دانلود و خرید کتاب از وارنا تا واراس میترا هنرمند
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب از وارنا تا واراس اثر میترا هنرمند

کتاب از وارنا تا واراس

معرفی کتاب از وارنا تا واراس

از وارنا تا واراس زندگی‌نامه داستانی شهید سیدمحمد محمدنژاد جعفرآبادی به قلم میترا هنرمند است.

شهید سیدمحمد محمدنژاد جعفرآبادی، زادهٔ شهرستان رشت، روز بیست و پنجم اسفندماه سال ۱۳۳۸ پا بر پهنه گیتی نهاد. با پیروزی انقلاب، جذب کمیته انقلاب اسلامی شد. هم‌زمان، عضو فعال ستاد بسیج اقتصادی کشور بود. در سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه پاسداران درآمد و با حضور در جبهه، تدارکات و پشتیبانی لشکر ۱۶ قدس گیلان را پذیرفت.

سرانجام، روز دهم شهریورماه سال ۱۳۶۵ با حضور در منطقه حاج‌عمران شمال کردستان عراق که نبرد سختی در آن جریان داشت، به شهادت رسید و نام‌اش در شمار شهیدان نبرد کربلای ۲ ثبت شد.

پیکر پاک این شهید، اکنون در گلزار شهیدان رشت آرمیده است.

خواندن از وارنا تا وارس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم.

علاقه‌مندان به ادبیات پایداری و دفاع مقدس مخاطبان اصلی این کتاب‌اند.

جملاتی از کتاب از وارنا تا وارس

فرصتی دیگر دست داده تا سید و رضا بار دیگر با هم همسفر بشوند. در یک هفتهٔ گذشته، چند بار این مسیر را طی کرده‌اند؛ ولی هنوز هم همه چیز به نظر سید، به زیبایی و تازگی، جلوه‌گری می‌کند. خودش هم درست نمی‌داند که چه چیز این منطقه آن‌قدر برای‌اش بیش‌تر از بقیه چیزهایش و حتی نقاط گیلان، جالب‌تر است؟!

ـ ببینم، رضا! تو از این منطقه خوش‌ات میاد؟

رضا، بی آن که نگاه‌اش را از مسیر بردارد به حرف می‌آید:

ـ اگه این بیراهه‌ها را گم نکنم، چرا که نه، سید؟ جا به این قشنگی، چرا که خوش‌ام نیاد؟! اگه این دموکرات‌آ نبودن و این‌جا آروم بود، می‌رفتم توی این تپه‌ها و با یکی ‌ دوتا کبک برمی‌گشتم. شکار دوست داری، سید؟

سید سری تکانی می‌دهد و چشم‌هایش را می‌دهد؛ که هم بله و هم نه. دفعه آخری را که برای خاطر دل همسرش اردک وحشی شکارشده خریده بود را خوب به خاطر دارد. نگاه وحشت‌زدهٔ حسین، پسر بزرگ‌اش، هیچ وقت از یاد سید نمی‌رود. آن لحظه‌ای که نگاه‌اش روی موزاییک‌های کف آشپزخانه خیره مانده بود، پسر کوچک‌اش خودش را چهار دست و پا به بدن بی‌جان اردک رساند. داشت با او بازی می‌کرد و دست‌های کوچک‌اش را به پرهای رنگی اردک گرفته بود. رد خونابه‌ای که از گردن بریدهٔ اردک بیرون زده بود، دست و صورت بچه را قرمز کرد. آن روز، هیچ کدام از اهل خانواده محمدنژاد، لب به غذا نزدند. همه برنج خالی خوردند و اردک پخته‌شده در ظرف خورشت فسنجان، دست‌نخورده باقی ماند... .

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

حجم

۳۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

قیمت:
۱,۰۰۰
تومان