
کتاب سمن سای
معرفی کتاب سمن سای
کتاب سمنسای (سفری در زمان حافظ شیرازی) نوشتهی فریبا شاکر، روایتی داستانی و خیالانگیز از سفر در زمان است که توسط نشر معارف منتشر شده است. این اثر با محوریت زندگی یک پزشک معاصر به نام سارا پوریا، او را درگیر ماجرایی شگفتانگیز و پر رمز و راز میکند؛ سفری ناخواسته به قرن هشتم هجری و حضور در خانه و زمانهی خواجه حافظ شیرازی. سمنسای با تلفیق عناصر زندگی روزمره، دغدغههای خانوادگی، خاطرات تلخ و شیرین و پیوند با تاریخ و ادبیات ایران، فضایی متفاوت و پرکشش میآفریند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سمن سای
کتاب سمنسای نوشتهی فریبا شاکر، داستانی است که در مرز خیال و واقعیت حرکت میکند و با بهرهگیری از عنصر سفر در زمان، مخاطب را به دل تاریخ و فرهنگ ایران میبرد. روایت با زندگی دکتر سارا پوریا، پزشکی متعهد و مادر دلسوز، آغاز میشود که پس از پشتسر گذاشتن فقدانهای عمیق و تجربهی رنجهای شخصی، ناگهان خود را در شیراز قرن هشتم هجری مییابد. این جابهجایی زمانی با یک آینهی قدیمی و فیروزهنشان گره خورده که یادگار همسر از دسترفتهاش است. ساختار کتاب به صورت فصلبندیشده و با تغییر زاویهی دید میان گذشته و حال پیش میرود؛ گاهی در تهران معاصر و گاهی در خانهی خاتونجان و میان اهالی شیراز قدیم. شخصیتهای فرعی مانند گلاندام، خاتونجان، مَنگو و شمسالدین محمد (حافظ شیرازی) هرکدام با ویژگیهای خاص خود، فضای داستان را غنیتر میکنند. سمنسای علاوهبر روایت زندگی و دغدغههای زنان، به پیوندهای خانوادگی، نقش حافظ در فرهنگ ایرانی و تأثیر شعر و عرفان بر زندگی روزمره میپردازد. این کتاب با نگاهی انسانی و جزئینگر، تجربهی زیستن در دو زمان متفاوت را به تصویر میکشد و مخاطب را با پرسشهایی دربارهی هویت، سرنوشت و معنای زندگی روبهرو میکند.
خلاصه داستان سمن سای
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان سمنسای با روایت دکتر سارا پوریا، پزشکی چهلوپنجساله از تهران آغاز میشود که پس از تحمل فقدان همسر و دوری از فرزندش، درگیر بحرانی عاطفی و روحی است. او ناگهان با آینهای قدیمی به گذشته و به شیراز قرن هشتم هجری منتقل میشود و در خانهی خاتونجان، با هویتی اشتباهی بهعنوان ترکان، خواهرزادهی صاحبخانه پذیرفته میشود. سارا در این زمانهی جدید، با چالشهای ناشناختهای روبهرو میشود؛ از تلاش برای بازگشت به زمان خود تا سازگاری با زندگی و مناسبات اجتماعی و خانوادگی آن دوران. در این میان، او با شخصیتهایی مانند گلاندام، مَنگو و شمسالدین محمد (حافظ شیرازی) آشنا میشود و بهتدریج درمییابد که در دل این سفر، فرصتی برای بازنگری در گذشته، مواجهه با رنجها و کشف معنای تازهای از عشق و امید یافته است. روایت با رفتوبرگشت میان زمان حال و گذشته، خاطرات دانشگاه، روابط دوستانه و خانوادگی و دغدغههای شخصی سارا را نیز بازتاب میدهد. در نهایت، سمنسای داستانی است دربارهی جستوجوی هویت، پیوند با ریشهها و قدرت تسلیم و امید در برابر سرنوشت.
چرا باید کتاب سمن سای را بخوانیم؟
سمنسای با ترکیب سفر در زمان، روایت زنانه و پیوند با تاریخ و ادبیات ایران، تجربهای متفاوت از داستانگویی را ارائه میدهد. این کتاب نهتنها تصویری ملموس از زندگی زنان در دو دورهی تاریخی را نشان میدهد، بلکه با پرداختن به دغدغههای عاطفی، خانوادگی و هویتی، امکان همذاتپنداری و تأمل را برای مخاطب فراهم میکند. حضور شخصیتهایی مانند حافظ شیرازی و اشاره به نقش شعر و عرفان در زندگی روزمره، لایهای فرهنگی و معنوی به داستان افزوده است. سمنسای برای کسانی که به روایتهای چندلایه، پیوند گذشته و حال و بازخوانی تاریخ از زاویهای انسانی علاقهمندند، اثری خواندنی و تأثیرگذار بهشمار میآید.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن سمنسای به علاقهمندان داستانهای تاریخی، دوستداران ادبیات فارسی، کسانی که دغدغهی هویت و پیوند با گذشته دارند و افرادی که به روایتهای زنانه و تجربههای زیستهی زنان در بستر تاریخ علاقهمندند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب سمن سای
«پلکهایم سنگین هستند. همهٔ توانم را برای باز کردن چشمانم به کار میگیرم. اندکی موفق میشوم، اما فایدهای ندارد. دوباره پلکهایم روی هم میافتند. دوست دارم تا ابد بخوابم و هیچوقت بیدار نشوم. دو سه روزِ بسیار سختی را پشتسر گذاشتهام؛ هم سخت و هم باورنکردنی. شما میتوانید باور نکنید. من هم اگر بهجای شما بودم، هرگز باور نمیکردم. اما ای کاش بهجای اینکه الآن در این مخمصه افتاده باشم، در اتاق کارم بودم و داشتم یکی از بیمارانم را معاینه میکردم. افسوس که گاهی مانند یک قاصدک در دست باد اسیر میشویم و هیچ نقشی نمیتوانیم در تعیین سرنوشتمان داشته باشیم و در نهایت این باد است که برای قاصدک تصمیم میگیرد. من یک پزشک متعهدِ چهلوپنجساله هستم که نزدیک بیست سال در یکی از محلههای غرب شهر تهران به نام «آریاشهر» مشغول طبابت بودهام و گاهی رنجها، دردها و تألمات روحیام را با نوشتن مداوا کردهام. من یک روانشناس یا روانپزشک نیستم، یک پزشک عمومیام که البته چون زن هستم، بیشتر بیمارانم هم زنها هستند؛ با ناراحتیهای زنانگی. چقدر احمقانه است که در چنین شرایط بغرنجی هنوز میتوانم به گذشته و آنچه بودهام فکر کنم. شاید بهخاطر ایمانی است که به بازگشت دارم. نمیدانم! شاید هم هرگز بازگشتی در کار نباشد.»
حجم
۷۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
حجم
۷۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه