دانلود و خرید کتاب برتبعید انتشارات صهبا

معرفی کتاب برتبعید

کتاب «برتبعید» روایتی است از تبعید حضرت آیت الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب به ایرانشهر و جیرفت، در زمان حکومت پهلوی دوم. شهر کوچک ایرانشهر در سال ۵۶ مهمانی داشت تبعیدی، مهمانی که به اختیار راهی آن دیار نشده بود، اما با شوق و شُکر، پا در آن گذاشت و هرچه گذشت، بر شکرش افزوده شد و دلبستگی‌اش به یاران ایرانشهری فزونی یافت. ایرانشهری‌هایی که قدیمی هستند و سنشان اجازه می‌دهد، از شیعه و سنی، هرکدام خاطره‌ای دارند از آن دوران؛ هرچند در حد حلاوت لبخند یک روحانیِ شیعهٔ تبعیدی به روی کودک چهار پنج‌ساله‌ای در حال بازی در کوچه. و حتی آنها که در حد این خاطرات نیستند و در آن دوران نبوده‌اند، این حضور و سایه را احساس می‌کنند، گرچه ممکن است آن را خوب نشناسند. اصلی‌ترین بخش این کتاب، متن مصاحبه‌ای‌ است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آن، به‌شکل مفصّل و با جزئیات، دوران تبعید خودشان به شهرهای ایرانشهر و جیرفت را تعریف می‌کنند. جالب است که این مصاحبه ـ‌که شامل بخش‌هایی از زندگینامهٔ حضرت آقا می‌شودـ از ابتدا به زبان عربی بیان شده. آقای «دکتر محمدعلی آذرشب»، استاد بزرگوار ادبیات‌عرب، این مصاحبه را به نیت انتشار در میانِ مخاطبان عرب‌زبان انجام داده‌اند. این مصاحبه در اوایل دههٔ هفتاد انجام شده و متن آن در اختیار «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» است. از نکات برجستهٔ دیگر این کتاب، تصویر خاص و بسیار زیبایی از رهبر انقلاب در دوران تبعید به ایرانشهر است که روی جلد آمده است.
مهدی میرجلیلی
۱۳۹۹/۰۱/۱۵

این کتاب بسیارعالیه با این کتاب میشه ریز ریز از شخصیت آقا آگاه شد. پیشنهاد میکنم از دست ندید

maryhzd
۱۳۹۸/۰۲/۲۳

مثل همه کتابهای صهبا، موضوع بدیع و نگارش موجزی داشت. برخی از عکس های پایانی کتاب خیلی «کمتر دیده شده» بودند. به نظرم این نکته که تعامل و خدمت به مردم باید جزیی از رفتار و سکنات مومنین و جوانان

- بیشتر
هو نعم الامیر
۱۳۹۹/۰۱/۲۲

به نظرم کتاب بسیار خوبی بود. قبلا کتاب دیگری به نام چغک خونده بودم( مناسب جوان و نوجوان ) که در آن دو روز از فعالیت مبارزاتی مردم مشهد رو روایت کرده بود و به خوبی به نقش آقای خامنه‌ای

- بیشتر
مجید مهدی پور
۱۳۹۷/۱۱/۲۴

کتاب با مصاحبه حضرت آقا شروع شده و شروعی قوی دارد. در ادامه با نثری روان و ساده جلو میرود. این کتاب وقایع و حقایق مهمی از سیره رفتاری حضرت آقا را به نمایش گذاشته است. ممنون از صهبا

• Khavari •
۱۳۹۹/۰۹/۲۲

بعد از کتابِ خونِ دلی که لعل شد... لذت بخش ترین کتابی بود که از خاطرات امام خامنه ای(مد ظله العالی) خوندم👌🍃 و این تلفیق سخنرانی ها و اسنادو خاطرات افراد سهم بسزایی در لذت بردن از این کتابِ پر محتوا داشت.📖🔖📌

کتابخوار
۱۳۹۹/۰۲/۱۴

سلام صهبا کتابهات عالیه👌 لطفا کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن آقا رو هم تو طاقچه منتشر کن. به شدت دسترسی بهش مورد نیازه!

S.Abolqasem
۱۳۹۹/۰۸/۱۷

کتاب خوب و روونیه، در مورد تبعید رهبری قبل از انقلاب به شهرهای ایرانشهر و بعد جیرفت پرداخته و همینطور فعالیت هایی که ایشان در اون شهرها داشتند.

کاربر ۲۴۳۶۴۸۴
۱۳۹۹/۰۸/۱۶

بسیار کتاب جالبی و خواندنی است. من وقتی که شروع به خواندن میکردم دیگر دوست نداشتم که دل بکنم. این کتاب درباره تبعید اقای خامنه ای به ایرانشهر و جیرفت و فعالیت ها و کمک های ایشان به مردم ان

- بیشتر
صالحین
۱۳۹۹/۰۶/۰۷

کتاب درباره دوره ای هست که رهبر قبل انقلاب تبعید بودند. خیلی جالب بود. روحیه ایشون و اثرگذاری ایشون بر محیط اطرافشون حتی تو اون شرایط بسیار جالب هست

خامنه ای رهبرم💗
۱۴۰۱/۰۸/۰۷

خیلی دوست داشتم با حضرت آقا و زندگی و شخصیت شون بیشتر آشنا شم و در واقع بیشتر بهشون نزدیک شم و خداروشکر موفق شدم به خوندن خاطرات ایشون

تاریکی به‌خاطر قطع‌شدن جریان برق، حرکت سیل که مانند یک بلای همه‌گیر بود، و خراب‌شدن خانه‌ها و کمک‌خواستن مردم. در این‌گونه حالتِ بحرانی و رعب‌آور، ذهن انسان دنبال هر وسیله‌ای برای مواجه‌شدن با این شرایط می‌گردد. حافظه‌ام شنیده‌هایی را ذخیره کرده بود با این مفهوم که برای رفع چنین خطر تهدیدکننده‌ای، می‌شود به تربت سیدالشهدا حسین‌بن‌علی علیه‌السلام ـ‌به‌اذن‌الله‌تعالی‌ـ متوسل شد. از جیبم ذره‌ای از تربتی که نگه‌می‌داشتم، خارج کردم؛ تربتی که خداوند آن را به ریحان×الرسول شرف داده بود، پس به خداوند جلّ‌وأعلی توکل کردم و آن را داخل آب‌های فزاینده و روان پرتاب کردم؛ چند لحظه نگذشت که سیل به فضل و منت خدا متوقف شد.
منصوربارانی
شیخ راشد در ایام تبعید، بزغالهٔ قشنگی خریده بود و از آن، به‌نحواَحسن مراقبت می‌کرد؛ به‌طوری‌که بزغاله، وابستگی عجیبی به راشد یزدی پیدا کرده بود. یک روز وقتی تبعیدی‌ها مهمان داشتند، بزغاله به درون اتاق می‌آید تا مونس خود را پیدا کند؛ چه زمانی؟ دقیقاً وقتی‌که همه قامت بسته بودند به نمازجماعت. بزغاله مع‌مع‌کُنان وارد می‌شود و بین صفوف راه می‌افتد به پیداکردن آقای راشد. این صحنه، باعث می‌شود نمازگزاران با خنده و قهقهه نماز خود را بشکنند و بیفتند دنبال گرفتن بزغاله. البته درآن‌بین، سیدعلی‌آقای‌خامنه‌ای که امام‌جماعت هم بود، با وجود اینکه بزغاله چند بار از مقابلش عبور کرده بود، نمازش به‌هم‌نریخت. و وقتی بعد از نماز به او ماوقع را توضیح داده بودند، گفته بود که اصلاً متوجه حضور بزغاله و خندهٔ نمازگزاران و خراب‌شدنِ نماز نشده.
منصوربارانی
. کودک در دست مرد خواب بود و زن‌ها گریه‌وزاری می‌کردند. وقتی به ما نزدیک شدند، فهمیدیم طفلی که در دست مرد است، مُرده. این تصویر مرا از درون ویران کرد و بلندبلند گریه کردم. من حساسیت خاصی نسبت به کودکان و زنان دارم. هرگز نمی‌توانم هیچ بدرفتاری‌ای را که به کودک یا زنی می‌شود، تحمل کنم. و بارها به دوستانم گفته‌ام: من صلاحیت قضاوت بین مرد و زن را ندارم، برای اینکه قطعاً از زن جانب‌داری می‌کنم!
Fatemeh Ghorbani
دلی که با ایمان همراه نباشد، خیلی ضعیف است، خیلی ترسان است. قدرت‌های مادی این‌جوری هستند.
نعیمی
سید رحمان سر تکان می‌دهد و با بغض رو به جمع می‌گوید: به خدا راست می‌گوید. روحانی ما بود. الان هر شب توی تلویزیون همین را بهش می‌گویم. می‌گویم تو که روحانیِ ما بودی، حالا روحانی همه شده‌ای...
|قافیه باران|
افراطی به نظر آنها آن کسانی بودند که دنبال امام و خط امام حرکت می‌کردند.
• Khavari •
راشد یزدی: من به آقا گفتم شما لذت اولاد درک نکردید! پرسیدند: چطور؟! گفتم: برای اینکه دختر ندارید. من که دختر دارم می‌فهمم لذت اولادداشتن را! ایشان شاید تعجب کردند از این حرف من! پنج سال بعد از این حرف، سال ۶۱، که آقا رئیس‌جمهور شدند، خداوند یک دختر به ایشان داد. بعد که در همان ایام من را دیدند، گفتند: راشد! راست می‌گفتی! واقعاً من یاد آن حرف تو هستم که در ایرانشهر گفتی! واقعاً من تا دختر نداشتم، لذت اولاد را درک نکرده بودم! حالا شیرینی‌اش را احساس می‌کنم.
🍃🌷🍃
ما اگر نمازمان را خواندیم، روزه‌مان را گرفتیم، حقوق واجبهٔ مالی را ادا کردیم، دروغ هم نگفتیم، غیبت هم نکردیم، مال مردم هم نخوردیم؛ اما با وجود اینکه کارهای حرام شرعی را انجام ندادیم و کارهای واجب شرعی را اِتیان کردیم، از حال مسلمان‌ها بی‌خبر و درمقابلِ سرنوشت آنها بی‌تفاوت بودیم، طبق این حدیث، نام مسلمان بر ما نمی‌شود نهاد. پیغمبر خدا شوخی که نکرده، مَجاز که نگفته، مبالغه که نکرده! «مَن اَصبَحَ» هرکه صبح کند، «وَ لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ» همت نگمارد به کار مسلمانان، «فَلَیسَ بِمُسلِمٍ» او مسلمان نیست. همه وظیفه دارند درمقابلِ سرنوشت مسلمانان جهان و آنچه بر آنها می‌گذرد و توطئه‌هایی که علیه آنها انجام می‌گیرد، باتفاوت باشند، فعال باشند.
🍃🌷🍃
آقای حجتی را از پیش ما برده بودند. اواسط تابستان، بعد از وقوع سیل، ایشان از شهربانی مرخصی گرفته بود تا به کرمان برود. از فرصت استفاده کرده و از کرمان به ایرانشهر آمده بود. دوستان ما ایشان را قدری در شهر گرداندند. ایشان بعد به من می‌گفت با این مردم چه‌کار کردی که این‌طور با تو صمیمی و مأنوس شده‌اند؟ گفتم: این را خدا کرد؛ به‌وسیلهٔ سیل! ۸۲/۱۰/۲۶ محبوبیت روزافزون آقای خامنه‌ای پیش مردم ایرانشهر، برای رژیم طاغوت و سازمان اطلاعات و امنیت، قابل تحمل نبود. کار به جایی رسیده بود که مردم، از مسئولان درخواست داشتند که حکومت، لطفش را در حق ایرانشهر تمام کند و چند روحانی دیگر مانند آقای خامنه‌ای را به ایرانشهر تبعید کند!
maryhzd
یک جواهر ارزشمند و خوش‌تراش، اگر در مکان مناسب با نور خوب و کافی قرار بگیرد، چشم‌ها را به‌سمتِ خود جذب می‌کند و طوری می‌درخشد که گویا خودش نور دارد، ولی همین جواهر در تاریکی اصلاً دیده نمی‌شود. اما یک وجود نورانی که از خودش نور دارد، هرکجا که باشد جلوه دارد و چشم‌ها و قلب‌ها را جذب می‌کند. خدای متعال را بی‌نهایت شاکریم، بابت رهبری که هرجا بوده، هدایت کرده است و هدایت می‌کند؛ در کلاس درس، بر منبر، در محراب مسجد، در میانهٔ تظاهرات، در زندان، در تبعید، در جبهه، پشت تریبون امامت‌جمعه و تریبون سازمان‌ملل و... و امروز در جایگاه رهبری امت اسلام و آزادی‌خواهان مظلوم. پروردگارا! روزبه‌روز بر نورانیت و نفوذ و اثر و عزت رهبرمان بیفزا.
شریف
من حساسیت خاصی نسبت به کودکان و زنان دارم. هرگز نمی‌توانم هیچ بدرفتاری‌ای را که به کودک یا زنی می‌شود، تحمل کنم. و بارها به دوستانم گفته‌ام: من صلاحیت قضاوت بین مرد و زن را ندارم، برای اینکه قطعاً از زن جانب‌داری می‌کنم!
بارقه ی امید
من حساسیت خاصی نسبت به کودکان و زنان دارم. هرگز نمی‌توانم هیچ بدرفتاری‌ای را که به کودک یا زنی می‌شود، تحمل کنم. و بارها به دوستانم گفته‌ام: من صلاحیت قضاوت بین مرد و زن را ندارم، برای اینکه قطعاً از زن جانب‌داری می‌کنم! و همین‌طور کودکان، طاقت نمی‌آورم که ببینم مصیبتی به آنها وارد شود، حتی در صحنه‌های غم‌انگیز فیلم‌ها.
مهتاب
وقتی با آقا رفتیم خانه، فهمیدم پاهایشان در اثر شکنجه‌ها و اذیت‌ها، حسابی زخم است. و بعد، وقتی نگاهی به پاهایشان انداختم، دیدم که هر دو پا خونی بودند و خون بسته بودند. برایشان باند و پارچهٔ تمیز و چسب و اینها تهیه کردم تا داخل حمام پاهایشان را پانسمان کنند و هر روز پانسمان را عوض کنند. ساواکی‌های نامرد، بلایی به سر پاهای آقای خامنه‌ای آورده بودند که ایشان تا نزدیک دو ماه، نتوانستند راحت و عادی راه بروند.
🍃🌷🍃
.. مَثَلِ مؤمنان و برادران مسلمان، همچون یک بنیان و عمارتی‌ست که بعض اجزای آن، بعض دیگر را نگاه می‌دارند. در یک قصر، آجرها همدیگر را نگه می‌دارند؛ آهن، آجرها را نگه می‌دارد؛ ستون این‌همه را نگه می‌دارد و همه یکدیگر را حفظ می‌کنند، نگاه می‌دارند.
zahra.n
اگر در خارستانی عبور کرده باشید، می‌توانی معنای تقوا را بدانی و بفهمی. کسی که در میان یک خارزاری و خارستانی عبور می‌کند، در هر قدمی که برمی‌دارد، باید مواظب دامن خود و پای خود باشد. اگر یک قدم را نسنجیده برداشت، خارها یا او را مجروح خواهند کرد یا دامان او را خواهند درید. زندگی همان خارستان است، خارهای هوای نفس، خارهای تمایلات بشری و حیوانی. خارهای خواهش‌های دل انسان، انسان را مجروح می‌کنند، پای رفتار انسان را لنگ می‌کنند.
Mahdi Khorasaninezhad
از یکی از بزرگان پرسیدند ـ‌شاید هم حدیثی‌ست‌ـ که تقوا چیست؟ در جواب فرمود: اگر در خارستانی عبور کرده باشید، می‌توانی معنای تقوا را بدانی و بفهمی. کسی که در میان یک خارزاری و خارستانی عبور می‌کند، در هر قدمی که برمی‌دارد، باید مواظب دامن خود و پای خود باشد. اگر یک قدم را نسنجیده برداشت، خارها یا او را مجروح خواهند کرد یا دامان او را خواهند درید. زندگی همان خارستان است، خارهای هوای نفس، خارهای تمایلات بشری و حیوانی. خارهای خواهش‌های دل انسان، انسان را مجروح می‌کنند، پای رفتار انسان را لنگ می‌کنند. بیشترین مردمی که از راه خدا باز ماندند و از درک فضیلت مجاهدت در راه خدا و کوشش و تلاش در راه خدا محروم شدند، آن کسانی بودند که نتوانستند بر خواهش‌های نفسانی خود غلبه پیدا کنند.
سمیه
من حساسیت خاصی نسبت به کودکان و زنان دارم. هرگز نمی‌توانم هیچ بدرفتاری‌ای را که به کودک یا زنی می‌شود، تحمل کنم. و بارها به دوستانم گفته‌ام: من صلاحیت قضاوت بین مرد و زن را ندارم، برای اینکه قطعاً از زن جانب‌داری می‌کنم!
|قافیه باران|
از جملهٔ وظایف هر انسان مسلمان، آگاهی از جریانات زمان است...اگر چنانچه جامعه‌ای تمام حوادث و پدیدارهای عالم را با چشم تیزبینِ دانش و بینش خود تعقیب بکند، اگر در آن‌طرف دنیا حادثه‌ای اتفاق بیفتد، بداند که این حادثه ممکن است به او مربوط باشد، و به‌دنبال وضع ارتباط آن حادثه با خود و با جامعهٔ خود و با زندگی خود و با سرنوشت خود بگردد، این جامعه مسلّم دچار هلاکت نخواهد شد. این جامعه ذلیل نخواهد شد. آن روزگاری که مسلمانان این حالت هوشیاری را داشتند، می‌فهمیدند که در دنیا چه می‌گذرد و می‌دانستند که وظیفهٔ آنها درمقابلِ جریانات عالم چیست، مسلمان‌ها سربلند بودند، آقا بودند...
سمیه
هر شب یکی از ما منبر می‌رفت و سخنرانی می‌کرد که در بین صحبت‌ها، فریادها و شعارها بلند می‌شد. و اولین فریاد شعاری که در مسجد بلند شد، ازطرف زنان پشت پرده بود.
raza
به برادرانم گفتم: به هرکس نزد شما آمد، غذا بدهید، و اگر گفته شد «این کم است» به او بیشتر بدهید. و اگر بار دوم نزد شما آمد، به او بدهید و نگویید «قبلاً گرفته‌ای» تا از شلوغ‌کاری و حرص مردم جلوگیری کنیم.
مشعل

حجم

۲۱٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

حجم

۲۱٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

قیمت:
۷,۵۰۰
تومان