دانلود رایگان کتاب خواجوی کرمانی خواجوی کرمانی
تصویر جلد کتاب خواجوی کرمانی

کتاب خواجوی کرمانی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۱۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خواجوی کرمانی

کمال الدین ابوالعطاء محمود بن علی بن محمود، معروف به خواجوی کرمانی از شعرا و عرفای مشهور قرن هفتم هجری است. او در سال ۶۸۹ هجری قمری در کرمان متولد شد و در همانجا به تحصیل علوم و فنون متداول مشغول شد. سپس به سیر و سیاحت پرداخت، به زیارت کعبه رفت و بعدها نیز مدتی درتبریز و شیراز به سر برد. او به غیر از دیوان قصاید و غزلیات، خمسهٔ نظامی گنجوی را نیز جواب داده است. او در سال ۷۵۳ هجری قمری در شهر شیراز دار فانی را وداع گفت و در بالای تنگ الله اکبر شیراز به خاک سپرده شد. دیوان اشعار خواجوی کرمانی در طاقچه برگرفته از وبگاه ادبی گنجور است: چو در نظر نبود روی دوستان ما را به هیچ رو نبود میل بوستان ما را رقیب گومفشان آستین که تا در مرگ به آستین نکند دور از آستان ما را به جان دوست که هم در نفس بر افشانیم اگر چنانکه کند امتحان به جان ما را چه مهره باخت ندانم سپهر دشمن خوی که دور کرد بدستان ز دوستان ما را به بیوفائی دور زمان یقین بودیم ولی نبود فراق تودر گمان ما را چو شد مواصلت و قرب معنوی حاصل چه غم ز مدت هجران بیکران ما را گهی که تیغ اجل بگسلد علاقهٔ روح بود تعلق دل با تو همچنان ما را اگر چنان که ز ما سیل خون بخواهی راند روا بود به جدائی ز در مران ما را وگر حکایت دل با تو شرح باید داد گمان مبر که بود حاجت زبان ما را شدیم همچو میانت نحیف و نتوان گفت که نیست با کمرت هیچ در میان ما را گهی کز آن لب شیرین سخن کند خواجو ز نوش ناب لبالب شود دهان ما را
Juror #8
۱۴۰۲/۰۷/۲۹

خودتون رو از خوندن خواجو محروم نکنید. خواجو پدر معنوی حافظه. حافظ جایگاه بالایی برای خواجو قایل بوده و خودش رو مدیونش می‌دونسته. از غزلیات هیچکس به اندازه‌ی خواجو استقبال نکرده. گاهی عین مصرعش رو تضمین کرده و از ابتکارات

- بیشتر
مبتلا
۱۳۹۸/۰۲/۱۲

هر چه در خاطرم آید ،تو از آن خوبتری شیراز، آرامگاه باصفای خواجوی کرمانی بسیار دیدنی

خوب باشیم:)
۱۴۰۰/۰۸/۲۶

غزل های خواجو بسیار روان و پر معنی هز خوندنش لذت بردم حتما امتحانش کنید

دارو فروش خسته دلانرا دکان کجاست
اِیْ اِچْ|
جان هر زنده دلی زنده بجانی دگرست
بیسیمچی
گفتی که هست چارهٔ بیچارگان سفر چون چاره رفتنست بناچار می‌رویم
لئون
گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری
شوق پرواز
گفت بگذر ز جهان زانکه جهان بر گذرست
Juror #8
یاران وفادار جفا را نپسندند خوبان جفا کار وفا را نشناسند
چڪاوڪ
کفر و دین یکسان شمر خواجو که در لوح بیان کافری را برتر از زهد ریائی یافتیم
Juror #8
از عمر چو این یک دو نفس بیش نداریم بنشین نفسی تا نفسی با تو برآریم
Juror #8
مکن عیب تهی دستان که در بازار سرمستان گدا باشد که بفروشد بجامی ملک سلطانرا
چڪاوڪ
دین و دنیا گر نباشد گو مباش چون تو هستی هر چه مقصودست هست
Juror #8
بنشین تا نفسی آتش ما بنشیند ورنه دود دل ما بیتو کجا بنشیند
Juror #8
آنکه یک لحظه فراموش نگشت از یادم ظاهر آنست که هرگز نکند یاد مرا
غزل
خیز و بیرون ز دو عالم وطنی حاصل کن که برون از دو جهان جای نشستی دگرست
Juror #8
همه را کار شرابست و مرا کار خراب همه را باده بدستست و مرا باد بدست
Juror #8
ای لبت باده‌فروش و دل من باده‌پرست جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست تنم از مهر رخت موئی و از موئی کم صد گره در خم هر مویت و هر موئی شست
Juror #8
پریشانست زلفت همچو حالم مگر حال پریشانم شنیدست
Juror #8
گر گنج طلب داری از مار مترس ای دل ور خرمن گل خواهی از خار مترس ای دل
کاربر ۳۱۹۵۷۹۸
کنون ز شکر شیرین چه برخورد فرهاد که خسروان جهان طالبان شیرینند
Juror #8
دیگرانرا عیش و شادی گر چه در صحرا بود عیش ما هر جا که یار آنجا بود آنجا بود هر دلی کز مهر آن مه روی دارد ذره‌ئی در گداز آید چو موم ار فی المثل خارا بود سنبلت زانرو ببالا سر فرود آورده است تا چو بالای تو دایم کار او بالا بود
Juror #8
جز غم بجهان هیچ نداریم ولیکن گر هیچ نداریم غم هیچ نداریم
Juror #8

حجم

۳۳۹٫۳ کیلوبایت

حجم

۳۳۹٫۳ کیلوبایت

قیمت:
رایگان