
کتاب دیوهای کنار رودخانه
معرفی کتاب دیوهای کنار رودخانه
کتاب دیوهای کنار رودخانه نوشتهی سیدسعید هاشمی، روایتی داستانی از زندگی و شهادت عبدالله بنخباب است. این اثر با نگاهی داستانپردازانه به یکی از شخصیتهای کمترشناختهشده صدر اسلام میپردازد و وقایع تاریخی را با زبانی روایی و ملموس بازگو میکند. نویسنده تلاش کرده است تا فضای اجتماعی، سیاسی و اعتقادی دوران امام علی و ماجرای صفین را از زاویهی دید عبدالله بنخباب و اطرافیانش به تصویر بکشد. نشر معارف آن را منتشر کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دیوهای کنار رودخانه
دیوهای کنار رودخانه اثری داستانی است که با محوریت زندگی و سرنوشت عبدالله بنخباب، فرزند خباب بن ارت، یکی از یاران پیامبر و امام علی، نگاشته شده است. سیدسعید هاشمی در این کتاب، وقایع تاریخی دوران خلافت امام علی، بهویژه ماجرای صفین، داوری و شکلگیری جریان خوارج را در قالب روایتهایی زنده و شخصیتمحور بازآفرینی کرده است. کتاب با تمرکز بر فضای پرتنش و پرابهام آن دوران، تضادهای فکری و سیاسی میان اصحاب، قاریان قرآن، فرماندهان و مردم عادی را به تصویر میکشد. ساختار کتاب مبتنی بر روایتهای پیوسته و گفتوگوهای پرکشمکش است که خواننده را به دل وقایع میبرد و او را با دغدغهها، تردیدها و انتخابهای شخصیتها همراه میکند. نویسنده با بهرهگیری از منابع تاریخی و روایات معتبر، تلاش کرده است تا تصویری نزدیک به واقعیت از فضای اجتماعی و سیاسی آن روزگار ارائه دهد، بیآنکه به قضاوتهای قطعی یا اغراقآمیز متوسل شود. دیوهای کنار رودخانه، علاوهبر روایت جنگ و سیاست، به زندگی روزمره، روابط خانوادگی و دغدغههای شخصی شخصیتها نیز میپردازد و تصویری چندلایه از جامعه آن عصر ارائه میدهد.
خلاصه کتاب دیوهای کنار رودخانه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان دیوهای کنار رودخانه با تمرکز بر عبدالله بنخباب، فرزند یکی از صحابه پیامبر، آغاز میشود. عبدالله در میانهی وقایع پرآشوب پس از خلافت امام علی قرار دارد؛ زمانی که جامعه اسلامی دچار تفرقه و کشمکشهای سیاسی و اعتقادی شده است. روایت با صحنههایی از نبرد صفین و حضور عبدالله در کنار یاران امام علی پیش میرود. فضای جنگ، اضطراب و امید به پیروزی، و در عین حال، تردیدها و اختلافات درون سپاه علی، بخش مهمی از روایت را شکل میدهد. در ادامه، ماجرای داوری میان علی و معاویه و نقش قاریان قرآن و خوارج در تغییر سرنوشت جنگ، بهتفصیل بازگو میشود. عبدالله که خود شاهد و گاه بازیگر این وقایع است، با شخصیتهایی چون مالک اشتر، ابنعباس، عمروعاص و ابوموسی اشعری روبهرو میشود و درگیر جدالهای فکری و عملی میان گروههای مختلف میگردد. نویسنده با پرداختن به گفتوگوها و جدلهای میان عبدالله و دیگران، فضای پرتنش و چندصدایی آن دوران را بازتاب میدهد. در بخشهایی از کتاب، زندگی شخصی عبدالله و خانوادهاش نیز روایت میشود؛ دغدغههای روزمره، امید به آینده و نگرانی از سرنوشت جامعه و خانواده، در کنار وقایع بزرگ تاریخی، به داستان عمق و رنگ میبخشد. عبدالله در مواجهه با خوارج، قاریان و فرماندهان، همواره در تلاش است تا حقیقت را بیابد و از حق دفاع کند، اما فضای پرابهام و چندلایهی جامعه، تصمیمگیری را برای او دشوار میسازد. کتاب با روایت مذاکرات داوری، اختلافات داخلی و سرانجام، شکلگیری جریان خوارج، تصویری از جامعهای در بحران و انسانهایی درگیر انتخابهای دشوار ارائه میدهد.
چرا باید کتاب دیوهای کنار رودخانه را بخوانیم؟
دیوهای کنار رودخانه با روایتی داستانی و زبانی نزدیک به زندگی، یکی از مقاطع حساس تاریخ اسلام را از زاویهای کمتر دیدهشده روایت میکند. این کتاب نهتنها به وقایع سیاسی و نظامی میپردازد، بلکه فضای فکری و اجتماعی آن دوران را نیز بهخوبی بازتاب میدهد. شخصیتپردازیهای دقیق و گفتوگوهای پرکشمکش، خواننده را با تردیدها، امیدها و دغدغههای شخصیتها همراه میکند و امکان همذاتپنداری با انسانهایی را فراهم میآورد که در میانهی بحرانهای بزرگ، بهدنبال حقیقت و عدالت هستند. اثر حاضر، فرصتی برای بازاندیشی دربارهی مفاهیمی چون وفاداری، اختلاف، داوری و سرنوشت جمعی است و میتواند برای علاقهمندان به تاریخ، ادبیات و اندیشه، تجربهای متفاوت و آموزنده باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان تاریخ اسلام، پژوهشگران حوزهی مطالعات دینی و اجتماعی، دانشجویان رشتههای تاریخ و الهیات و کسانی که دغدغهی فهم ریشههای اختلافات و بحرانهای اجتماعی را دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به روایتهای داستانی از وقایع تاریخی علاقهمندند، این اثر جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب دیوهای کنار رودخانه
«هوا گرم بود و عبداله بن خباب عرق کرده بود. دانههای درشت عرق، زیر آفتاب داغ صفین از پیشانی و نوک موهایش بر صورتش میریخت. دورش را سربازان شامی پر کرده بودند. عبدالله خسته بود اما هروقت خیمهی معاویه را میدید، خستگی فراموشش میشد. دستش قدرت پیدا میکرد و حکمتر شمشیر را فرود میآورد. در عوض سربازان شامی که دورش را گرفته بودند، هیچ انگیزهای برای جنگ نداشتند. یا کشته میشدند و یا شمشیر را میانداختند و فرار میکردند. عبدالله بن خباب، شمشیرش را مثل رعد فرود میآورد و سربازان شامی از وسط به دو نیم میشدند. دانههای عرق روی پلکهایش افتاده بودند و چشمهایش تار میدید. فرصت نداشت عرق صورتش را پاک کند. یک لحظه اطرافش خالی شد و عبدالله فرصت پیدا کرد. ساعد دستش را روی صورتش کشید و عرق را با آستین لباسش پاک کرد. برگشت و نگاهی به مالک اشتر انداخت: دور مالک پر از سرباز شامی بود. مالک چنان شمشیر میزد که گویی عذاب خدا بر سربازان شامی فرود میآید. کافی بود که تکان کوچکی به شمشیرش بدهد تا سربازی روی زمین بیفتد. لباسهای مالک خونین بود. کلاهخود از سرش افتاده بود. دور میزد و سربازان را میانداخت. عبدالله نگاهش به فاصلهای دورتر افتاد. خیمهی معاویه در چندقدمی مالک بود. عبدالله دوباره با آستین لباسش صورتش را پاک کرد و به خیمه نگاه کرد. خیمهای شاهانه و بزرگ. خیمهای که تا چند روز پیش مرکز فرماندهی شرف بود، اما حالا در تیررس سربازان علی قرار گرفته بود.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه