کتاب با همسر مهرطلب خود چه کنم؟

با همسر مهرطلب خود چه کنم؟ نوشته سیدرضا طباطبایی از مجموعه کتاب‌های روان‌شناسی زندگی‌ام را دوست دارم نشر تزکیه است.

 درباره کتاب با همسر مهرطلب خود چه کنم؟

 طباطبایی د راین کتاب درباره وابستگی عاطفی بیمارگونه مردان به والدین و همسرانشان و دلایل و راه حل‌های آن سخن می‌گوید.

اصولا مردها با صفاتی مانند قدرت مردانگی، تدبیر، استقلال، تفکر و تصمیم استوار و در نتیجه حمایتگری نیرومند از همسر، شناخته می شوند؛ اما مردان وابسته و مهرطلب، تمام این معادلات را به هم می‌زنند.

اینکه علت وابستگی عاطفی بیمارگونه مردان -مهرطلبی-به والدین و دیگران چیست و چه درمانی دارد، از نظر دانش روانشناسی مقولهٔ پیچیده‌ای است که از حوصله این مختصر خارج است اما می‌توان با ارائه سرنخ‌های مبتنی بر زوج درمانی، مساله را مدیریت کرد و حتی بهبود ایجاد نمود.

در این کتاب که روایتی داستانی است از رنج‌های بانویی گرفتار با شوهری مهرطلب، راه حل‌هایی ارائه شده است که، می‌تواند معضلات این قبیل بانوان با همسرشان را در روندی آرام و معقول، کاهش دهد.

 خواندن کتاب با همسر مهرطلب خود چه کنم؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

تمامی بانوانی که احساس می‌کنند همسرشان دچار وابستگی عاطفی بیش از حد به انها یا به والدین خود است می‌توانند از راهنمایی‌های این کتاب بهره‌مند شوند.

 بخشی از کتاب با همسر مهرطلب خود چه کنم؟

- خانم این کرِمِ مرطوب کننده چند؟

نازنین نگاهی به زن کرد و گفت: ۳۵ هزارتومن

دختر بچه‌ای حدودا ۵ ساله، دست در دست مادرش گرفته بود؛ بزرگتر از آیدا.

- خانم تقلبی که نیست؟

انگار خوشحال‌تر از آیدا به نظر می‌رسید. لابد در فضایی آرام بدون استرس زندگی می‌کند و به مادرش هم نمی‌خورد که زندگی بدی داشته باشد. نازنین به چیزی جز

این فکر نکرد.

- نه خانم، تقلبی نیست. بیشتر مشتری‌های ما محلی‌اند؛ اگه حتی یک دفعه دقت نکنیم و تقلبی بیاریم از دستشون میدیم. خیالتون راحت.

زن اسکناس ده هزارتومانی را روی پیشخوان می‌گذارد کِرم را برمی‌دارد و نازنین با او خوش و بش می‌کند و بعد با دخترک هم دستی تکان می‌دهد و مشتری بعدی وارد مغازه می‌شود.

سعید صبح آن روز با غرولند از خانه بیرون رفته بود. پیراهن سفیدی که قبلاً گفته بود، اتو نشده بود و شب قبل هم شام به مذاقش خوش نیامده بود. نازنین گفته بود «ده دقیقه صبر کن اتو می‌کنم» و سعید به تلخی گفته بود «حواست به من نیست»

ده سال است از زندگی سعید و نازنین می‌گذرد. رابطهٔ آن‌ها رابطهٔ کارمند و کارفرما شده است. حالا نازنین علاوه بر اینکه باید بچه را بزرگ کند، موظف است کارهای مغازه را هم رتق و فتق کند وگرنه از زندگی مرفه خبری نیست. 

البته نازنین زندگی مرفه نمی‌خواهد. به دنبال این است که به قول خودش «غرولندها و نارضایتی‌های سعید یک‌جا و یک روز تموم بشه؛ فقط همین»

حتی رها کردن درس و دانشگاه هم ابراز نارضایتی‌های سعید را تمام نکرده بود. نازنین درس را کنار گذاشته، در خانه نشسته بود تا وقتی سعید به خانه می‌آید، چیزی کم و کسر نباشد. او سعید و زندگی با سعید را بیشتر از درس دوست داشت.

- نازنین باید درس رو بگذاری کنار

- آخه من دوست دارم درس بخونم.

- خب این چه وضعیتیه؟! نه ناهار داریم، نه شام داریم، نه خونه تمیز و مرتبه! اینکه نشد! نه به من توجه میکنی و نه به خونه میرسی. اینجوری پیش بره من درسم حالاحالاها تموم نمیشه. اصلا ما اومده بودیم اینجا که من درس بخونم نه تو! اومده بودیم که زود درسم رو بخونم برگردیم تهران.