دانلود و خرید کتاب سه قلمروی کوچک استیون میل هاوزر ترجمه جواد همایون‌پور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب سه قلمروی کوچک

کتاب سه قلمروی کوچک

معرفی کتاب سه قلمروی کوچک

سه قلمروی کوچک، سه رمان کوتاه از نویسنده آمریکایی معاصر، استیون میلهاورز است. میلهاورز در سال ۱۹۹۷ برای رمان مارتین در سلر: داستان یک رویاپرداز آمریکایی جایزه پولیتزر گرفت و در سال ۲۰۱۱ هم جایزه استوری پرایز را دریافت کرد.

درباره سه قلمروی کوچک

در این سه قلمرو کوچک، استیون میلهاورز شما را به دنیای قصه‌های پریان و مبارزه خیر و شر در وادی اساطیر و قلمروهای جادویی می‌برد. او این عناصر را در سه قلمرو جادویی کوچک خود به طرز شگفت‌انگیزی به کار می‌گیرد، درست همانگونه که در داستان های بلندش آنها را به کار می‌برد. 

«قلمروی کوچک جی. فرانکلین پین» داستان شخصیتی ارام و غریب را روایت می‌کند، «شهبانو ، کوتوله و سیاهچال» هم یک داستان وهم‌انگیز و کمی دلگیر است درباره حسادتی کابوس‌وار. و در آخرین داستان، «فهرست تابلوهای نقاشی» به دنیای آثار یک نقاش رمانتیک می‌رویم. نقاشی که انگار آلن‌پو یا ناباکف او را خلق کرده‌اند. شخصیت رویاگونه و مرموز که خواننده را در موجی از عواطف گرفتار می‌کند.

خواندن کتاب سه قلمرو کوچک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به داستان‌های سوررئال و رویاگونه از خواندن این اثر لذت خواهند برد.

 بخشی از کتاب سه قلمرو کوچک

قصر روی کوه، بر لبهٔ پرتگاه و در دورترین فاصله از رودخانه و سیصد پا بالاتر از آن جای دارد. قصر در میان صخره‌های سیاه کوه زیر آفتاب می‌درخشد و برج‌های پرجلوه‌اش در آسمان آبی افراشته‌اند، اما وقتی ابرها آسمان را در بر می‌گیرند و تاریک می‌کنند، قصر تیره و تار می‌شود و در آسمان طوفانی همچون لکه‌ای سیاه می‌شود. ما از سوی دیگر رودخانه می‌توانیم برج شهبانو، استحکامات دیوار بیرونی، کنگره‌های سنگی و عمودی روی دیوار و دو دروازهٔ طاقدار ساخته شده از سنگ سیاه را ببینیم. باغ محصور شهبانو در زیر برج اوست. ما نه دیوارهای باغ را می‌بینیم و نه درختانش را، همچنین آلاچیق طرح مشبکی آن را که دو تختش از ابریشم سرخ پوشیده است. نمی‌توانیم رفت و آمد درباریان را در دربار چشمه‌های سه‌گانه ببینیم. نمی‌توانیم پنجرهٔ پادشاه را ببینیم که مشرف به سقف سفالی کلیساست، نمی‌توانیم آن ستون‌های مرمری را ببینیم که گفته می‌شود از قصر شارلمانی در اینگلهیم97 آورده شده است، فقط می‌توانیم تالار، شرابخانه، آشپزخانه، اسطبل، باغ و گردشگاهی را تصور کنیم که گذرهایِ درختیِ جنگلی انبوه و پرسایه دارد.

داستان‌های شهبانو: مدت‌ها پیش شهبانوی زیبایی در این قصر زندگی می‌کرد که پوستش از مرمر سفیدتر و موهایش از طلا درخشان‌تر بود و همهٔ مردم این سرزمین به پاکدامنی‌اش می‌بالیدند. روزی با پادشاه ما ازدواج کرد، کسی که در خوش‌سیمایی همتای زیبایی او بود، آن‌ها تمام و کمال هم را دوست داشتند، ولی با این حال پس از گذشت سالی مهرشان به سردی گرایید. عده‌ای پادشاه را سزاوار سرزنش می‌دانستند و می‌گفتند او سرشتی مغرور و حسود دارد و عده‌ای دیگر عیبی پنهانی را به شهبانو نسبت می‌دادند. منظور آن‌ها چیزی جز پاکدامنی او نبود، صفتی که کسی در آن تردید نداشت و او را در برابر شیفتگانش محافظت می‌کرد، به گونه‌ای که حتی خیال خیانت هم به ذهن کسی نمی‌رسید. شهبانو به خاطر عشق زیادی که به پادشاه داشت و وفایی که در خود می‌یافت، لازم نمی‌دید که خودش را پرغرور و خوددار و پرابهت نشان دهد. رفتار او در چارچوب سخت آداب درباری تغییری نمی‌کرد و با رویی باز و دوستانه با حلقهٔ نزدیکان شوهرش رفت‌وآمد داشت. به علاوه عشقش به پادشاه او را به پیگیری همهٔ مسائل درباری می‌کشاند تا به این ترتیب با دغدغه‌های او آشنا باشد و بتواند با پیشنهادهای خردمندانه به او کمک کند. به این ترتیب هیچ عجیب نبود که شهبانو به بیگانه‌ای توجه نشان دهد که یک شب با اسبی پر زیب و زیور از راه رسید، کسی که بی‌درنگ دوستی پادشاه را با رفتار جوانمردانه، روحیهٔ دلیرانه، دانش‌دوستی بی‌پایان و موهبت سخنوری پرحرارتش به دست آورد، کسی که با این همه می‌گفت تنها یک مرزبان است و از سرزمینی در دورست‌ها آمده و روی سپرش حک شده بود: یک بخت‌برگشته.

دو راه‌پله: راه‌پله‌ها مارپیچند و از تکه‌های سنگی بزرگ ساخته شده‌اند که دور ستون راه‌پله پیچ می‌خورند. هر دو راه‌پله راستگردند تا در نبرد امتیازی به مدافع بدهند تا وقتی با دست راست شمشیر می‌کشد، دیوار گود رفته پشت او باشد و مسلط به مهاجمی که در پلهٔ پایین و پشت به ستون گرد قرار گرفته است. یکی از راه‌پله‌ها در صعودش از کنار شکاف‌هایی در دیوار می‌گذرد که چشم‌اندازهایی کوچک را از بالا و بالاتر نشان می‌دهد، از رودخانه، شهر کوچک و دیوارهای جفتی‌اش و آسیاب‌های کوچک در راستهٔ رودخانه؛ تا این‌که راه‌پله به بالای برج و به اتاق شهبانو برسد. راه‌پلهٔ دیگر از راهرویی زیرزمینی و از زیر شکنجه‌گاه آغاز می‌شود، می‌پیچد و می‌پیچد و بی‌اندازه پایین می‌رود چندان که تاریکی فشرده و شود، همچون تکه‌پارچه‌ای یا سنگی ملموس. بعد از مدت‌ها پله‌ها فرسوده شده‌اند و گیاهان سیاه رنگی از آن رسته‌اند و لبه‌هایشان به آهستگی گرد و محو می‌شوند، گویی که دلیل وجودی این راه‌پله از یاد رفته باشد. عده‌ای گمان می‌کنند این راه‌پله آهسته آهسته کوچک و کوچک می‌شود تا جایی که تنها برای حرکت موش‌ها جا داشته باشد و در پایان به سیاهچال می‌رسد.





نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۵۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

حجم

۲۵۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

قیمت:
۱۴۲,۰۰۰
تومان