
کتاب با هر نفس
معرفی کتاب با هر نفس
کتاب «با هر نفس» نوشتهٔ نیکلاس اسپارکس و با ترجمهٔ بامداد بهنام، توسط نشر کتاب مرو منتشر شده است. این رمان عاشقانه، داستانی از پیوند سرنوشت و انتخابهای انسانی را روایت میکند و در دستهٔ ادبیات داستانی قرار میگیرد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب با هر نفس
«با هر نفس» اثری از نیکلاس اسپارکس است که در قالب یک رمان عاشقانه و معاصر نوشته شده است. داستان در دو بستر جغرافیایی و زمانی متفاوت، یعنی کارولینای شمالی و زیمبابوه، پیش میرود و شخصیتهای اصلی آن با گذشته و انتخابهای دشوار خود روبهرو میشوند. این کتاب در سالهای اخیر نوشته شده و ساختار آن بر پایهٔ روایت دو شخصیت اصلی، ترو و هوپ، شکل گرفته است. روایت با الهام از یک صندوقپستی واقعی به نام «همزاد» در ساحل سانست بیچ آغاز میشود؛ جایی که مردم نامهها و داستانهای خود را به اشتراک میگذارند. اسپارکس در این رمان، با بهرهگیری از عناصر عاشقانه و واقعگرایانه، به موضوعاتی چون عشق، سرنوشت، خانواده و بخشش میپردازد. کتاب با مقدمهای از نویسنده آغاز میشود که روند شکلگیری داستان و الهام گرفتن او از یک تجربهٔ واقعی را شرح میدهد. ساختار کتاب به گونهای است که ابتدا با روایت نویسنده از کشف صندوقپستی و نامهها آغاز میشود و سپس وارد داستان اصلی شخصیتها میشود. این رمان، با فضاسازی دقیق و پرداختن به جزئیات زندگی شخصیتها، تصویری ملموس از چالشهای عاطفی و تصمیمگیریهای سرنوشتساز ارائه میدهد.
خلاصه داستان با هر نفس
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «با هر نفس» با معرفی ترو والز، راهنمای سافاری اهل زیمبابوه، آغاز میشود که پس از دریافت نامهای از پدر تنیاش، برای اولینبار راهی آمریکا و شهر ساحلی سانست بیچ در کارولینای شمالی میشود. ترو مردی است که زندگیاش میان دو فرهنگ و دو قاره تقسیم شده و گذشتهای پر از فرازونشیب را پشت سر گذاشته است. او در زیمبابوه بزرگ شده و پس از جدایی از همسرش، زندگیاش را وقف کار و پسرش اندرو کرده است. در سوی دیگر، هوپ، زنی آمریکایی و پرستار اورژانس، در آستانهٔ تصمیمگیریهای مهمی در زندگی شخصی خود قرار دارد. او برای گذراندن آخرین تعطیلات در کلبهٔ خانوادگیشان به سانست بیچ آمده است؛ کلبهای که قرار است بهزودی فروخته شود. هوپ درگیر رابطهای طولانی با جاش است اما احساس میکند زندگیاش به بنبست رسیده و نیاز به تغییر دارد. ترو و هوپ بهطور اتفاقی در ساحل با یکدیگر آشنا میشوند؛ آشناییای که بهسرعت به رابطهای عمیق و صمیمی تبدیل میشود. هر دو شخصیت با گذشته، دغدغهها و انتخابهای دشوار خود دستوپنجه نرم میکنند. ترو با مسألهٔ هویت و خانوادهٔ پدریاش روبهرو است و هوپ باید میان عشق تازه و تعهدات گذشتهاش تصمیم بگیرد. داستان با تمرکز بر صندوقپستی «همزاد» و نامههایی که مردم در آن میگذارند، به مفهوم امید، رؤیا و سرنوشت میپردازد. روایت کتاب، لحظات کوتاه اما سرنوشتساز زندگی را برجسته میکند و نشان میدهد که چگونه یک انتخاب میتواند مسیر زندگی را برای همیشه تغییر دهد.
چرا باید کتاب با هر نفس را بخوانیم؟
«با هر نفس» با روایتی چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، به موضوعاتی چون عشق، بخشش، انتخاب و سرنوشت میپردازد. این کتاب با فضاسازی منحصربهفرد و الهامگرفته از یک مکان واقعی، تجربهای متفاوت از داستانهای عاشقانه را ارائه میدهد. خواننده در جریان داستان، با چالشهای عاطفی و تصمیمگیریهای دشوار شخصیتها همراه میشود و با مفاهیمی چون امید، از دستدادن و شروع دوباره روبهرو میگردد. این رمان، نهتنها یک داستان عاشقانه، بلکه تأملی بر معنای زندگی و قدرت انتخابهای انسانی است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای عاشقانه و داستانهایی با محوریت انتخابهای سرنوشتساز مناسب است. همچنین کسانی که به روایتهای چندلایه و شخصیتپردازی عمیق علاقه دارند یا در زندگی خود با تصمیمهای مهم و چالشهای عاطفی روبهرو هستند، میتوانند از خواندن این اثر لذت ببرند.
بخشی از کتاب با هر نفس
«صبح روز نهم سپتامبر، ترو والز از خانه بیرون آمد و به آسمان صبحگاهی که نزدیک افق به رنگ آتش بود، نگاه کرد. زمین زیر پاهایش ترکخورده و هوا خشک بود؛ دو ماهی بود که باران نباریده بود. وقتی که به سمت وانتی که بیش از بیست سال صاحبش بود گام برمیداشت، غبار روی پوتینهایش مینشست. وانت هم همچون پوتینهایش پوشیده از غبار بود؛ هم در داخل و هم در خارج. آن سوی حصاری که سیم برق از رویش رد شده بود، فیلی داشت شاخههای درختی را که آن روز صبح سرنگون شده بود، میکشید. ترو توجهی به فیل نکرد. این بخشی از منظرهٔ زادگاهش بود - اجدادش بیش از یک قرن پیش از انگلستان به آنجا هجرت کرده بودند - و او مثل ماهیگیری که موقع بیرون کشیدن تورش از آب با دیدن یک کوسه جا نمیخورد، از دیدن اینجور صحنهها شگفتزده نمیشد. او لاغر بود با موهای تیره و خطوط موربی در گوشهٔ چشمهایش که یادگار گذران زندگی زیر آفتاب بودند؛ در چهل و دو سالگی، او گاهی به این فکر میکرد که آیا او بیشه را برای زندگی انتخاب کرده بود یا بیشه بود که او را انتخاب کرده بود؟»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه