
کتاب تجربه روشن مرگ
معرفی کتاب تجربه روشن مرگ
کتاب تجربه روشن مرگ (دانش نوینی که درک ما را از زندگی و مرگ دگرگون میسازد) با عنوان انگلیسی Lucid dying: the new science revolutionizing how we understand life and death، نوشته سام پرنیا با ترجمه پوریا صحرانورد، اثری علمی و پژوهشی است که به بررسی مرزهای میان زندگی و مرگ از منظر پزشکی، زیستشناسی و علوم اعصاب میپردازد و انتشارات پندار تابان در سال ۱۴۰۴ آن را منتشر کرده است. این کتاب با رویکردی نوین، یافتههای تازهی علمی دربارهی فرایند مرگ، امکان بازگشت به زندگی پس از توقف قلب و تجربههای نزدیک به مرگ را واکاوی میکند. نویسنده که خود پزشک و پژوهشگری برجسته در حوزهی احیا و مراقبتهای ویژه است، باتکیهبر تجربیات بالینی و مطالعات گسترده، تلاش کرده است تصویری دقیقتر و علمیتر از آنچه در لحظهی مرگ و پس از آن رخ میدهد، ارائه دهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تجربه روشن مرگ اثر سام پرنیا
کتاب تجربهی روشن مرگ، به قلم سام پرنیا، به موضوعی میپردازد که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است: مرگ و آنچه پس از آن رخ میدهد. این کتاب در دستهی آثار علمیـپژوهشی قرار میگیرد و با رویکردی مبتنیبر دادهها و شواهد تجربی، سعی میکند درک سنتی از زندگی و مرگ را به چالش بکشد. نویسنده با بهرهگیری از تجربیات شخصی در حوزهی پزشکی و پژوهشهای نوین، به بررسی فرایند مرگ، امکان احیای مغز و بدن پس از توقف قلب و تجربههای گزارششدهی افراد بازگشته از مرگ میپردازد.
ساختار کتاب تجربهی روشن مرگ بر پایهی روایت علمی و تحلیل یافتههای آزمایشگاهی و بالینی استوار است و در کنار آن، به تأثیرات فلسفی، اخلاقی و اجتماعی این کشفیات نیز اشاره میشود. سام پرنیا در این اثر، نهتنها به جنبههای زیستی و پزشکی مرگ میپردازد، بلکه پیامدهای این یافتهها را برای درک هویت، آگاهی و معنای زندگی نیز بررسی کرده است.
خلاصه کتاب تجربه روشن مرگ
کتاب تجربهی روشن مرگ با طرح پرسشهایی بنیادین آغاز میشود: آیا مرگ پایان مطلق است یا گذرگاهی به مرحلهای دیگر؟ سام پرنیا با مرور تاریخچهی مواجههی بشر با مرگ، از باورهای کهن تا دستاوردهای پزشکی مدرن، نشان میدهد که مرگ دیگر یک رویداد سیاه و سفید و قطعی نیست. پژوهشهای نوین، بهویژه آزمایشهای انجامشده بر مغز پستانداران، نشان دادهاند که سلولهای مغزی تا ساعتها پس از مرگ قابلیت احیا دارند و حتی امکان بازگشت عملکردهای زیستی وجود دارد. در بخشهای ابتدایی، سام پرنیا به تجربههای شخصی خود در بخش اورژانس و مواجهه با بیماران ایست قلبی اشاره میکند و سؤالاتی دربارهی لحظهی دقیق مرگ، تداوم آگاهی و مرز میان زندگی و مرگ مطرح میسازد. سپس با شرح پژوهشهای پیشگامانهی دانشمندانی مانند نناد سستان، به بررسی احیای مغز خوکها و حتی اندامهای دیگر پس از مرگ میپردازد. این آزمایشها نشان میدهند که مرگ یک فرایند تدریجی و برگشتپذیر است و مرز میان زندگی و مرگ بسیار مبهمتر از چیزی است که پیشتر تصور میشد.
این کتاب همچنین به پیامدهای اخلاقی و اجتماعی این کشفیات میپردازد: اگر بتوان انسانها را ساعتها پس از مرگ احیا کرد، تعریف مرگ و زندگی چگونه تغییر خواهد کرد؟ آیا آگاهی و هویت فردی پس از توقف قلب باقی میماند؟ سام پرنیا با بررسی تجربههای نزدیک به مرگ و روایتهای افراد احیاشده، به این نتیجه میرسد که تجربهی مرگ میتواند به بازنگری در معنای زندگی، ارزش لحظهها و تعامل با دیگران منجر شود. در نهایت، کتاب تأکید میکند که علم امروز مرگ را نه پایان، بلکه یک وضعیت قابلدرمان و مطالعه میداند و این نگرش میتواند تأثیر عمیقی بر شیوهی زیستن و نگاه انسان به هستی داشته باشد.
چرا باید کتاب تجربه روشن مرگ را بخوانیم؟
این کتاب با رویکردی علمی و مستند، تصویری تازه از مرگ و فرایندهای زیستی مرتبط با آن ارائه میدهد. کتاب تجربهی روشن مرگ با کنارزدن باورهای سنتی و قراردادی دربارهی مرگ، امکان بازنگری در تعریف زندگی و هویت انسانی را فراهم میکند. خواننده با مطالعهی این اثر، با جدیدترین پژوهشها و فناوریهای احیا آشنا میشود و درمییابد که مرگ، برخلاف تصور رایج، یک رویداد قطعی و بازگشتناپذیر نیست. همچنین کتاب به پرسشهای فلسفی و اخلاقی دربارهی آگاهی، معنای زندگی و مسئولیت فردی در مواجهه با مرگ میپردازد. این اثر برای کسانی که بهدنبال درک عمیقتر مرزهای علم و معنای هستی هستند، الهامبخش و تأملبرانگیز خواهد بود.
خواندن کتاب تجربه روشن مرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان به علوم اعصاب، پزشکی، فلسفهی ذهن، اخلاق زیستی و کسانی که دغدغهی پرسشهای بنیادین دربارهی مرگ، آگاهی و معنای زندگی را دارند، پیشنهاد میشود. مطالعهی این اثر برای پژوهشگران حوزهی احیا و مراقبتهای ویژه و افرادی که با تجربهی ازدستدادن عزیزان یا مواجهه با مرگ روبهرو بودهاند نیز مفید است.
درباره سام پرنیا
سام پرنیا پزشک و پژوهشگر بریتانیاییتبار است که بهعنوان استاد همکار پزشکی در مرکز پزشکی لانگون دانشگاه نیویورک فعالیت میکند و مدیر بخش پژوهش در زمینهی احیا و بازگردانی قلبیـریوی است. در بریتانیا نیز او ریاست پروژهی آگاهی انسانی در دانشگاه ساوتهمپتون را بر عهده دارد. او بیش از هر چیز با پژوهشهایش دربارهی تجربههای نزدیک به مرگ و روشهای احیای قلبیـریوی شناخته میشود.
پرنیا در سال ۱۹۹۵ مدرک کارشناسی پزشکی و جراحی خود را از دانشکدهی پزشکی گایز و سنت توماس در لندن دریافت کرد. او سپس به دانشگاه ساوتهمپتون پیوست و در آنجا بهعنوان پژوهشگر بالینی مشغول به کار شد و در سال ۲۰۰۷ دکترای خود را در رشتهی زیستشناسی سلولی گرفت. او همزمان عنوان پژوهشگر افتخاری آن دانشگاه را حفظ کرد و همکاری خود را از طریق پروژهی آگاهی انسانی ادامه داد.
پس از گذراندن دورهی تخصصی در زمینهی مراقبتهای ویژهی ریوی و احیای قلبیـریوی در دانشگاه لندن و دانشکدهی پزشکی ویل کرنل نیویورک، در سال ۲۰۱۰ به هیئتعلمی دانشکدهی پزشکی دانشگاه استونی بروک پیوست و در همانجا پژوهشهایی در زمینهی احیا و نجات بیماران ایست قلبی انجام داد. مدارک پزشکی بریتانیایی او در سال ۲۰۱۲ از سوی ایالت نیویورک بهعنوان مدرک معتبر پزشکی به رسمیت شناخته شد. او همچنین رئیس بنیاد پژوهشی هورایزن بود؛ بنیادی خیریه که در سال ۱۹۸۷ برای حمایت از پژوهش و آموزش در زمینههای مرگ، ایست قلبی، ذهن، مغز و آگاهی تأسیس شد، اما در سال ۲۰۱۸ فعالیتش را متوقف کرد.
پرنیا در سال ۲۰۱۳ کتابی با عنوان Erasing Death منتشر کرد که در آن به تازهترین یافتههای علمی دربارهی مرز میان زندگی و مرگ پرداخت. در اوت ۲۰۲۴ نیز کتاب تجربهی روشن مرگ (Lucid Dying) را منتشر کرد؛ اثری که ترکیبی از پژوهشهای تازه و تجربههای شخصی اوست و به پرسشهای بنیادی دربارهی هستی و آگاهی میپردازد.
پرنیا یکی از برجستهترین پژوهشگران در حوزهی احیای مغز و فرایند بازگردانی پس از ایست قلبی است. او از روشهایی چون احیای مکانیزه یا خودکار قلبیـریوی، مدیریت هدفمند دمای بدن، اکسیژناسیون غشایی، پایش اکسیژن مغزی و پیشگیری از آسیب بازپرفیوژن حمایت میکند. به گفتهی او، اگر بهترین روشهای تعریفشده از سوی کمیتهی بینالمللی هماهنگی احیا بهدرستی به کار گرفته شوند، میتوان برخی بیماران را تا ۲۴ ساعت پس از توقف قلب نیز احیا کرد.
تمرکز اصلی پژوهشهای او بر نظارت دقیق بر عملکرد مغز و بهینهسازی رساندن اکسیژن به آن است تا از آسیبهای مغزی بلندمدت و اختلالات آگاهی مانند حالت نباتی پایدار پیشگیری شود. او باور دارد که مطالعهی آگاهی باید بخشی اساسی از پژوهشهای مربوط به آسیب مغزی ناشی از ایست قلبی باشد. پرنیا اصطلاح تجربهی واقعی مرگ را بهجای تجربهی نزدیک به مرگ پیشنهاد کرده است. او توضیح میدهد که مرگ یک لحظهی مشخص نیست، بلکه فرایندی برگشتپذیر است که پس از ازکارافتادن قلب، ریهها و مغز آغاز میشود. اگر برای بازگرداندن فرد تلاش شود، آن را ایست قلبی مینامیم، اما اگر این تلاش موفق نشود، مرگ کامل رخ میدهد.
پژوهشهای او بر بیمارانی متمرکز است که مدتی هیچ فعالیت مغزی یا ضربان قلبی نداشتهاند. به باور او، ایست قلبی بهترین مدل برای درک تجربهی انسانی مرگ است. در سال ۲۰۰۱ پرنیا و همکارانش نتایج پژوهشی یکساله دربارهی بازماندگان ایست قلبی را منتشر کردند. از میان ۶۳ شرکتکننده، ۷ نفر خاطراتی از دوران بیهوشی داشتند و ۴ نفر تجربههایی مطابق با معیارهای تجربهی نزدیک به مرگ گزارش کردند.
در سال ۲۰۰۸ پرنیا در دانشگاه ساوتهمپتون مطالعهی بزرگ AWARE را آغاز کرد؛ پروژهای چندملیتی با مشارکت ۳۳ پژوهشگر در ۱۵ مرکز پزشکی در بریتانیا، اتریش و آمریکا که در سال ۲۰۱۲ پایان یافت. این مطالعه حافظه، آگاهی و تجربهی بیماران در هنگام ایست قلبی را بررسی میکرد. در این پژوهش، قفسههایی با تصاویر مخفی نصب شد تا بررسی شود آیا بیماران میتوانند در زمان بیهوشی مطلق چیزی ببینند یا بشنوند یا خیر. نتایج در سال ۲۰۱۴ منتشر شد و در رسانهها بازتاب گستردهای یافت. از میان ۲۰۶۰ مورد ایست قلبی، ۱۴۰ بیمار زنده ماندند و ۱۰۱ نفر توانستند پرسشنامهها را پر کنند. ۹ درصد تجربهی نزدیک به مرگ داشتند و ۲ درصد نیز از مشاهده و شنیدن رویدادهای واقعی در زمان مرگ گزارش دادند. در یکی از این دو مورد، روایت بیمار با رخدادهای واقعی مطابقت داشت، در زمانی که مغز عملاً از کار افتاده بود. از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ مرحلهی دوم این پژوهش با عنوان AWARE II در چند کشور انجام شد و بین ۹۰۰ تا ۱۵۰۰ بیمار ایست قلبی را در بر گرفت. این پروژه نیز با هدف بررسی آگاهی در لحظهی مرگ طراحی شد.
پرنیا و برخی دیگر از پژوهشگران معتقدند ذهن ممکن است بهوسیلهی مغز میانجیگری شود، اما الزاماً توسط آن تولید نمیشود. این دیدگاه احتمال جداشدن آگاهی از بدن را در برخی شرایط، مانند تجربههای نزدیک به مرگ، مطرح میکند. او در مقالهای در سال ۲۰۱۴، در سالنامهی آکادمی علوم نیویورک توضیح داد که دو دیدگاه اصلی دربارهی آگاهی وجود دارد؛ نخست اینکه آگاهی حاصل فعالیت عصبی مغز است و رابطهای علّی میان آنها برقرار است. دوم اینکه آگاهی پدیدهای مستقل از مغز است و میتواند بر فعالیت مغز تأثیر بگذارد. پرنیا نتیجه میگیرد که مشاهدهی تداوم عملکرد ذهن پس از توقف مغز، نشان میدهد که مدل دوم را نیز باید جدی گرفت.
بخشی از کتاب تجربه روشن مرگ
«صبح یک روز سرد و خنک در تاریخ ۲۸ مارس ۲۰۱۸، در اتاق کنفرانسی ساده و بیپیرایه در گوشهٔ پرتی از طبقهٔ ششمِ یک ساختمانِ اداری واقع در محوطهٔ گستردهای در حومهٔ شهر واشنگتن دیسی، تعدادی زن و مرد وارد اتاقی بیرنگورو شدند و روی صندلیهایشان نشستند. میکروفونهایی در مقابل هر صندلی قرار داشت. روی میز، بطریهای پلاستیکی، فنجانهای قهوه و لیوانهای آب به همراه چند کپه کاغذ و چند لپتاپ که چراغشان چشمک میزد پراکنده بود. در انتهای اتاق، پردهٔ پروژکتور آویخته شده بود و اطراف آن پردههایی بژرنگ و یک پرچم آمریکا در گوشهٔ راست اتاق قرار داشت. حاضران نگاهی به اطراف اتاق، میز یا پردهٔ نمایش میانداختند، اما بهندرت به یکدیگر نگاه میکردند. این صحنه را میتوان در هر جلسهٔ عادی که در دفاتر کار آمریکایی برگزار میشود مشاهده کرد. اما این اتاق، این گروه و این مکان بههیچوجه عادی نبود. این واقعه گردهمایی هجده نفر از برجستهترین دانشمندان علوم اعصاب، اخلاقشناسان و متخصصان حقوقی جهان در مؤسسهٔ ملی سلامت آمریکا بود. همهٔ آنها مشتاق شنیدن اکتشافاتی بودند که مرزهای جدیدی را برای پیشرفت علم میگشود؛ اکتشافاتی که گویی مستقیماً از دل داستانهای علمی-تخیلی آمده بودند. در هر صورت، این نشست قرار بود جهان را برای همیشه تغییر دهد و یکی از بنیادیترین و عمیقترین مسائل اساسی ساختار جامعهٔ ما -یعنی مرزهای میان مرگ و زندگی- را به چالش بکشد.»
حجم
۳۹۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه
حجم
۳۹۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه