دانلود و خرید کتاب ابوطاها گروه نویسندگان
تصویر جلد کتاب ابوطاها

کتاب ابوطاها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۳۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ابوطاها

در کتاب ابوطاها، کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، زندگینامه و خاطرات مدافع حرم شهید مجید صانعی موفق را می‌خوانید. 

 درباره شهید مجید صانعی موفق

مجید صانعی موفق، در ۲۸ خرداد ماه ۱۳۵۸ در خانواده‌ای مذهبی در شهر همدان متولد شد. او فرزند سوم خانواده بود. مقطع ابتدایی را در مدرسه شهدا و راهنمایی را در مدرسه قباد و متوسطه را در مدارس بهمنیان و شریعتی گذراند. دیپلم خود را در رشته ریاضی فیزیک دریافت کرد. یک سال بعد از دیپلم، وارد دانشگاه شد و تحصیلات خود را در رشته کامپیوتر ادامه داد.

بعد از مدتی درس را رها کرد و به خدمت سربازی رفت. سربازی را در نیرو هوایی تهران سپری کرد. در سال ۱۳۸۵ ازدواج کرد و در فروردین ماه سال ۹۱ صاحب فرزندی به نام طاها شد.

او زجمله افراد مخلصی بود که تمام زندگی خود را وقف اسلام و انقلاب و تربیت سرباز برای ولایت و حضرت صاحب زمان (عج) کرده بود.

مجید رییس کمیته بازرسی هیات ورزش‌‌های رزمی استان و بنیانگذار ونماینده رسمی سبک نینجوتسو در استان همدان بود که عاقبت در تاریخ ۲۷مهر ماه سال۹۴ در دفاع از حرم آل الله در سوریه به درجه عظیم شهادت نائل گردید.

 خواندن کتاب ابوطاها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به سرگذشت‌نامه‌های شهدا را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم

بخشی از کتاب ابوطاها

ایام محرم بود. شور و شوق بچه‌ها در این ایام بی‌نظیر میشه. هر کس دوست داره به نحوی ارادتش رو به اربابش نشون بده. اون موقع مجید هفت و یا هشت سال بیشتر نداشت. یه روز تو خونه گذاشتمش و رفتم بازار. تا من برگشتم دیدم مجید دامن سیاه من رو برداشته و با قیچی تکه تکه کرده و باهاش چند تا پرچم مشکی درست کرده!

دوستانش رو هم دعوت کرده بود منزل ما و به هر کدام از دوستانش یه دونه از این پرچم‌ها داده بود.

صحنه خیلی جالبی بود. بچه‌های کوچک و معصوم دور حیاط می‌چرخیدند و سینه می‌زدند. تا من رسیدم به من گفت مامان جان هیئت اومده خونه ما، زود برو ناهار درست کن! مهمون داریم.

بعد از کلی سینه زنی و هیئت داری خسته و گرسنه اومدند ناهار خوردند. چندین مرتبه این برنامه تکرار شد و من با شور و اشتیاق برای عزاداران با اخلاص امام حسین (ع) غذا درست می‌کردم.

در تمام عمرم بی‌ریاترین هیئتی که دیده بودم همین هیئت بود که از دورنش مجید و امثال مجیدها رشد پیدا کردند...

🌟لَبَّیْكَ یَا مَهْـــــــدِي(عج)🌟
۱۳۹۹/۰۸/۰۳

توصیه می‌کنم حتما بخونیدش. خیلی عالی بود. خطاب بنده به عزیزانی است که سنسی صانعی مربی‌شون بودند، بنده خودم نینجوتسو کار می‌کنم و واقعا حسرت مربی شماها رو میخورم. میگم ای کاش ماهم همچین مربی‌هایی داشتیم ... اونم نه از نظر مهارت در

- بیشتر
هدهد
۱۴۰۰/۰۴/۰۸

کتاب درباره شهدا زیاد خوندم. این کتاب به نسبت بقبه شاید خیلی ساده باشه اما شخصیت شهید منو جذب کرد. انگار الان با آشنایی با این شهید به یقین بیشتری درباره شهدا رسیدم. انقدر شهید روحیه کمک به دیگران داشته

- بیشتر
کاربر ۲۱۷۵۹۰۲
۱۳۹۹/۰۵/۳۱

داستان زندگی شهدا،تاثیرگذارترین داستان هاست،انشاالله که دست ماهم بگیرند تاراهمان راپیدا کنیم

کاربر ۸۷۰۹۳۰
۱۳۹۹/۰۴/۱۰

عالی بود

Fatemeh Moez
۱۴۰۰/۱۰/۰۸

صل الله علیکِ یا بنت امیرالمومنین ❤ یه مومن واقعی .... که فقط بلد نبوده حرف بزنه، عمل هم می کرده، حرف و عمل باهم. ورزشکاری که مدافع حرم شدن و قطعا انتخاب شده ی خانوم زینب سلام الله علیها هستن پس

- بیشتر
عاشق کتاب
۱۴۰۰/۰۶/۱۶

خیلی عالی بود . تو کتاب نوشته بود این شهید هرگز کسی رو به خاطر ضعفش سرزنش نمی کرد چه ویژگی خوبی

Mohammad Hoseini
۱۳۹۹/۱۱/۱۰

من این کتاب را پیشنهاد می کنم حتماً بخوانید. شهید بزرگوار من را یاد شهید هادی می اندازد

کاربر ۱۳۷۰۲۶۱
۱۳۹۹/۰۹/۰۴

واقعا حس خوبی داره در اخر من توصیه میکنم عالی عالی

123456
۱۴۰۱/۱۰/۱۶

عاااااااااالی بود حتما بخونید تا بفهمید انسان واقعی مرد واقعی همسر واقعی یعنی چه

گمنام
۱۴۰۱/۰۷/۱۸

خیلیم عالی 👌👌

بچه‌ها درسته شهادت آرزوی هر بچه بسیجی هست اما دعا کنید حالا حالاها باشیم و در رکاب ولایت بجنگیم شهادت بمونه ایشالله تو تلاویو زمان فتح فلسطین اونجا شهید بشیم. خیلی حال می‌ده که تو جنگ با اسرائیلی‌ها شهید بشیم، من هم مثل حاج احمد متوسلیان دوست دارم تو جنگ با اسرائیلی‌ها شهید بشم. فعلاً باید بریم پدر این تکفیری‌های بی‌پدر مادر رو در بیاریم که زورشون به چهار تا زن و بچهٔ بی‌گناه رسیده. وجود دارن بیان با شیر بچه‌های امیرالمومنین در بیفتند. هر کدوم از ماها باید حداقل صد تا تکفیری رو به درک واصل کنیم.
ss,мσѕтαғαvι
من باید زمان جنگ شهید می‌شدم، حیف شد سنم کم بود. تا ما به خودمون بجنبیم جنگ تموم شد. اما انشالله لطف خداوند همیشه هست و هنوز هم فرصت شهادت هست، من باید با شهادت از دنیا برم. دوست ندارم غیر از این سرنوشت دیگری برام رقم بخوره. برای من مردن تو بستر ننگه.
کاربر ۱۲۳۱۰۸۲
حرم که بودیم، مجتبی کرمی خیلی هراسان بود. گفتم مجتبی چته؟! نگرانی؟! گفت: روز تاسوعا تولد دخترمه، رفتم برای دخترم عروسک بگیرم تا برگشتم براش کادو ببرم، اما پیدا نکردم. شنیده بودم که مجتبی دختر سه ساله‌ای بنام ریحانه دارد. مجتبی روز عملیات سوم محرم شهید شد و روز تاسوعا بود که پیکر مجتبی رو برای دخترش آوردند. کادوی تولد ریحانه پیکر غرق به خون بابا بود!
hosseini
هر بار بهانه‌ای برای کمک به مردم پیدا می‌کرد. خدمت به خلق خدا رو وظیفه‌اش می‌دانست و این حدیث رو خیلی خوب عمل می‌کرد که امام صادق (ع) فرمودند: خدای متعال می‌فرماید: مردم خانواده من هستند، پس محبوب‌ترین آنان نزد من کسانی هستند که با مردم مهربان‌تر و در راه برآوردن نیازهای آنان کوشاتر باشند.
nasim
حرم که بودیم، مجتبی کرمی خیلی هراسان بود. گفتم مجتبی چته؟! نگرانی؟! گفت: روز تاسوعا تولد دخترمه، رفتم برای دخترم عروسک بگیرم تا برگشتم براش کادو ببرم، اما پیدا نکردم. شنیده بودم که مجتبی دختر سه ساله‌ای بنام ریحانه دارد. مجتبی روز عملیات سوم محرم شهید شد و روز تاسوعا بود که پیکر مجتبی رو برای دخترش آوردند. کادوی تولد ریحانه پیکر غرق به خون بابا بود!
hosseini
خداوند فرموده است: که جهاد یک دریچه خاص برای اولیای خداست. متعدد در احادیث و روایات هم این مضامین را داریم. آنقدر فضیلت و نتایج مهمی دارد که امیرالمومنین (ع) در جنگ اُحد، وقتی از جنگ، با آن همه زخم برگشت، گریه کرد. با آنکه ایشان معصوم بود، اما آن چیزی که باعث خشنودی امیرالمومنین (ع) شد، مژده شهادت بود که پیامبر به ایشان دادند. لذا آخرین جمله امیرالمومنین (ع) پس از ضربه‌ای که بر فرق شان وارد شد «فزت و رب الکعبه» بود.
Fatemeh Moez
گفت ایشون شهید محمد غفاری هستند و خیلی از خاطرات محمد را برای من تعریف کرد. اینکه دانشجوی پزشکی بوده و انصراف می‌ده و استخدام سپاه می‌شه و در یگان ویژه سپاه مشغول خدمت می‌شه. کتاب خاطراتش بنام پرواز در سحرگاه رو بهم معرفی کرد و توصیه کرد که حتماً مطالعه کنم.
Fatemeh Moez
تا وارد حرم شدیم دست برسینه سلام دادیم: السلام علیک یا بنت امیرالمؤمنین...
Fatemeh Moez
تو پادگان سوریه که بودیم اوقاتی که از تمرینات بر می‌گشتیم دور هم می‌نشستیم و درد دل می‌کردیم آقا مجید می‌گفت اگر من برگردم تمام هزینه رفت و برگشتم به سوریه رو کامل می‌دم. من راضی نیستم سربار این نظام باشم. من تمام افتخارم این است که سرباز کوچکی برای نظام هستم. من این خاطره رو می‌خوام هر جا که صدایم می‌رسه با تمام وجود فریاد بزنم: مدافعان حرم، نه تنها برای پول نرفتند بلکه امثال آقا مجید؛ سید میلاد و خیلی‌های دیگر حتی حاضر بودند هزینه‌های رفت وآمد خودشون رو هم از جیب بدهند.
nasim
استاد، کاری کرده بود که بعضی از بچه‌ها حتی با وضو وارد سالن ورزش می‌شدند. پایان باشگاه رو هم استاد ما رو دور هم جمع می‌کرد و مباحث اخلاقی مختلفی رو مطرح می‌کرد که غالبا از کتاب نهج البلاغه بود. احکام مورد نیاز جوانان رو می‌گفت، از قرآن نکاتی که به درد زندگی می‌خوره شرح میداد، نوع بیانش هم خیلی جذاب و گیرا بود. بسیاری از بچه‌ها رو میشناسم که نماز خوندن و مسجدی شدن رو از برکت شاگردی آقا مجید دارند. من خودم با بعضی از بچه‌ها مشکل شخصی داشتم و همیشه تو حین مبارزه حسابی از خجالت بچه‌ها در می‌اومدم و ضرباتی رو به قصد کتک به بچه‌ها می‌زدم!! آقا مجید موضوع رو که فهمید خیلی با من حرف زد. شرمنده شدم. خیلی توصیه می‌کرد و می‌گفت: صبر داشته باش، گذشت داشته باش. همیشه می‌گفت: هیچ وقت ورزش رو به خاطر زور آزمایی و زورگویی و ... انجام نده. خیلی وقت‌ها میشه مشکل و دعوایی رو که قراره پیش بیاد با صحبت کردن و گذشت کردن از بین برد. اینقدر اتفاقات ناگواری در درگیرهای کوچک پیش آمده که باعث پشیمانی‌های بزرگی شده.
hosseini

حجم

۶۶۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۶۶۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان