کتاب مبارزه با مرگ پیشهی من است
معرفی کتاب مبارزه با مرگ پیشهی من است
کتاب مبارزه با مرگ پیشهی من است نوشته فرانک جی اسلوتر است. این کتاب که با ترجمه پرویز شهدی منتشر شده است دنیایی را به تصویر میکشد که شما در هر بخش آن تصویری بدیع و تازه میبینید.
درباره کتاب مبارزه با مرگ پیشهی من است
در این کتاب آمریکای پیشاز جنگ را میبینید و جامعهی پزشکی آن، دسیسهها و نیرنگهای طبقهی ثروتمند که با قدرت سیاسی همه چیز را کنترل میکنند، و در نتیجه بدون توجه به اخلاقیات و انسانیت، برای تسلط بر شغلی که عامل زندگی در جامعه است نقشه میکشند. و درون مایه کتاب مبارزه با مرگ پیشهی من است سرگذشت مبارزهها، فداکاریها و از جان گذشتگیهای عدهای انسان فداکار است که هدفی جز نجات بشریت ندارند.
خواندن کتاب مبارزه با مرگ پیشهی من است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب مبارزه با مرگ پیشهی من است
چشمهای بیفروغش جمعیت را از نظر گذراند. رن علتش را فهمید و برایش ناراحت شد. دوستش برای دیدن سیبیلابار به آنجا آمده بود. دکتر سیبیلابار. یا دست کم این عنوانی بود که فردا نصیبش میشد، چون همراه با آنها فارغالتحصیل میشد. او تنها دختری بود که میان آنها با معدل خوبی تحصیلاتش را به پایان رسانده و پزشک میشد. دلباختگی تراسک به دختر موطلایی زیبا و در عین حال کمی خشن و بلند بالای دانشکده، دستاویز شوخیهای مستهجن زیادی برای آدمهای وقیح بود. او همهجا از دختر جوان مراقبت کرده و مشکلاتش را برطرف ساخته بود. کمکش کرده بود تا مراحل دشوار دوران تحصیل را پشت سر بگذارد، دختر جوان هم با ملایمت و خلق و خوی خوشی که جزو ویژگیهای ذاتیاش بود، این کمکها را پذیرفته بود. ولی آیا نسبت به مرد جوان ابراز حقشناسی کرده یا چنین نشان داده بود، مبهم مانده و بحثهای زیادی را برانگیخته بود. سیبیلای بلندقامت و زیبا در زمینهٔ عشقورزی خیلی آزادانه عمل میکرد، در هر صورت روابط عاشقانهاش که به دوران تحصیل رنگ و رونقی بخشیده بود، از چنان روراستی و صداقت و در عین حال خوشنیتیای برخوردار بود که هیچ لطمهای به حیثیت او چه در برابر رفقا و چه در برابر مقامهای دانشکده وارد نکرده بود. پیویهارتر یکی از دلباختگان مجاز او و تالبوت پزشک انتخابی کلیسا هم شاید برای مدتی کوتاه جزو خاطرخواهانش بود. تیم برنان هم بختش را برای بهدست آوردن دل او آزموده بود، ولی دختر جوان با صراحت جواب داده بود: نه تیم، تو دوست چنان با ارزشی هستی که من به هیچ قیمتی حاضر به از دست دادنش نیستم. از آن پس دوستی عمیق و صادقانهای میان آن دو برقرار شده بود. میان دوستان شایع بود که یکی از اعضای فوقالعاده برجستهٔ دانشکده از دختر جوان تقاضای ازدواج کرده و او هم با بیاعتنایی کامل تقاضایش را رد کرده بود. وضعیت مادی افراد بههیچوجه برای سیبیلا اهمیتی نداشت. او به استقلال شخصیاش و نیز تلاش برای موفق شدن در رشتهٔ قلب خیلی علاقهمند بود.
قطع شدن ناگهانی آهنگ، یکی از زوجهایی را که مشغول رقص بودند جلو رن و تراسک متوقف کرد. تراسک مشتاقانه از دختر جوان پرسید:
ــ امشب بههیچوجه اینجا نیامده است؟
ــ منظورت سیبیلا است؟ حتا نمیدانم کجا رفته. مطمئنم که باید بیاید.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۹۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۹۲ صفحه
نظرات کاربران
رمان خوبی هست. ابتدای کتاب برام یکمی گیج کننده بود و نتوانستم باهاش ارتباط بگیرم. اما کمکم وقتی با شخصیت ها به خصوص شخصیت اصلی "رن" بیشتر آشنا شدم، داستان برایم خواندنی و جذاب شد. 📍داستان حول و حوش پزشکی
داستانی متوسط با ترجمهای عالی. شخصیتپردازی ضعیف و فضاسازی بسیار ابتدایی. برای وقتگذرانی خوب بود.