دانلود و خرید کتاب هر روز دیوید لویتان ترجمه فاطمه جابیک

معرفی کتاب هر روز

«هر روز» رمانی خارق‌العاده از دیوید لویتان، نویسنده توانای آمریکایی است. این داستان درباره روح یا وجودی ۱۶ ساله است که هر روز در بدن نوجوانی جدید از خواب بیدار می‌شود. یک روز پسری سرکش است، روز دیگری دختری در جست جوی عشق، روز بعد یک خدمت‌کار که غیر قانونی کار می‌کند چون به سن کار نرسیده و روز بعد دختری که مشکلی روانی و رفتاری دارد. داستان به گونه‌ای آغاز می‌شود که ما از روز پنج‌هزار و نهصدونود چهارم واردش می‌شویم و چهل روز را با این روح یا با این چهل شخصیت نوجوان و مشکلاتشان همراهی می‌کنیم. جالب‌ترین بخش داستان این جا است که قهرمان ما عاشق می‌شود. عاشق دوست دختر جاستین، پسری که در همان روز پنج‌هزارو نهصدو نود چهارم در بدنش بیدار شده بود. نام دخترک، ریانن است و تنها او ماجرای زندگی قهرمان داستان را می‌فهمد: «این‌که عاشق شوید یک چیز است؛ این‌که حس کنید کس دیگری هم عاشق‌تان می‌شود و در برابر این عشق احساس مسئولیت کنید، چیز دیگری است. هیچ راهی برای ماندن من در این بدن نیست. اگر نخوابم هم به‌هرحال جابه‌جایی اتفاق می‌افتد. قبلاً فکر می‌کردم که اگر همهٔ شب بیدار بمانم، می‌توانم همین‌جایی که هستم بمانم؛ ولی برعکس، مرا از بدنی که داشتم، بیرون کشیدند. تصور کنید که بیرون کشیده‌شدن از جسم چه حسی دارد؛ دقیقاً همان حس را داشت. تک‌تک اعصاب بدن، موقع آن جدایی احساس درد می‌کرد و بعد نوبت دردِ ورود به بدنی دیگر بود. از آن به‌بعد هر شب می‌خوابم. جنگیدن با آن فایده‌ای ندارد.» داستان لویتان، داستانی خلاقانه، بی‌نظیر و به شکل دردآوری صادقانه است. او در این داستان معضلات پیچیده و گیج‌کننده و سخت دوران نوجوانی به ویژه عشق را بررسی کرده است مشکلاتی مانند حس ازخودبیگانگی، گم کردن جایگاه اجتماعی و خانوادگی، بحران هویت، انزوا و عشق که زیباترین اتفاق در زندگی هر نوجوانی است. لویتان در این اثر با جملات و برداشت‌های هوشمندانه‌اش با شما ارتباط برقرار می‌کند و نمی‌گذارد لحظه‌ای این حال خوب را رها کنید. لویتان برای این اثر جایزه ادبی لوخس که مخصوص ادبیات کودکان و نوجوانان است را دریافت کرده است.
حمید
۱۳۹۷/۱۱/۱۷

چه چیز " هر روز" خاصه؟ قطعا سوژه ش. فوق العاده ست. به محض اینکه متوجه سوژه شدم دریچه هایی برای خلق یک اثر ماندگار به سوی ذهنم باز شد. اما هر چه بیشتر در متن پیش رفتم احساس تاسف

- بیشتر
به دنبال آلاسکا
۱۴۰۱/۰۲/۰۴

کتاب خوبی بود ولی همش فکر میکنم مثل مغازه خودکشی ایده اصلی داستان که اینقدر جدید و‌متفاوت بود اونطور که باید و شاید حق مطلب رو ادا نکرد…

farez
۱۳۹۸/۱۰/۰۵

سو ژه ی کتاب من رو یاد کتاب ای کاش زنده میماندم انداخت. زندکی کردن توی کالبد های مختلف مثل تحربه ی شخصیت اول داستان اون کتاب بود. اما چیزی که واقعا ناامیدکننده است پرداخت بشدت ضعیف و ساده ی

- بیشتر
umiumi
۱۳۹۸/۰۹/۰۱

"چقدر نزدیکی. چقدر نزدیکی و چقدر دستم به تو نمی‌رسد." به نظرم توی ژانر خودش کتاب خیلی خوبی بود. موضوع جالب و جدید بود. نویسنده از طریق آدم‌های مختلفی که "آ" توی اون‌ها بیدار می‌شد، مشکلات نوجوانانِ مختلف رو نشون می‌داد

- بیشتر
Ss
۱۳۹۷/۱۱/۱۹

ایده کتاب عالی بود و خیلی خوشم اومد اما وقتی کتاب رو خوندم دیدم واقعا سطحی نوشته شده شبیه رمان های تینیجری بود صرفا ☹️ من توقع داشتم در داستان زندگی رو از دید ادم های مختلف ببینه اما صرفا این

- بیشتر
نــے‌آیش🐋
۱۴۰۱/۰۵/۲۸

بوم! این همون بمبی عه که منتظرش بودین! همون کتابی که قراره در عرض چندساعت تمومش کنید و نتونید زمین بگذاریدش! از همین ابتدا باید بگم اگر مدتهاست دنبال کتابی میگردین که "موضوع و ایده کاملا یونیک و جذابی" داشته باشه

- بیشتر
آنا جمشیدی
۱۳۹۸/۰۸/۱۹

خیلی خیلی خیلی دوستش داشتم. می‌تونی ببینی که چقدر زندگی آدم‌ها می‌تونه با هم متفاوت باشه، و یه چیزهای ساده‌ای گاهی چقدر میتونه آرزو باشه. فقط با روز آخر داستان کنار نیومدم. متوجه نشدم دقیقا آ میخواد خودش رو از ریانن دور

- بیشتر
Ramtin
۱۳۹۹/۰۱/۲۳

قشنگ بود و تاثیر گذار. اینکه کتاب شخصیت اصلیش هر روز یک نفر رو زندگی میکنه، دریچه ی خوبی چه برای شناخت تفاوت آدم ها و درک تنوعی که ازش در جامعه ی امروزه سراغ داریم. ایده کلی بسیار خوب و خلاقانه

- بیشتر
ساکت
۱۳۹۸/۱۰/۲۷

جالب بود. ایده جذاب و‌ نسبتا نابی داشت. البته شخصیت پردازی ها کمی ضعیف بود. نمی‌دونم ادامه داره یا نه. اما جوری تموم شد که آدم انتظار داره دنباله‌دار باشه. میشه ازش چند سیزن سریال ساخت!

pejmannavi
۱۳۹۷/۱۱/۲۵

داستان خوبی بود. کشش داستان تو رو تا آخر با داستان نگه میداره. درسته که شخصیتها کم سن بودن اما من از خوندنش احساس نکردم که مخاطبش نیستم (من 45 سالمه). اما پایانش یه جورایی هالیوودی بود. انگار باز نگهش

- بیشتر
نرسیدن به خواسته‌ها باعث می‌شود بی‌رحم شوی.
umiumi
چطور است که لحظهٔ عاشق‌شدن به این شکل است؟ چطور ممکن است زمانِ به این کوتاهی، چنین عظمتی در درون خود داشته باشد؟
آرام
با ترس ناشی از بودن در کنار شخص نامناسب کنار می‌آیید؛ چون نمی‌توانید با ترس از تنهایی کنار بیایید، امید آلوده به تردید و تردید آغشته به امید.
farez
این‌که عاشق شوید یک چیز است؛ این‌که حس کنید کس دیگری هم عاشق‌تان می‌شود و در برابر این عشق احساس مسئولیت کنید، چیز دیگری است.
_SOMEONE_
قطعاً همهٔ ما پتانسیل ارتکاب جرم را داریم. انتخاب می‌کنیم که این کار را نکنیم. هر روز تصمیم می‌گیریم که این کار را نکنیم.
farez
من ایمان را در استقامت انسان‌هایی می‌بینم که جهان هستی پشت سر هم سختی جلوی پای‌شان می‌گذارد.
مهبد
انگار وقتی کسی را دوست داری، او تبدیل به دلیل تو می‌شود، و شاید من برعکس فهمیده باشم. شاید چون من نیاز به دلیل داشته‌ام، عاشق او شده‌ام. ولی فکر نمی‌کنم این‌طور باشد. فکر می‌کنم اگر تصادفی او را ملاقات نکرده بودم، همین حالا هم با بی‌تفاوتی به زندگی‌ام ادامه می‌دادم.
mahsa
می‌دوم. من برای دویدن ساخته شده‌ام؛ چون وقتی می‌دوی، می‌توانی هرکسی باشی.
farez
وقتی متوجه آمدنش شدم، ناخودآگاه لبخند زدم و او هم در جواب لبخند زد، به همین سادگی، ساده و پیچیده.
_SOMEONE_
این‌که رابطه‌ت رو با یه نفر قطع کنی، به این معنی نیست که دیگه از دست اون آدم آزاد شدی. من هنوز به صد شکل مختلف به جاستین وصلم. ما دیگه باهم نیستیم؛ ولی سال‌ها طول می‌کشه که من واقعاً آزاد بشم.»
fateme
وقتی چیزی نمی‌خواستم، همه‌چیز راحت‌تر بود. نرسیدن به خواسته‌ها باعث می‌شود بی‌رحم شوی.
hedgehog
«گناهان جسم» فقط شیوهٔ کنترل است؛ چون اگر لذت را در نگاه کسی شیطانی جلوه بدهی، می‌توانی زندگی او را کنترل کنی.
نیتا
چون وقتی اتفاقی می‌افتد، او دقیقاً همان کسی است که می‌خواهم ماجرا را برایش تعریف کنم. این ساده‌ترین نشانهٔ عشق است.
mahsa
اگر فقط یک چیز را خوب یاد گرفته باشم، همین است که همهٔ ما فقط می‌خواهیم همه‌چیز خوب باشد. ما حتی آرزوی اوضاع فوق‌العاده و حیرت‌انگیز و چشمگیر را هم نداریم. همه صرفاً با «خوب» راضی می‌شویم؛ چون بیش‌ترِ اوقات همان خوب هم کافی است.
fahime
در لحظهٔ عاشق‌شدن حسی هست که انگار پیشینهٔ صدهاساله دارد و چند نسل از همین حس، پشت هم قرار گرفته تا این لحظهٔ خاص و این تقاطع فوق‌العاده شکل بگیرد.
_SOMEONE_
گاهی وقتی دکمهٔ ارسال ایمیل را می‌زنی، می‌توانی حس کنی که چطور پیامت مستقیم به قلب دیگری می‌رسد. ولی گاهی اوقات، مثل این‌بار، احساس می‌کنی تمام کلماتت مستقیم درون چاه می‌افتد.
کاربر ۶۰۷۶۹۶۵
مهربانی‌کردن دقیقاً به بطن شخصیت تو وصل است؛ درحالی‌که مهربان‌بودن فقط به این مربوط است که می‌خواهی چطور دیده شوی.
farez
حزن زیبا چیزی بیش‌تر از افسانه نیست. غم، صورت‌مان را تبدیل به سفال می‌کند، نه چینی
عاطفه
تنها راه نجات این است که پی بعضی از آن‌ها را نگیری.
♡sana.m♡
هیچ انسان معمولی‌ای نمی‌تواند معمای علت وجودداشتن خودش را حل کند. بعد از مدتی باید این مسئله را بپذیرید که شما وجود دارید. همین و بس. راهی برای فهمیدن علت آن نیست.
نیتا

حجم

۲۵۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۳ صفحه

حجم

۲۵۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۳ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان