کتاب شبح
معرفی کتاب شبح
کتاب شبح جلد اول از مجموعه شکارچیان است و جلد هشتم خاطرات یک خونآشام. این کتاب ال جی اسمیت نوشته است و عاطفه حاجیآقایی به فارسی ترجمه کرده است.
درباره مجموعه خاطرات یک خونآشام
این کتاب ماجرای دو برادر خون آشام به نامهای دیمن و استفن است که هردو درگیر عشق به یک دختر به نام الینا میشوند. در این میان درگیری بین دو برادر شدید میشود و حالا باید برای داشتن الینا با هم مبارزه کنند.
این کتاب با سریال مشهور خاطرات یک خونآشام شهرت پیدا کرد و برای مخاطبانش محبوب شد.
خواندن کتابهای خاطرات یک خونآشام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به دنیای فانتزی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب شبح
رابرت صدایش را صاف کرد: «باید اینطوری برداشت کنیم که ما رو بهخاطر حبس کردنت، آخر هفتهٔ گذشته توی خونه بخشیدی؟»
اُه. الینا سعی کرد بفهمد چطور جواب بدهد اما بعد از ماهها تنهایی زندگی کردن، تمام مفهوم حبس شدن در خانه توسط خاله جودیت و رابرت مسخره بهنظر میرسید. با این حال، چشمانش را درشت کرد و قیافهٔ نادم و پشیمان مناسبی بهخودش گرفت.
- خاله جودیت و رابرت، من واقعاً عذر میخوام. دوباره چنین اتفاقی نمیافته.
حالا هر چه که هست.
شانههای رابرت شل شدند و با آرامش آشکاری گفت: «پس دیگه حرفی راجع بهش نمیزنیم.» تکهای از وافل داغ را داخل بشقاب الینا گذاشت و شیره را دستش داد. «برای امروز برنامهٔ تفریحی داری؟»
- استفان بعد از صبحانه میاد دنبالم.
و سپس مکث کرد. آخرین باری که با خاله جودیت، بعد از مراسم فاجعهآمیز روز بنیانگذاران حرف زده بود، خاله جودیت و رابرت سرسختانه علیه استفان بودند. آنها مثل بیشتر مردم شهر استفان را مسئول مرگ آقای تانر میدانستند.
اما ظاهراً در این دنیا مشکلی با استفان نداشتند؛ چون رابرت بهراحتی با سر تصدیق کرد و الینا بهخودش یادآوری کرد، اگر نگهبانان خواستهاش را اجابت کرده بودند پس آقای تانر زنده بود؛ بنابراین نمیتوانند برای کشتن او به استفان ظنین شوند... اُه، همه چیز بسیار گیج کننده بود!
الینا ادامه داد: «میریم یه دوری توی شهر بزنیم. شاید مردیت و بقیه رو هم ببینیم.» نمیتوانست برای دیدن شهر که بهحالت قبل و امن خودش برگشته بود و بودن با استفان وقتی که، برای اولینبار، مشغول مبارزه با شیطان وحشتناکی نبودند، صبر کند. از طرفی هم میتوانستند تنها یک زوج عادی باشند.
خاله جودیت نیشخندی زد. «پس فقط یه روز رخوتانگیز دیگه، هووم؟ الینا، خوشحالم قبل از رفتنت به دانشکده تابستان خوبی رو سپری میکنی. سال گذشته خیلی سخت تلاش کردی.»
الینا مبهم گفت: «اوهووم» و وافلش را برش زد. امیدوار بود نگهبانان همانطور که خواسته بود او را در دالکرست۲۷ قبول کرده باشند؛ دانشکدهٔ کوچکی که چند ساعت با اینجا فاصله داشت.
حجم
۲۹۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
حجم
۲۹۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
نظرات کاربران
چرا 7 جلد اول رو قرار ندادین؟ لطفا همه جلد های خاطرات خونآشام رو قرار بدید
بقیه ی جلد ها رو هم بذارید لطفا، جالبه جلد اول و سوم هست جلد دوم نیست🤔
یه سوال دارم این با این سه گانه کل مجموعه خاطرات یک خون آشام تموم میشه ؟ چون اونطور که من دیدم انگلیسیش نه جلد بود که هفت جلدش اینجا نیست و این باید سه گانه آخر باشه ؟
بسیار عالی و زیبا نگارش شده توصیه می کنم بخونید قشنگه