دانلود و خرید کتاب پیامبر؛ نگاهی به زندگی و زمانه‌ی خاتم پیامبران محسن حدادی
تصویر جلد کتاب پیامبر؛ نگاهی به زندگی و زمانه‌ی خاتم پیامبران

کتاب پیامبر؛ نگاهی به زندگی و زمانه‌ی خاتم پیامبران

نویسنده:محسن حدادی
انتشارات:میراث اهل قلم
امتیاز:
۳.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پیامبر؛ نگاهی به زندگی و زمانه‌ی خاتم پیامبران

پیامبر (گوشه‌هایی از حیات نورانی رسول اعظم صلوات‌الله‌علیه‌آله)» نام اثری داستانی به قلم «محسن حدادی» درباره زندگی و زمانه پیامبر اعظم، حضرت محمد مصطفی (ص) است. در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:

«صدایی می‌آمد. از نزدیک کوه صفا بود، فکر کنم. در عرض چند دقیقه همگی پای کوه صفا ایستاده بودیم. او هم بر فراز کوه فریاد می‌زد: «ای قبیله قریش... ای قبیله قریش....»

-چه شده است محمد؟

-اگر بگویم پشت این کوه گروهی سوار آماده‌اند تا به شما حمله کنند، باور می‌کنید؟

جمعیت گفتند: «آری. ما هرگز از تو دروغی نشنیده‌ایم..»

-اینک من شما را از عذابی سخت بیم می‌دهم، سخت‌تر از حمله گروهی سوار. ای فرزندان عبدالمطلب، ای فرزندان عبد مناف، ای فرزندان زهره، ای...

همه خاندان‌ها و طایفه‌های قریش را نام برد وسپس....

-خداوند به من فرمان داده است، که به خویشان نزدیکم اعلام کنم، هیچ سودی در دنیا و هیچ بهره‌ای در آخرت نخواهید برد، مگر این‌که بگویید: خدایی جز الله نیست و...

ابولهب غرولندی کرد؛ جلو آمد و گفت: «همین؟! برای همین ما را صدا زدی؟ بمیری! مرگ بر تو! که ما را از کار و زندگی کشانده‌ای این‌جا تا بگویی خدا یکی است! دیوانه!»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
صبر نسبت به ایمان مانند سر است نسبت به بدن.
چڪاوڪ
یتیم یعنی کسی که مانند ندارد، یعنی دردانه. تو را یگانه و دردانه یافت و مردم را به سوی تو کشاند. حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام
چڪاوڪ
در زیباترین جمعه تاریخ، آن هنگام که تبسم خورشید در ذره‌ذره سرزمین حجاز جاری بود، ناگهان نوری در آسمان درخشید و شمیم دل‌انگیز سرود عشق را در مکه گستراند. ایوان کسری شکافت، آتشکده فارس از خودنمایی باز ایستاد، دریاچه ساوه موج‌هایش را به دست فراموشی سپرد، خدایان سنگ و چوب عرب رنگ باختند و آمد. آمد همان‌که جهانی آمدنش را به فرخندگی مژده داده بودند...محمد (ص) زلال‌ترین و شوق‌انگیزترین سرودهٔ هستی به دنیا آمد.
چڪاوڪ
هیچ خصلتی را بدتر از دروغ نمی‌دانست.
s.latifi
از مجلسی برنمی‌خاست، مگر این‌که ۲۵ بار در آن‌جا استغفار می‌کرد. اغلب رو به قبله می‌نشست. هر روز سیصد و شصت مرتبه به عدد رگ‌های بدن، می‌گفت: «الحمدلله رب العالمین، کثیراً علی کل حال.»
s.latifi
همیشه می‌گفت: «ما جماعتی هستیم که تا کاملاً گرسنه نشویم، غذا نمی‌خوریم و چون می‌خوریم خود را کاملاً سیر نمی‌کنیم.»
s.latifi
الم یجدک یتیماً فاوی مگر نه این که تو را یتیم یافت، پس پناه داد. سوره ضحی/۸
msadeq

حجم

۵۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۵۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان