کتاب وریتی

معرفی کتاب وریتی

کتاب الکترونیکی «وریتی» (Verity) نوشتهٔ «کالین هوور» با ترجمهٔ الهه طالب‌زاده و ویراستاری هاجر شکری، توسط انتشارات در قلم و نیمکت چوبی منتشر شده است. این رمان معمایی و روان‌شناختی، داستانی پرتعلیق و پرکشش را روایت می‌کند که در فضای معاصر آمریکا می‌گذرد. «وریتی» با محوریت نویسنده‌ای جوان و پیشنهادی غیرمنتظره، به لایه‌های پنهان روابط انسانی و رازهای خانوادگی می‌پردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب وریتی

«وریتی» اثری از «کالین هوور» است که در ژانر تریلر روان‌شناختی و معمایی جای می‌گیرد. این رمان نخستین بار در سال ۲۰۱۸ منتشر شد و به سرعت توجه مخاطبان را به خود جلب کرد. داستان در فضای معاصر آمریکا روایت می‌شود و با تمرکز بر زندگی نویسندگان، صنعت نشر و پیچیدگی‌های روابط خانوادگی، فضایی پرتنش و رازآلود خلق می‌کند. روایت کتاب از زاویه دید اول شخص و با لحن صمیمانه و بی‌پرده پیش می‌رود. «وریتی» با بهره‌گیری از عناصر تعلیق، روان‌شناسی شخصیت‌ها و پرداختن به موضوعاتی چون فقدان، سوگواری و مرز میان حقیقت و دروغ، مخاطب را تا پایان با خود همراه می‌کند. این کتاب در کنار داستان اصلی، به نقد فضای نشر و چالش‌های نویسندگی نیز می‌پردازد و با پرداختن به جزئیات زندگی شخصیت‌ها، تصویری ملموس از دغدغه‌های انسان معاصر ارائه می‌دهد.

خلاصه کتاب وریتی

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!داستان «وریتی» با حادثه‌ای تکان‌دهنده در خیابان‌های منهتن آغاز می‌شود؛ جایی که «لوون اشلی»، نویسنده‌ای جوان و نه‌چندان موفق، شاهد مرگ تصادفی مردی غریبه است. این اتفاق، او را به شکلی غیرمنتظره وارد مسیری تازه می‌کند. لوون که به‌تازگی مادرش را از دست داده و با مشکلات مالی و عاطفی دست‌وپنجه نرم می‌کند، پیشنهادی عجیب از یک انتشارات دریافت می‌کند: تکمیل سه جلد باقی‌مانده از مجموعه رمان‌های پرفروش «وریتی کرافورد»، نویسنده‌ای مشهور که به دلیل سانحه‌ای شدید، دیگر قادر به نوشتن نیست. لوون برای بررسی یادداشت‌ها و طرح‌های وریتی، به خانهٔ او و همسرش «جرمی» در ورمونت می‌رود. فضای خانه، گذشتهٔ تراژیک خانواده (مرگ دو دختر دوقلو و آسیب جدی وریتی) و حضور پسر کوچک خانواده، همگی بر لوون تأثیر می‌گذارند. او در حین جست‌وجو در دفتر وریتی، با دست‌نوشته‌هایی روبه‌رو می‌شود که رازهای تاریک و پیچیده‌ای را دربارهٔ زندگی وریتی و رابطه‌اش با جرمی آشکار می‌کند. هرچه لوون بیشتر در این خانه می‌ماند، مرز میان واقعیت و خیال برایش مبهم‌تر می‌شود و احساس خطر و بی‌اعتمادی نسبت به اطرافیانش شدت می‌گیرد. داستان با تعلیق و ابهام پیش می‌رود و مخاطب را درگیر این پرسش می‌کند که حقیقت زندگی وریتی چیست و چه چیزی در پس ظاهر آرام خانهٔ کرافوردها پنهان شده است.

چرا باید کتاب وریتی را خواند؟

این رمان با فضاسازی پرتنش و روایت چندلایه، مخاطب را به دل رازهای خانوادگی و روان‌شناسی شخصیت‌ها می‌برد. «وریتی» با ترکیب عناصر معمایی، تعلیق و روان‌شناختی، تجربه‌ای متفاوت از خواندن یک تریلر مدرن را رقم می‌زند. مواجهه با مرزهای اخلاقی، حقیقت و دروغ، و کشف لایه‌های پنهان شخصیت‌ها، از جمله ویژگی‌هایی است که این کتاب را برای علاقه‌مندان به داستان‌های پیچیده و پرکشش جذاب می‌کند. همچنین، پرداختن به دنیای نویسندگی و چالش‌های آن، زاویه‌ای تازه به روایت افزوده است.

خواندن کتاب وریتی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های معمایی، تریلر روان‌شناختی و داستان‌هایی با محوریت رازهای خانوادگی مناسب است. کسانی که به روایت‌های پرتعلیق و شخصیت‌پردازی عمیق علاقه دارند، یا دغدغه‌هایی مانند سوگواری، فقدان و مرز میان واقعیت و خیال را دنبال می‌کنند، از خواندن این اثر لذت خواهند برد.

بخشی از کتاب وریتی

«پیش ازاین که قطرات خون رویم پاشیده‌شود. صدای خرد شدن جمجمه‌اش را می‌شنوم.نفس نفس می‌زنم و سریع قدمی به عقب بر می‌دارم. پاشنهٔ یکی از کفش‌هایم به جدول کنار خیابان گیر می‌کند. تیرک تابلوی پارک ممراع را می‌گیرم.مردک همین چند ثانیه پیش روبه‌روی من ایستاده بود. ما بین آنبوهی از جمعیت ایستاده بودیم و منتظر بودیم چراغ عابر پیاده روشن شود که زودتر وارد خیابان شد و با کامیون برخورد کرد. خودم را جلو انداختم و سعی کردم جلویش را بگیرم. دستم در هوا خالی ماند و مرد زیر ماشین رفت. پیش از این که سرش زیر لاستیک پر سشم‌فیم رز بستم: اما ستاو خروشدرع جسوهالثی را که شوه صدای چوب پنبهٔ بطری شامپاین بود را شنیدم.اشتباه کرد. داشت خیلی عادی به تلفنش نگاه می‌کرد که احتمالاً بارها موقع عبور از همان خیابان بدون حادثه این کار را انجام داده‌بود. روزمرگی این بار مهمان مرگش کرد.مردم آه می‌کشند. اما کسی فریاد نمی‌زند. سرنشین خودروی متخلف از کامیون بیرون می‌پرد و بلافاصله روی زانوهایش نزدیک بدن مرد قرار می‌گیرد. من از صحنه دور می‌شوم؛ چندین نفر برای کمک می‌شتابند. لازم نیست حتما به مرد زیر لاستیک ماشین نگاه کنم تا بفهمم زنده از آن‌جا بیرون نمی‌آید؛ تا بفهمم ماشین نعش کش بیشتر به کارش می‌آید یا آمبولانس. فقط کافی‌ست...»