با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتیات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

کتاب خواب های خوش نوجوانی
۵٫۰
(۴)
خواندن نظراتمعرفی کتاب خواب های خوش نوجوانی
محمدرضا سرشار در کتاب «خوابهای خوش نوجوانی» رویاهای گروهی از نوجوانان سالهای پایان دبستان و اوایل دبیرستان را آورده است. او که سالها در زمینه ادبیات کودکان فعالیت کرده است، این کتاب را به منظور آشنایی بیشتر با دنیای درونی بچهها نگاشته است.
سرشار که در سال ۱۳۸۲ سردبیری «سروش نوجوان» را بر عهده گرفت طرحی را عملی کرد که در آن بچهها رویاهای خود را مینوشتند و برای سروش نوجوان ارسال میکردند که کتاب حاضر دربردارنده تعدادی از این رویاها به انتخاب سرشار است.
از آنجا که این کتاب تصویرهایی صادقانه از بخشی از خصوصیترین قسمتهای دنیایِ درونی نوجوانان ما دارد، میتواند منبع ارزشمندی برای مطالعهٔ پدران، مادران، مربیان، معلمان و دستاندرکاران علوم تربیتی و روانشناسی نوجوانان باشد.
یکی از این رویاها را بخوانید:
یک شب، مثل همیشه، خوابیدم و کمی که از خوابم گذشت، خود را در کنار پلی دیدم. چند نفر از اقوام هم که دقیقاً یادم نیست چه کسانی بودند، با من همراه بودند. روی پل، با اینکه محل عبور ماشین بود، هیچچیز نبود. اما زیر پل، مردم زیادی، یا نشسته بودند یا راه میرفتند و یا ... بالاخره همه زیر پل به سر میبردند. پل در محلی ساخته شده بود که اطراف آن، و درون آبها، سبزه روییده بود.
ناگهان صدایی عجیب (انگار از بلندگویی عجیب و قوی؛ که البته وجود نداشت) بلند شد که میگفت: «خانمها و آقایان باحجاب و خدادوست، توان فرار دارند. ولی افراد دیگر، زیر این پل گرفتار خواهند شد و نمیتوانند فرار کنند. یک ... دو ... سه ...» و صدایی بلند شد و پل ریخت. من و چند تن از همراهانم، قبل از شمارهٔ سه، فرار کردیم و به سبزهها پناه بردیم. اما بعد از اینکه شمارهٔ سه گفته شد، یکی از همراهانم را (که بردن نام او به نظر من الزامی نیست) دیدم که نمیتوانست بیرون بیاید و صدای «کمک ... کمک» او بلند شد. من بهسرعت به سوی او دویدم و نجاتش دادم. یکی دیگر از همراهانم زیر پل گرفتار شده بود و نمیشد او را نجات داد، و در آن سکوت بیپایان، تنها فریادهای او شنیده میشد. من و چند نفرِ رهاشده، از سبزهها و آبها گذشتیم. ولی به هیچجا نمیرسیدیم. در همین احوال، من از خواب پریدم و حس کردم که آنجا، چقدر شبیه روز قیامت بوده است!
«زینب مقیم»
نامیرایی![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
ای. اف. اس. برن
دنیا بدون رختمحمد دهریزی
اساطیر کشور عشقاحمد نصیری
پرنده و آتشمهدی سلیمانیه
پرسش و پاسخ عاشورایی در کلام رهبری و شهید مطهریحمید کمالی
RWBY: پس از سقوطای. سی مایرز
صید قزل آلا در بالادست رودخانه کودورفاضل اسکندر
مرجع عصر آیت الله العظمی حکیم (به روایت تصویر)صفاءالدين تبرائيان
یادگیری مغزمحوراریک جنسن
پرسش ها و پاسخ های دانشجویی (جلد چهل و ششم)سیدحسن موسوی
خانم معلم جدید مادومینیک دمرس
مدل ها، ریاضیات و روش شناسی در تبیین اقتصادیدونالد دبلیو. کاتزنر
پپا به آکواریوم می رودنویل استلی
من لایعمل لایشرباحمد محمد
زندگی مخفی و خیالی مریفاطمه هدایتی
ماجراچی اوشاق؛ من موتور سوروجوسویمامیلی بومون
بلایای طبیعی (خلاصه کتاب)جینجر زی
مجسمههادی افتخارزاده
اسیرهای جنگی بومی آمریکاهارون هیوبی
کوچه جابریحوریه صادق
حجم
۷۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۷۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
جالب بود😊
من دوس داشتم
خیلی قشنگ بود واقعا احساسات من در خواب رو توصیف میکنه