کتاب سینما مایاک
معرفی کتاب سینما مایاک
کتاب سینما مایاک، نوشتهی سعید تشکری، رمانی از عشق و جنون است. سینما مایاک، عشقی تبآلود، دیوانهوار و لجامگسیخته را در دوران معاصر ایران به تصویر میکشد.
دربارهی کتاب سینما مایاک
سعید تشکری در رمان سینما مایاک جنون عشق را تصویر کرده است. جنونی که مذهب، ثروت، سیاست و هرچیز دیگری را زیر پا گذاشته و از آن عبور میکند. داستان سینما مایاک در زمان حضور روسیه در دوران قاجار اتفاق میافتد. صاحب سینما مایاک دختری به نام کاتیا دارد. آنها در مشهد زندگی میکنند، کاتیا، دختر صاحب سینما، برای کنسولگری روسیه جاسوسی میکند. اما زمانی میرسد که عشق پسری عکاس به نام بروا، دل او را میبرد. عشقی که برای هردوی آنها گران تمام میشود و تعبات زیادی بههمراه دارد. رابطه پدر و دختری که عشقی وحشی و لجامگسیخته، آن را تا خشونت و شکنجه میکشاند.
کتاب سینما مایاک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
سینما مایاک رمانی سیاسی است که داستانی عاشقانه دارد. اگر از داستانهایی با این مضمون لذت میبرید، کتاب سینما مایاک برای شما است.
دربارهی سعید تشکری
سعید تشکری درسال ۱۳۴۲ متولد شد. او نویسنده، کارگردان و رماننویس ایرانی است. تشکری فارغالتحصیل ادبیات نمایشی، عضو کانون ملی منتقدان تئاتر، عضو بینالمللی کانون جهانی تئاتر، مدرس ادبیات نمایشی و داستان نویسی و رماننویس است که چاپ مقالات در مطبوعات در حوزهی ادبیات و هنر را نیز در کانامهی خود دارد. چاپ آثار در حوزهی رمان، ادبیات نمایشی و ساخت فیلم و نگارش سریالهای تلویزیونی نگارش نمایشنامههای رادیویی در اداره کل نمایش رادیو از فعالیتهای دیگر او در زمینه ادبیات و تئاتر و سینما است.
بخشی از کتاب سینما مایاک
گرایل به سرش اشاره کرد:
ـ اینجا نباید کساد باشد. من تاجر سینماتوگرافم. میخواهم از فیلمهایم عکس بگیرم و عکسهایش را روی گیشه بچسبانم. این طوری آدمهای بیشتری برای دیدن فیلم میآیند. به قول شما ایرانیها؛ عقل مردم به چشمشان است.
بروا با شنیدن این ضربالمثل از دهان گرایل، خندهاش گرفت و گفت:
ـ دنیای شما تاجرها هیچوقت به دنیای هنرمندها گره نمیخورد.
گرایل دست بروا را گرفت و او را به طرف سینما برد:
ـ اگر ما تاجرها نبودیم، هیچ وقت هنر در جهان جا به جا نمیشد.
ـ جناب گرایل، هنر شما همان تکه چسبی است که با آن، عکسها را روی گیشه میچسبانید.
هر دو خندیدند.
تو عکاس چیرهدستی هستی بروا. چرا نمیآیی با من همکاری کنی؟ عکس از تو، فیلمِ دوربین، ظهور و ثبوتش با من. هستی یا نه؟
وارد سینما شدند.
کاتیا از پنجرهٔ سینما، پدرش و بروا را نگاه میکرد. جوان عکاس عجیب توی چشمش، گلدرشتی میکرد.
حجم
۹۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
حجم
۹۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب با اسم رژیسور چاپ نشده احیانا