دانلود و خرید کتاب به وقت اردیبهشت مریم عرفانیان
تصویر جلد کتاب به وقت اردیبهشت

کتاب به وقت اردیبهشت

انتشارات:به نشر
امتیاز:
۴.۴از ۴۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب به وقت اردیبهشت

کتاب به وقت اردیبهشت مریم عرفانیان قطره‌ای از دریای بیکران عشق جوانی به حضرت زینت (س) است. این کتاب معطر به خاک شلمچه و حرمین شریفین و شهادت است و واگویه‌ها و دلتنگی‌های مادری را بازگو می‌کند که با دوری فرزندش می‌سازد. 

درباره کتاب به وقت اردیبهشت

کتاب به وقت اردیبهشت در قالب داستان‌های کوتاه به روایت زندگی‌نامه‌ی شهید مدافع حرم حسن قاسمی دانا می‌پردازد. مریم عرفانیان این سرگذشت‌نامه را در قالب روایت‌هایی کوتاه با زبانی ساده و داستان‌گونه تدوین و تألیف کرده است. 

خواندن کتاب به وقت اردیبهشت را به چه کسانی توصیه می‌کنیم

خواندن کتاب به وقت اردیبهشت را به علاقه‌مندان حوزه‌ی ادبیات پایداری و دفاع مقدس به ویژه علاقه‌مندان به خواندن زندگینامه شهدای مدافع حرم پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب به وقت اردیبهشت

یک هفته از آمدن حسن به سوریه می‌گذشت. در همین مدت کوتاه صمیمیتش با سیدابراهیم زبانزد شده بود. انگار سال‌های سال کنار هم بودند. رفاقتشان آن قدر زیاد بود که همدیگر را «داداش» صدا می‌زدند. سیدابراهیم با فرمانده تیپ فاطمیون صحبت کرد و اجازه خواست تا از حسن به عنوان یک نیروی معمولی استفاده نشود و کارهای مهمتری به او بسپارند.

_ این نیروی من خیلی قابلیت داره.

سیدابراهیم با اینکه می دانست حسن هنوز به ایرانی بودن و بسیجی بودنش اعتراف نکرده است، ادامه داد: «البته هنوز خودش را لو نداده ولی یه بسیجی ایرانی فوق‌العاده‌اس، حیف به عنوان نیروی معمولی ازش استفاده می کنیم».
وقتی ابوحامد حرف‌هایش را شنید، قبول کرد خود سیدابراهیم برای قابلیت‌های حسن تصمیم بگیرد. فرمانده گردان عمار با خوشحالی یک گروه شانزده نفره تک تیرانداز را برای محافظت بخشی از شهر به حسن سپرد.
حسن کارش را خوب انجام می‌داد و هر دفعه اقداماتش را به سیدابراهیم گزارش می‌داد.

- قناسه‌ها تو این ساختمون شش طبقه کنار پنج تا پنجره سامان‌دهی شدن... این طوری تا دو کیلومتر منطقه‌ی لیرمون (حلب) تو تیررسمونه و امان تکفیری‌ها رو می‌بریم....



کوثری
۱۳۹۹/۰۴/۲۲

شهیدی ناب...در عصری فاش...گاهی دلم تنگ لحظاتی که از شهید خواندم و حس و حالش میشوم💞 آنجا که گویی حالش را خریدارم... دستمان را بگیر... توصیه میکنم بیشتر با شهدا آشنا شویم خصوصا جوانانی چون ایشون که چگونه طریق جوانی گذراندند.

مهران
۱۳۹۹/۰۵/۲۸

عالی و تاثیرگذار...واقعی و با قلم روان نویسنده البته من با جلد قبلیش که فیروزه ای رنگه دارمش😍😍 این شهید و مادرش کاری میکنن تا با عشق آشنا بشی اونم از زاویه ای متفاوت💖

ریحانه
۱۳۹۹/۰۹/۲۹

شهید دانا . در اکثر کتاب های شهدای دفاع از حرم نام این شهید بزرگوار قید شده . انسان بزرگ و دست یافتی هستند . بخونید حتما

Yasin Heidari
۱۳۹۹/۱۰/۱۲

کتابی کوتاه و مفید با قلمی روان بیشتر کتاب از نگاه مادر شهیده اما جزئیات خوبی داره که تو شناخت سیره و شخصیت شهید مفیده

کاربر ۱۱۲۹۸۶۰
۱۴۰۰/۰۶/۱۲

تو دور زمونه ای که ما لحظه ای بجز خودمون به کس دیگه ای فکر نمیکنیم این افراد جواهرات عالمن حیف که بدست اشقیا زود پر کشیدن

طلوع فجر
۱۴۰۰/۰۲/۰۵

🌹 سلام و دورود خدا بر شهیدان راه حق شهیدان واقعا زنده اند و در زندگی ما حاضر و ناظر هستند، مطالعه خاطرات شهدا توفیقی است از جانب خداوند که نصیب هرکسی نمی شود، رفاقت با شهدا انسان را به درجات

- بیشتر
خدايا هدايتم كن
۱۳۹۹/۱۱/۱۲

توصیه می کنم بخوانید عالی

Fatemeh Moez
۱۴۰۰/۱۰/۱۳

صل الله علیکِ یا زینب... داستان یه جوانِ مومن، عاشق اهل بیت، بسیجی و هیئتی ... کتابه خوبی بود. من تو خاطرات شهید صدرزاده اسم ایشون رو شنیدم و این کتاب یه خلاصه از زندگی و سوریه رفتنشون بود... ان شاءالله دعامون کنی

- بیشتر
کاربر ۳۷۹۸۹۳۹
۱۴۰۰/۰۹/۱۷

این کتاب انقدر خوب هست که توی مدرسه ما دست به دست می چرخد، همه دوست دارند بخوانند

کاربر ۶۰۹۸۵۳
۱۴۰۰/۰۹/۱۵

این کتاب عاااالیه، عالی 👏🌷

وقتی آقارضا ازش می‌پرسه با مادرت چطوری خداحافظی کردی، می‌گه: ترسیدم مادرم منو تو بغلش بگیره و پاهام بلرزه، ترسیدم پاهام سست بشه و دیگه نتونم برم. برای همین نذاشتم منو ببوسه ...»
ش ع ب
- أنت شیعهٔ علی‌بن‌أبی‌طالب امیرالمؤمنین (ع). سیدابراهیم تا کلمه «أًنت ...» را شنید، خنده‌اش گرفت! به‌سختی تمام انرژی‌اش را جمع کرد و با همان پای زخمی ایستاد. با دست به پشت حسن زد. - أنت چیه؟ أًنت می‌شه تو ... بگو نَحن ... با این حرف دوتایی چند ثانیه از ته دل خندیدند. حسن دوباره با همان لحن رسا فریاد زد: «نحن شیعهٔ علی‌بن‌أبی‌طالب امیرالمؤمنین (ع)...»
فاطمه
عطرِ خاک شلمچه عجیب گیرا بود و همان اولین سفر، زندگی حسن را متحول کرد
Fatemeh Moez
«چرا بچه یک‌ساله رو لباس مشکی می‌پوشانی؟!» می‌گفت: «باید از همین الان با عزاداری سیدالشهدا اُنس بگیرن».
Fatemeh Moez
روایت جوانی است که لحظه‌ای تاب ماندن نداشت و دلش برای پاسخ به ندای «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی» تپید.
Fatemeh Moez
حسن سرش را پایین انداخته و در همان حال که دسته‌های موتور را گرفته بود و به‌سرعت می‌راند، با صدایی بلند و رسا مدح حضرت امیرالمؤمنین (ع) می‌خواند. - گر بهای شیعه‌بودن سرجداگردیدن است/ ما به عشق مرتضی تاوان آن را می‌دهیم ... تا بماند تا ابد ذکر علی بر مأذنه/ هستی و داروندار و جانمان را می‌دهیم ...
سالک
- گر بهای شیعه‌بودن سرجداگردیدن است/ ما به عشق مرتضی تاوان آن را می‌دهیم ... تا بماند تا ابد ذکر علی بر مأذنه/ هستی و داروندار و جانمان را می‌دهیم ...
MłΛÐ
حسن سرش را پایین انداخته و در همان حال که دسته‌های موتور را گرفته بود و به‌سرعت می‌راند، با صدایی بلند و رسا مدح حضرت امیرالمؤمنین (ع) می‌خواند. - گر بهای شیعه‌بودن سرجداگردیدن است/ ما به عشق مرتضی تاوان آن را می‌دهیم ... تا بماند تا ابد ذکر علی بر مأذنه/ هستی و داروندار و جانمان را می‌دهیم ...
MłΛÐ
اشتباهه دیگه، اگه می‌خواهی مبلغی بذاری، بهتره کیفت رو باز کنی و به پول نگاه نکنی. دستت رو ببر توی کیف و یه اسکناس بردار و بینداز؛ ولی برای امام حسین همهٔ پولت رو بریز مادرجان. مگه ما می‌دونیم تا چه وقت زنده‌ایم که پول نگه داریم؟ آدم نباید وقتی از هیئت امام حسین بیرون می‌آد، موجودی جیبش رو نگاه کنه و بگه چقدر بندازم بهتره. به این فکر نکن چقدر کمک کنی؛ به این فکر کن که چقدر به هیئت حضرت اباعبدالله نیاز داری!
reyhaneh1

حجم

۴۳۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۴۳۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۲,۵۰۰
۱۲,۷۵۰
۷۰%
تومان