کتاب هنر تاثیر گذاری

هنر تاثیرگذاری یا متقاعد کردن دیگران از خودتان شروع می‌شود کتابی نوشته کریس وایدنِر، از تاجران، نویسندگان، سخنگویان و مجریانِ موفقِ تلویزیونی است. اثرگذاری یعنی توانایی تغییر افکار، باورها و رفتار دیگران. برای اینکه در کسب‌وکار و زندگی موفق باشیم، باید بتوانییم روی دیگران اثر بگذاریم.

اثرگذاری، شایستگیِ اصلیِ هر فروشنده و رهبر است که دو بخش عمده‌ی کسب‌وکار محسوب می‌شوند. اثرگذاری کاملاً مربوط به شخصیتی می‌شود که در طول زندگی به آن تبدیل می‌شوید. مردم با اعداد و ارقام یا شرکت معامله نمی‌کنند. آنها با آدمیزاد معامله می‌کنند. نوع شخصیتِ شما، سطح ِاثرگذاری تو را مشخص می‌کند که، در مقابل، سطح موفقیت تو را مشخص می‌کند.

همه‌ ما دائماً در حال تغییر و تحول هستیم. زندگی انسان مثل سفر است– زندگی حرفه‌ای آدم هم مثل زندگی شخصی‌اش است. همه‌ی ما تجربیاتی داریم، خوب و بد نمی‌توانیم کنترلی بر آنها داشته باشیم، ولی می‌توانیم واکنش خودمان را به اتفاقات زندگی‌مان کنترل کنیم.

درباره کتاب هنر تاثیر‌گذاری

ریس وایدنر در کتاب هنر تاثیرگذاری مفاهیم پایه اثرگذاری و نفوذ در دیگران را به صورت داستانی جالب بیان می‌کند.

مارک که تازه از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بود زندگیِ متفاوتی می‌خواست. در حقیقت، همیشه چنین چیزی می‌خواست. در دوران دبیرستان، مارک سه رشته‌ی ورزشی را دنبال می‌کرد: راگبی، بسکتبال و بِیس‌بال و غالباً هم در همه‌ی لیگ‌های سطح اول شرکت کرده بود. اما آنقدر مهارت نداشت که به لیگ‌های برتر راه پیدا کند، بنابراین تصمیم گرفت تا در دانشگاه، به‌جای ورزش، روی درس‌ خواندن تمرکز کند. هدیه مادربزرگ در جشن فارغ‌التحصیلی مارک شروع داستان او است.

خواندن کتاب هنر تاثیرگذاری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به کتاب‌های حوزه موفقیت و خودیاری به ویژه کسانی که دوست دارند تعاملاتی تاثیرگذار با دیگران داشته باشند را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

بخشی از کتاب هنر تاثیر‌گذاری

بابی گُلد. چطور می‌توان بابی گُلد را توصیف کرد؟ رسانه‌ها و مطبوعات بارها با طول و تفصیل به توصیف این مرد چهل و هفت ساله و دهمین ثروتمند امریکا پرداخته‌اند. ممکن است بعضی‌ها او را فردی متکبر و خودپسند تصور کنند، اما حقیقت به هیچ وجه چنین نیست. شاید بهترین واژه‌ای که در وصف او می‌توان به کار برد، پرطمطراق باشد. واژه‌هایی همچون باشکوه، مجلل و خیره کننده نیز دربارهٔ او مصداق دارد. سر به زیر و گوشه گیر چطور؟ نه چندان! اما از همهٔ این‌ها که بگذریم، بابی گُلد دارای جذبه‌ای جادویی، بینشی وسیع، و در کار به شدت پایبند اصول اخلاقی است. به علاوه، شمّ تجارت و موقعیت سنجی او منحصر به فرد است.

او در خانواده‌ای مرفه پرورش یافت. پدر و مادر وی در خارج از شیکاگو کار می‌کردند. او از جهات بسیاری شبیه مارکوس بود. او نیز در جوانی کارهای مختلفی را آزموده بود، در همان سه رشتهٔ ورزشی فعالیت می‌کرد و می‌خواست تاجری موفق شود. اما، بر خلاف مارکوس هیچ وقت کالج را تمام نکرد. او در کالج رشتهٔ علوم رایانه را انتخاب کرد، اما به محض این که پتانسیل تجارت در این رشته را تشخیص داد، تحصیل را رها کرد. این موضوع به شدت باعث دلخوری پدر و مادرش شد ـ دستِ کم ناراحتی ایشان تا مدتی ادامه داشت که او به اولین موفقیت درخشان خود در تجارت دست یافت: هارد درایو طلایی. همه در تب و تاب انقلاب رایانه‌ای بودند و همچنان که بازی‌ها و برنامه‌های رایانه‌ای بزرگ‌تر و حجیم‌تر می‌شدند، نیاز به هارد درایوهایی با گنجایش بیشتر برای ذخیره سازی اطلاعات، ضروری بود. البته، شرکت‌های بزرگ بی‌شماری دست اندرکار بودند، اما بابی گُلد با حرکتی بزرگ و استثنایی همهٔ آن‌ها را پشت سر گذاشت و سرانجام بخش اعظم بازار را قبضه کرد. به این ترتیب، در بیست و شش سالگی سرمایه‌ای معادل هفتصد و پنجاه میلیون دلار را از آنِ خود کرد. از آن پس، به مدت بیست و یک سال است که در دنیای تجارت پیش تاخته و در هر چیزی که نظرش را جلب کرده، سرمایه‌گذاری کرده است: نرم افزار، رسانه‌ها، موسیقی، هتل، پوشاک، و کاری که باعث تفریح و تفنن این میلیاردر است، یعنی تشکیل یک تیم مطرح بیس بال. و این که دیگر چه سازمان‌ها و شرکت‌هایی از آنِ اوست، بر کسی معلوم نیست.

او این جمله را روی همهٔ محصولاتش درج کرده است:

هیچ چیز به پای گُلد و محصولات طلایی اش نمی‌رسد!

- «هاه! احتمالاً!»