
کتاب آنچه از این جا می توان دید
معرفی کتاب آنچه از این جا می توان دید
کتاب آنچه از اینجا میتوان دید نوشتهی ماریانا لکی و با ترجمهی حسین تهرانی، رمانی است که انتشارات مروارید آن را منتشر کرده است. این اثر در دستهبندی رمانهای معاصر قرار میگیرد و داستانی را روایت میکند که در روستایی کوچک در آلمان میگذرد. محوریت داستان حول شخصیت سلما و خوابهای عجیب او شکل میگیرد؛ خوابهایی که با مرگ یکی از اهالی روستا در ارتباط است. روایت کتاب با نگاهی انسانی و طنزی تلخ، به روابط میان آدمها، ترسها، عشقهای پنهان و رازهای ناگفته میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آنچه از این جا می توان دید
آنچه از اینجا میتوان دید، رمانی از ماریانا لکی است که با ترجمهی حسین تهرانی در دسترس فارسیزبانان قرار گرفته است. داستان در روستایی دورافتاده در آلمان رخ میدهد و فضای آن با نوعی خرافه و باور جمعی دربارهی خوابهای سلما، پیرزن روستا، آمیخته شده است. هر بار که سلما خواب اوکاپی میبیند، اهالی روستا مطمئن میشوند که تا بیستوچهار ساعت آینده یکی از آنها خواهد مرد. این پیشبینی، روستا را درگیر اضطراب و آشفتگی میکند و باعث میشود ساکنان، ناگفتههای خود را بر زبان بیاورند. ساختار کتاب بر پایهی روایتهای شخصیتمحور و جزئینگر است و با نگاهی موشکافانه به روابط انسانی، ترسها، عشقهای پنهان و مواجهه با مرگ میپردازد. ماریانا لکی با زبانی دقیق و تصویری، زندگی روزمرهی روستاییان را به تصویر کشیده و در خلال روایت، به دغدغههای عمیق انسانی مانند فقدان، امید، و معنای زندگی اشاره کرده است.
خلاصه داستان آنچه از این جا می توان دید
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان آنچه از اینجا میتوان دید با سلما، پیرزن روستا، آغاز میشود که هرگاه خواب اوکاپی میبیند، اهالی روستا میدانند مرگ یکی از آنها نزدیک است. این پیشبینی، فضای روستا را دگرگون میکند؛ مردم دستپاچه میشوند، به گذشته و رازهای پنهانشان فکر میکنند و تلاش میکنند حرفهایی را که سالها در دل نگه داشتهاند، بیان کنند. روایت از زاویهی دید لوئیزه، نوهی سلما، پیش میرود و روابط میان او، دوستش مارتین، عینکساز عاشق سلما و دیگر اهالی روستا را بهتدریج آشکار میکند. در این میان، عشقهای خاموش، حسرتهای قدیمی و ترس از دستدادن، در کنار طنز و لحظات شیرین، با هم درآمیختهاند. حضور یک سگ عجیبوغریب به نام آلاسکا و بازیهای کودکانهی لوئیزه و مارتین، لایههایی از معصومیت و امید را به فضای داستان اضافه میکند. در پسزمینهی این روایت، مرگ و زندگی، عشق و جدایی، و تلاش برای بیان حقیقتهای ناگفته، محور اصلی داستان را شکل میدهد.
چرا باید کتاب آنچه از این جا می توان دید را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی متفاوت و فضایی خاص، به موضوعاتی چون مرگ، عشق، ترس و مواجهه با ناشناختهها میپردازد. آنچه از اینجا میتوان دید، با ترکیب طنز و تلخی، تصویری ملموس از زندگی در یک جامعهی کوچک ارائه داده و نشان داده است که چگونه باورها و ترسهای جمعی میتوانند رفتار و احساسات افراد را دگرگون کنند. شخصیتپردازی دقیق و پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، باعث شده است خواننده با شخصیتها همدلی کند و درگیر فرازونشیبهای احساسی آنها شود. این رمان نهتنها به دغدغههای فردی، بلکه به پیوندهای انسانی و اهمیت گفتن حقیقتهای پنهان نیز توجه کرده است. مطالعهی این اثر فرصتی برای تأمل دربارهی معنای زندگی، مرگ و روابط انسانی فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
به علاقهمندان رمانهای معاصر، کسانی که به داستانهای شخصیتمحور و روایتهای چندلایه علاقه دارند، و افرادی که دغدغهی مرگ، عشق، فقدان یا رازهای ناگفته را در ذهن خود مرور میکنند، خواندن این کتاب پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به فضای روستا و روابط انسانی در جوامع کوچک علاقهمند هستند، این اثر جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب آنچه از این جا می توان دید
«وقتی سلما گفت دیشب خواب یک اوکاپی را دیده، مطمئن شدیم یک نفر میمیرد، آنهم در بیستوچهار ساعت آینده. پیشبینیمان تقریباً درست از آب درآمد؛ بیستونه ساعت بعد اتفاق افتاد. مرگ کمی تأخیر داشت، و به معنای واقعی کلمه: از میان در آمد. شاید به این دلیل تأخیر کرده بود چون خیلی اینپا و آنپا کرده بود، فراتر از آخرین لحظه. سلما در عمرش سه بار خواب اوکاپی را دیده بود و هر بار هم یک نفر از دنیا رفته بود. به همین دلیل همه معتقد بودیم که خواب اوکاپی را دیدن و مرگ قطعاً با هم رابطه دارند. عقل ما اینگونه کار میکند؛ میتواند در کوتاهترین زمان کاری کند که نامربوطترین چیزها با هم رابطهٔ تنگاتنگی پیدا کنند. مثلاً قوری قهوه و بند کفش، یا بطریهای گروییدار و درختان کاج. مخصوصاً عقل عینکساز در اینجور مسائل خوب کار میکرد. کافی بود به عینکساز دو چیز را بگویی که کوچکترین ربطی به هم نداشته باشند، و او درجا بینشان رابطهٔ تنگاتنگی پیدا میکرد. و حالا عدلْ همین مرد ادعا میکرد خوابی که سلما بهتازگی از اوکاپی دیده بود، بهیقین باعث مرگ کسی نخواهد شد، و «مرگ» و «خواب سلما» دو چیز کاملاً بیربط هستند. ولی ما میدانستیم که عینکساز هم به این مسئله باور دارد. بیش از هر کس دیگری.»
حجم
۲۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۷ صفحه
حجم
۲۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۷ صفحه