
کتاب عقاید یک دلقک
معرفی کتاب عقاید یک دلقک
کتاب عقاید یک دلقک نوشته هاینریش بل با ترجمه زهرا صادقی، اثری شاخص در ادبیات آلمان قرن بیستم است که انتشارات نیک فرجام آن را منتشر کرده است. این رمان با نگاهی انتقادی و تلخ به جامعهی آلمان پس از جنگ جهانی دوم، زندگی و ذهنیات هانس شنیر، یک دلقک سرخورده و منزوی را روایت میکند. عقاید یک دلقک با روایتی تکگویی و درونی، به بررسی بحرانهای هویتی، مذهبی و اجتماعی در جامعهای میپردازد که هنوز زخمهای جنگ و ریاکاریهای مذهبی و طبقاتی را بر تن دارد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب عقاید یک دلقک
عقاید یک دلقک، رمانی از هاینریش بل، داستان زندگی هانس شنیر را در قالب تکگوییهای بلند و خاطرات شخصی او روایت میکند. کتاب در بستر آلمان پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفته و جامعهای را به تصویر میکشد که میان سنتهای مذهبی، بازسازی اقتصادی و زخمهای جنگ سرگردان است. هانس، شخصیت اصلی، در خانوادهای بورژوا و مذهبی بزرگ شده اما خود را بیدین و بیاعتقاد میداند. او به عنوان یک دلقک، با نگاهی انتقادی و گاه طنزآمیز، به ریاکاریهای مذهبی، تضادهای طبقاتی و بحرانهای اخلاقی جامعه مینگرد.
کتاب عقاید یک دلقک بر پایهی روایت ذهنی و درونی هانس استوار است و تنها گاهی با مکالمات کوتاه یا تماسهای تلفنی از این جریان جدا میشود. عقاید یک دلقک نهتنها نقدی بر جامعهی آلمان غربی و نقش کلیسا در آن دوران است، بلکه به مسائل فردی مانند عشق، تنهایی، شکست و جستوجوی معنا نیز میپردازد. هاینریش بل در این رمان، بیشتر بر شخصیتپردازی و دغدغههای درونی هانس تمرکز کرده تا تصویر کلی از جامعه، و همین امر باعث شده است که کتاب حالوهوایی شخصی و صمیمی داشته باشد.
این کتاب تاکنون بارها به فارسی ترجمه شده است که میتوان به ترجمههای زیر اشاره کرد: محمد اسماعیل زاده، نشر چشمه؛ سارنگ ملکوتی، نشر نگاه؛ سپاس ریوندی، نشر ماهی و شریف لنگرانی، نشر امیرکبیر.
خلاصه داستان عقاید یک دلقک
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان عقاید یک دلقک با بازگشت هانس شنیر، دلقکی جوان و سرخورده، به شهر زادگاهش بن آغاز میشود. او پس از جدایی از معشوقهاش ماری و شکستهای شغلی و مالی، در آپارتمانش پناه گرفته و با خاطرات و افکارش دستوپنجه نرم میکند. هانس در خانوادهای مرفه و مذهبی بزرگ شده اما خود را بیدین میداند و نسبت به ریاکاریهای مذهبی و اجتماعی اطرافش انتقاد دارد. جدایی ماری، که به دلیل فشارهای مذهبی و اجتماعی او را ترک کرده، هانس را به افسردگی و انزوا کشانده است. او در طول داستان با افراد مختلفی تماس میگیرد تا شاید بتواند از بحران مالی و روحی خود رهایی یابد، اما هر بار با بیتوجهی یا ریاکاری روبهرو میشود. روایت کتاب عمدتاً در ذهن هانس جریان دارد و خاطرات کودکی، روابط خانوادگی، تجربههای هنری و عشق نافرجامش با ماری را مرور میکند. هانس با طنزی تلخ و نگاه انتقادی، جامعهی آلمان پس از جنگ، نقش کلیسا، تعارضات مذهبی و اخلاقی، و پوچی زندگی روزمره را به چالش میکشد. او در نهایت با نوعی تسلیم و پذیرش تلخ، به زندگی ادامه میدهد و همچنان به آواز خواندن و دلقکبازی، حتی در اوج شکست و تنهایی، ادامه میدهد.
چرا باید کتاب عقاید یک دلقک را بخوانیم؟
عقاید یک دلقک با روایتی صادقانه و بیپرده، تصویری از انسان معاصر را ارائه میدهد که در میان فشارهای اجتماعی، مذهبی و خانوادگی، به دنبال هویت و معنای زندگی است. این کتاب با پرداختن به موضوعاتی مانند ریاکاری مذهبی، بحرانهای اخلاقی، تنهایی و عشق نافرجام، فرصتی برای تأمل درباره نقش فرد در جامعه و چالشهای زیستن در دنیای مدرن فراهم میکند. روایت درونی و ذهنی هانس، خواننده را به تجربهی مستقیم احساسات و دغدغههای او نزدیک میکند و امکان همذاتپنداری با شخصیت اصلی را بهوجود میآورد. همچنین، نگاه انتقادی و طنز تلخ بل به جامعه و مذهب، کتاب را به اثری قابل تأمل برای علاقهمندان به نقد اجتماعی و روانشناسی شخصیت تبدیل کرده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان ادبیات داستانی جدی، کسانی که دغدغهی نقد اجتماعی، مسائل هویتی و روانشناسی شخصیت دارند، و همچنین افرادی که به آثار ادبیات آلمان و رمانهای پساجنگ علاقهمند هستند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که با موضوعاتی مانند تنهایی، بحرانهای فردی و تعارضات مذهبی درگیرند، این کتاب میتواند تجربهای ارزشمند باشد.
درباره هاینریش بل
هاینریش بُل، نویسندهی بزرگ آلمانی و برندهی جایزهی نوبل ادبیات، در سال ۱۹۱۷ به دنیا آمد و در ۱۹۸۵ چشم از جهان فروبست. آثار او بیش از هر چیز بازتابی از زخمهای عمیق جنگ جهانی دوم و تأملی انسانی بر ویرانیهای روحی و اخلاقی آن دوراناند.
بُل در بیستسالگی، پس از دریافت دیپلم، در یک کتابفروشی مشغول به کار شد، اما با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا پایان جنگ در سال ۱۹۴۵ در جبههها حضور داشت. خانوادهاش با نازیها و حزب ناسیونالسوسیالیست مخالف بودند، هرچند او در آغاز جوانی برای مدتی کوتاه نسبت به آنان احساس همدلی داشت. نامههایی که از جبهه برای نامزدش، «آنهماری»، مینوشت، این تضاد درونی را بهخوبی نشان میدهد. پس از زخمی شدن در جبههی شرق، دیدگاهش دگرگون شد و به عمق فاجعهی جنگ و جنایتهای رژیم نازی پی برد - نقطهی عطفی که مسیر ادبی و فکریاش را برای همیشه تغییر داد.
بُل در سال ۱۹۴۷ نخستین داستانهایش را منتشر کرد و با رمان «قطار بهموقع رسید» (Der Zug war pünktlich) در سال ۱۹۴۹ به شهرت رسید. تنها دو سال بعد، در ۱۹۵۱، با داستان «گوسفند سیاه» جایزهی ادبی گروه «۴۷» را دریافت کرد و به یکی از چهرههای برجستهی نسل نویسندگانی بدل شد که وظیفهی بازسازی وجدان آلمان پس از جنگ را بر دوش داشتند. در دهههای بعد، بُل با رمانهایی چون «بیلیارد در ساعت نهونیم»، «عقاید یک دلقک»، «سیمای زنی در میان جمع»، «آبروی ازدسترفتهی کاترینا بلوم» و «شبکهی امنیتی»، تصویری بیپرده از جامعهی آلمان معاصر ترسیم کرد؛ جامعهای گرفتار در میان سنگینی گذشته، زخم وجدان و پیچیدگیهای اخلاقی دنیای مدرن. او در سال ۱۹۷۱ ریاست انجمن قلم آلمان و سپس، تا سال ۱۹۷۴، ریاست انجمن بینالمللی قلم را بر عهده گرفت. سرانجام در ۱۹۷۲، بهعنوان دومین نویسندهی آلمانی پس از توماس مان، جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کرد.
قهرمانان آثار بُل انسانهای ساده، شکستخورده و در حاشیهاند - اما نویسنده آنان را شکستخورده نمیبیند. او با نگاهی سرشار از دلسوزی و ایمان به کرامت انسان، در رنج و خاموشی آنان نشانهای از مقاومت و امید مییابد. هاینریش بُل، صدای وجدان آلمان پس از جنگ بود؛ نویسندهای که از دل ویرانی، زبان انسانیت را بیرون کشید و در آثارش یادآور شد که هیچ جنگی، هیچ ایدئولوژیای، و هیچ قدرتی، ارزش انسان را نابود نمیکند.
قسمتی از کتاب عقاید یک دلقک
«دیگر اجراهایم حتی گیجکننده هم نبود؛ فقط محدودشده بود به دلقکبازی برای کارمندان پست یا راهآهن که بیستوپنج سال خدمات با ارزش خود را جشن میگرفتند و یا زنان خانهدار کاتولیک و پرستاران پروتستان و البته افسرهای ارتش که ارتقای شغلی خود را با آبجو خوردن جشن میگرفتند و من باید محفل آنها را شاد میکردم. من حتی نمیدانستم که آیا آنها به حرکات من میخندند یا نه. دیروز در بوخوم زمانی که در حال تقلید حرکات چارلی چاپلین بودم و نمایش شورای دفاع را اجرا میکردم، در مقابل تماشاچیان جوان زمین خوردم. آنها حتی مرا هو نکردند فقط نجواهایی از همدردی میشنیدم و سرانجام زمانی که پرده نمایش پایین آمد، لنگان لنگان به سرعت وسایلم را جمع کردم و بدون اینکه گریم خودم را پاك کنم، برای پانسیونی که در آن اقامت داشتم تاکسی گرفتم. بله؛ پانسیون محل اقامتم جایی که باید ساعت ها با زن صاحبخانه بحثوجدل کنم چون هیچ پولی برایم باقی نمیگذارد تا بابت کرایه تاکسی بپردازم؛ تنها راهی که میتوانستم رانندهی تاکسی عصبانی را آرام کنم و کرایه خود را بپردازم این بود که ریشتراش برقی خودم را در ازای کرایه، تقدیمش کنم.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه