کتاب روزگاران، کتاب پرستاران
معرفی کتاب روزگاران، کتاب پرستاران
«روزگاران؛ کتاب پرستاران» صد خاطرهی کوتاه است از روزهای جنگ. اما نه از آنهایی که تفنگ دست میگرفتند و میجنگیدند. راویان این خاطرات در آن روزها به جای پوتین و لباسهای خاکیرنگ، لباس سفید میپوشیدند و به جای کلاهآهنی، مقنعه و روسری سرشان میکردند.
خیلیهایشان هیچ اجباری نداشتهاند برای ماندن در آن شرایط. حتا بهانههای خیلی خوبی هم داشتهاند؛ حامله بودهاند، بچهی شیرخواره داشتهاند، مریض بودهاند و خیلی بهانههای کوچک و بزرگ دیگر که همهمان وقتی که نمیخواهیم کاری را انجام بدهیم، خوب بلدیم سرهمشان کنیم. اما آنها ماندهاند.
به جای تفنگ برداشتن و پشت توپ و تانک و ضدهوایی نشستن، تیغ جراحی دستشان بوده یا پنس و گاز و آمپول و قرص و کپسول. زخمی اگر خوب شده، خوشحال شدهاند و نفس راحتی کشیدهاند و خیلی وقتها پای زخمهای ناسور و جنازهها و دست و پاهای قطعشده زار زدهاند.
اینها روایت آنها است از همهی این چیزها، و از زخم ناسوری که هیچ وقت خوب نخواهد شد.
حجم
۴۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
حجم
۴۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
نظرات کاربران
عباس گفت: من میرم توی شیار یه چرت بزنم، واسه ی نماز بیدارم کنین. سرِ اذان، رییس بخش نگذاشت بیدارش کنیم. گفت: بگذارین یک کم بیشتر بخوابه. داشت آفتاب میزد که یکی را فرستاد عباس را بیدار کند. یک خمپاره خورده بود
عالی
می گفت الگوی ما دونفر بودند یکی حضرت زینب سلا م الله علیها ودیگری پیرزنی که تخم مرغهایش را که تمام داراییش بود داده بود برای جبهه «پرستاران ص۴۳ خیلی خواندنی وقابل تامل
چه عالیه این مجموعه روزگاران! این کتاب دومین جلدیه که از این مجموعه خوندم... ۱۰۰ خاطره کوتاه از زبان روپوش سفید های فداکار ِ دوران ِجنگ... با چند روز تاخیر، پیشنهاد مطالعه به مناسبت روز بزرگداشت پرستاران. 🌷🌷🌷
کوتاه و خواندنی....
این کتاب خاطرات متعددی را از زحمات طاقتفرسای خواهران پرستار در دوران جنگ گزارش میکند. واقعا در مقابل این زنان بزرگوار احساس کوچکی میکنم.
بسیار بسیار جالب و خواندنی.
خیلی دوست داشتم بخونمش ولی چون توی طاقچه ی بی نهایت نبود نمیتونستم! رفتم نگاه کردم... همه ی کتاب های نشر روایت فتح همینطوری بودن لطفا رسیدگی کنید🚶♀️
باسلام . ممنون ازبرنامه زیباتون