دانلود و خرید کتاب صوتی خاطرات خون آشام (جلد اول: بیداری)
معرفی کتاب صوتی خاطرات خون آشام (جلد اول: بیداری)
کتاب صوتی خاطرات خون آشام (جلد اول: بیداری) نوشتهٔ ال. جی. اسمیت و ترجمهٔ محمد حسینی مقدم است. سپیده مرویان گویندگی این رمان صوتیِ ترسناک، مهیج و عاشقانه را انجام داده و واوخوان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی خاطرات خون آشام (جلد اول: بیداری)
کتاب صوتی خاطرات خون آشام (جلد اول: بیداری) یکی از کتابهای مجموعهای ۱۳ جلدی برای جوانان است. مجموعهٔ اصلی آن، اولینبار در فاصله سالهای ۱۹۹۲ - ۱۹۹۱ و بهوسیلهٔ انتشارات هارپر کالینز منتشر شد که مشتمل بر ۴ جلد است؛ بیداری، کشمکش، خشم و دیدار مجدد سیاهی. «خاطرات خونآشام» دربارهٔ عشق، روابط خونی، رفاقت، آمال و آرزوها، قدرت، انتقام و فداکاری است؛ داستان «الینا گیلبرت»، دختر زیبا، اجتماعی و البته گرفتار تنهاییِ فزایندهای در میان خانواده و دایرهٔ دوستانش و داستان «استفان سالواتوره»، تازهوارد اسرارآمیز مدرسه با پیشینهای ۵۰۰ ساله از شکار انسان و داستان دوستان الینا، «بانی»، «مردیت» و «مت» و احساس مسئولیت و وفاداری آنها نسبت به الینا و نسبت به همدیگر و داستان «دیمن»، برادر بزرگتر استفان که انگیزههایش فقط از آنِ خودش هستند. این مجموعه در شهر کوچک فلس چرچ در ویرجینیا میگذرد؛ شهری که در اوایل قرن نوزدهم کشف شده و در جریان جنگ داخلی تا مرز نابودی پیش رفت. تاریخچهٔ شهر حضوری سنگین بر ماجراهای خاطرات خونآشام دارد. روبهرو میشویم با کلیساهای قدیمی و گورستانهای متروکهٔ شهر که با جنگلها و ارواح محاصره شدهاند.
ال. جی. اسمیت در این رمان، داستان عشق دختری جوان به پسری خونآشام را روایت میکند. النا در مدرسهْ محبوب همه است و همهٔ پسرها شیفتهٔ او هستند، اما او به یکی از همکلاسیهای مرموزش دل میبازد؛ به استفان؛ یعنی به یک خونآشام. این رمان مهیج و ترسناک، بسیار پرفروش بوده و چندین سریال بر اساس آن ساخته شده است.
شنیدن کتاب صوتی خاطرات خون آشام (جلد اول: بیداری) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی خاطرات خون آشام (جلد اول: بیداری)
«بانی وسط سالن بود. چشمانش را بسته بود و داشت از موسیقی لذت میبرد. وقتی چشمانش را باز کرد، گوشهی سالن مریدیت را دید که به او اشاره میکند. بانی با سر نشان که نمیآید. ولی وقتی اصرار مریدیت را دید، نگاهی به ریمون انداخت و با هم به آن گوشه رفتند. مَت و اِد پشت سر مریدیت بودند. مَت اخم کرده بود و اِد عصبانی به نظر میرسید. مریدیت گفت: «اِلِنا الان رفت.»
بانی گفت: «خب اینجا یه کشور آزاده.»
مریدیت گفت: «با تایلر اسمال وود رفت! مَت مطمئنی نشنیدی کجا میخواستن برن؟»
مَت سرش را تکان داد و گفت: «به نظرم هر چی سرش بیاد حقشه. اما تقصیر من هم هست. فکر میکنم باید برم دنبالشون.»
بانی گفت: «یعنی جشن رو ول کنی؟»
مریدیت توی گوش بانی گفت: «تو قول ندادی؟»
بانی غرولندکنان گفت: «آآآه... همهچی به هم ریخته؛ باورم نمیشه.»
مریدیت گفت: «نمیدونم چجوری میشه پیداش کرد.» و بعد با لحنی نامطمئن پرسید: «بانی تو نمیتونی حدس بزنی اِلِنا الان کجاست؟»»
زمان
۷ ساعت و ۲۵ دقیقه
حجم
۴۰۸٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۷ ساعت و ۲۵ دقیقه
حجم
۴۰۸٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد