مورنینگ، سی‌ان‌ان و ان‌پی‌آر حضور داشته است. او در لس‌آنجلس زندگی می‌کند.

 بخشی از کتاب وقتشه با یکی درد دل کنی!

ام: جان

بیمار اعلام کرده که "تشویش دارد" و می‌گوید: نه می‌تواند بخوابد، نه می‌تواند با همسرش کنار بیاید. متذکر شده که دیگران مایهٔ اذیت و آزارش هستند و برای "برآمدن از عهدهٔ احمق‌ها" احتیاج به کمک دارد.

رحم داشته باش!

نفس عمیق بکش!

رحم داشته باش؛ رحم داشته باش؛ رحم داشته باش...

در حالی که مردی چهل ساله روبه‌روی من نشسته است و در مورد تمام مردم "احمقی" حرف می‌زند که در زندگی‌اش هستند، من این جمله را مثل یک ذکر در سرم تکرار می‌کنم: "رحم داشته باش!"‌ او می‌خواهد بداند که چرا در دنیا، این همه "احمق" وجود دارد؟ آیا آن‌ها احمق به دنیا می‌آیند؟ یا این‌که رفته‌رفته احمق می‌شوند؟ بعد از لحظه‌ای تفکر عمیق، می‌گوید شاید این حماقت به خاطر مواد شیمیایی است که امروزه در خوراکی‌های مردم اضافه می‌کنند؟

او می‌گوید: "واسه همینه که سعی می‌کنم غذاهای ارگانیک بخورم؛ تا مثل بقیهٔ مردم احمق نشم."

دیگر نمی‌دانم او در مورد کدام احمق حرف می‌زند: آن بهدارِ دندان که یک عالمه سوال می‌پرسد (به گفتهٔ جان: "سوال‌های پوچ و بی‌معنی"؛ همکاری که فقط سوال می‌کند (باز به گفتهٔ او: "هیچ‌وقت هیچ نظری نمی‌ده؛ چون این‌طوری نشون می‌ده که حرفی واسه گفتن داشته."؛ راننده‌ای که ناگهان در مقابل او، پشت چراغِ زرد توقف کرد (باز هم به گفتهٔ او: "نمی‌فهمن آدم عجله داره؟!"؛ و یا پشتیبان فنیِ شرکتِ اَپل در جینیوس بار۶ که نتوانست لپ‌تاپ او را تعمیر کند (و باز: "عجب نابغه‌ای!"

من شروع می‌کنم: "جان"! اما او دارد داستانی طولانی و خسته‌کننده در مورد همسرش برایم تعریف می‌کند. با این‌که برای گرفتن کمک نزد من آمده است، اجازه نمی‌دهد حتی یک کلمه حرف بزنم.

راستی، من روان‌درمانگر جدید او هستم. (روان‌درمانگر سابقش فقط سه جلسه دوام آورد؛ به گفتهٔ خودش "آدم خوب، اما احمقی بود."

او می‌گوید: "اما بعد مارگو عصبانی می‌شه! باورت می‌شه؟! اما بهم نمی‌گه که عصبانیه. فقط ادای آدمای عصبانیو درمیاره و از من انتظار داره که ازش بپرسم چی شده. اما می‌دونم اگه بپرسم، سه دفعهٔ اول می‌گه "هیچی"؛ شاید دفعهٔ چهارم یا پنجمی که ازش می‌پرسم چی شده، بالاخره جواب بده: "خودت می‌دونی چی شده." 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۱۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۹۶ صفحه

حجم

۹۱۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۹۶ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
تومان