بریدههایی از کتاب هر روز
۴٫۱
(۱۸۸)
نرسیدن به خواستهها باعث میشود بیرحم شوی.
umiumi
چطور است که لحظهٔ عاشقشدن به این شکل است؟ چطور ممکن است زمانِ به این کوتاهی، چنین عظمتی در درون خود داشته باشد؟
آرام
با ترس ناشی از بودن در کنار شخص نامناسب کنار میآیید؛ چون نمیتوانید با ترس از تنهایی کنار بیایید، امید آلوده به تردید و تردید آغشته به امید.
farez
اینکه عاشق شوید یک چیز است؛ اینکه حس کنید کس دیگری هم عاشقتان میشود و در برابر این عشق احساس مسئولیت کنید، چیز دیگری است.
_SOMEONE_
من ایمان را در استقامت انسانهایی میبینم که جهان هستی پشت سر هم سختی جلوی پایشان میگذارد.
مهبد
انگار وقتی کسی را دوست داری، او تبدیل به دلیل تو میشود، و شاید من برعکس فهمیده باشم. شاید چون من نیاز به دلیل داشتهام، عاشق او شدهام. ولی فکر نمیکنم اینطور باشد. فکر میکنم اگر تصادفی او را ملاقات نکرده بودم، همین حالا هم با بیتفاوتی به زندگیام ادامه میدادم.
mahsa
قطعاً همهٔ ما پتانسیل ارتکاب جرم را داریم. انتخاب میکنیم که این کار را نکنیم. هر روز تصمیم میگیریم که این کار را نکنیم.
farez
وقتی متوجه آمدنش شدم، ناخودآگاه لبخند زدم و او هم در جواب لبخند زد، به همین سادگی، ساده و پیچیده.
_SOMEONE_
میدوم. من برای دویدن ساخته شدهام؛ چون وقتی میدوی، میتوانی هرکسی باشی.
farez
اینکه رابطهت رو با یه نفر قطع کنی، به این معنی نیست که دیگه از دست اون آدم آزاد شدی. من هنوز به صد شکل مختلف به جاستین وصلم. ما دیگه باهم نیستیم؛ ولی سالها طول میکشه که من واقعاً آزاد بشم.»
fateme
وقتی چیزی نمیخواستم، همهچیز راحتتر بود.
نرسیدن به خواستهها باعث میشود بیرحم شوی.
hedgehog
«گناهان جسم» فقط شیوهٔ کنترل است؛ چون اگر لذت را در نگاه کسی شیطانی جلوه بدهی، میتوانی زندگی او را کنترل کنی.
نیتا
در لحظهٔ عاشقشدن حسی هست که انگار پیشینهٔ صدهاساله دارد و چند نسل از همین حس، پشت هم قرار گرفته تا این لحظهٔ خاص و این تقاطع فوقالعاده شکل بگیرد.
_SOMEONE_
چون وقتی اتفاقی میافتد، او دقیقاً همان کسی است که میخواهم ماجرا را برایش تعریف کنم. این سادهترین نشانهٔ عشق است.
mahsa
اگر فقط یک چیز را خوب یاد گرفته باشم، همین است که همهٔ ما فقط میخواهیم همهچیز خوب باشد. ما حتی آرزوی اوضاع فوقالعاده و حیرتانگیز و چشمگیر را هم نداریم. همه صرفاً با «خوب» راضی میشویم؛ چون بیشترِ اوقات همان خوب هم کافی است.
fahime
مهربانیکردن دقیقاً به بطن شخصیت تو وصل است؛ درحالیکه مهربانبودن فقط به این مربوط است که میخواهی چطور دیده شوی.
farez
گاهی وقتی دکمهٔ ارسال ایمیل را میزنی، میتوانی حس کنی که چطور پیامت مستقیم به قلب دیگری میرسد. ولی گاهی اوقات، مثل اینبار، احساس میکنی تمام کلماتت مستقیم درون چاه میافتد.
کاربر ۶۰۷۶۹۶۵
حزن زیبا چیزی بیشتر از افسانه نیست. غم، صورتمان را تبدیل به سفال میکند، نه چینی
عاطفه
اینکه عاشق کسی شده باشید، به این معنی نیست که بهتر میفهمید او چه حسی دارد؛ فقط به این معنی است که میدانید خودتان چه حسی دارید.
mahsa
. اگر بخواهید با تعریف خودتان از حقیقت زندگی کنید، باید بپذیرید راهی را طی کنید که در ابتدا دردناک و در نهایت موجب پیداکردن مقصود و آرامش است.
mahsa
هیچ انسان معمولیای نمیتواند معمای علت وجودداشتن خودش را حل کند. بعد از مدتی باید این مسئله را بپذیرید که شما وجود دارید. همین و بس. راهی برای فهمیدن علت آن نیست.
نیتا
تنها راه نجات این است که پی بعضی از آنها را نگیری.
♡sana.m♡
من از دستش آزاد نشدم آ. اینکه رابطهت رو با یه نفر قطع کنی، به این معنی نیست که دیگه از دست اون آدم آزاد شدی. من هنوز به صد شکل مختلف به جاستین وصلم. ما دیگه باهم نیستیم؛ ولی سالها طول میکشه که من واقعاً آزاد بشم.
mahsa
بخشی از روند بزرگشدن این است که یاد بگیرید و مطمئن شوید که دریافت شما از واقعیت صرفاً مبتنی بر ذهنیات خودتان نباشد
ar
انگار با مردن کسانی که به ما نزدیکاند و درست در لحظهٔ پیش از مرگشان، جایمان را با آنها عوض میکنیم.
♡sana.m♡
باید به ایمیل بسنده کنم و ایمیل هم کافی نیست. از تکیهکردن به کلمات خستهام. پرمعنیاند، بله؛ ولی خالی از احساساتاند. نوشتن برای او، به دیدن صورتش موقع شنیدن داستان، هیچ شباهتی ندارد. دیدن جوابش هم شبیه شنیدن جواب با صدای او نیست. من همیشه شکرگزار تکنولوژی بودهام؛ ولی حالا انگار گره جدایی را در تاروپود هر رابطهٔ الکترونیکیای حس میکنم.
آنا جمشیدی
میخواهم پیش او باشم. این مرا میترساند. آن حس راحتی بابت رهابودن از همهچیز و همهکس، دارد از من گرفته میشود؛ چون دارم با حس راحتی بزرگتری بهنام «حضور» آشنا میشوم.
آنا جمشیدی
میپرسد: «ما چجوری میتونیم ادامه بدیم، هان؟»
دلم میخواهد جوابی وجود داشته باشد. دلم میخواهد جواب را بدانم.
میگویم: «بیا اینجا» و در آغوش میکشمش؛ چون این تنها جوابی است که دارم.
آنا جمشیدی
اگر فقط یک چیز را خوب یاد گرفته باشم، همین است که همهٔ ما فقط میخواهیم همهچیز خوب باشد. ما حتی آرزوی اوضاع فوقالعاده و حیرتانگیز و چشمگیر را هم نداریم. همه صرفاً با «خوب» راضی میشویم؛ چون بیشترِ اوقات همان خوب هم کافی است.
farez
زندگیکردن با اینهمه جدایی، زندگیکردن با دلشکستگی شدید بود.
Sara.iranne
حجم
۲۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۳ صفحه
حجم
۲۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۳ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰۳۰%
تومان