
کتاب وحشت در اتاق زیر شیروانی
معرفی کتاب وحشت در اتاق زیر شیروانی
کتاب وحشت در اتاق زیر شیروانی نوشتهی آر. ال. استاین با ترجمهی مهرانگیز نکوروح، اثری در ژانر وحشت و دلهره برای نوجوانان است که انتشارات گل آذین آن را منتشر کرده است. این کتاب با محوریت ماجراهای هیجانانگیز و ترسناک، داستانی خانوادگی را روایت میکند که در آن عروسکهای خیمهشببازی و فضای رازآلود یک خانهی قدیمی، بستر رخدادهای عجیب و پرتعلیقی میشوند. استاین که بهخاطر آثار پرطرفدارش در میان نوجوانان شناخته میشود، در این رمان نیز با بهرهگیری از عناصر ترس، شوخیهای کودکانه و روابط خواهر و برادری، فضایی پرکشش و پر از رمز و راز خلق کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب وحشت در اتاق زیر شیروانی
وحشت در اتاق زیر شیروانی از آر. ال. استاین، داستانی نوجوانانه با محوریت ترس و تعلیق است که در بستر یک خانهی قدیمی و پر از عروسکهای خیمهشببازی روایت میشود. شخصیتهای اصلی، ترینا و برادرش دن، به همراه پسرعمویشان زین، درگیر ماجراهایی میشوند که مرز میان شوخیهای کودکانه و رخدادهای عجیب و غیرقابل توضیح را محو میکند. استاین در این کتاب، با تکیهبر تجربیات و خاطرات کودکی و همچنین تخیل قوی خود، فضایی خلق کرده که هم ملموس و هم رازآلود است. ساختار داستان بر پایهی روابط خانوادگی، رقابتهای خواهر و برادری و ترسهای دوران نوجوانی شکل گرفته و با ورود عروسکهای مرموز و اتفاقات غیرمنتظره، لایههای تازهای از دلهره و هیجان به روایت افزوده میشود. کتاب با زبانی ساده و توصیفهای دقیق، مخاطب را به دنیای پررمزوراز خانهای قدیمی میبرد که هر گوشهاش میتواند سرآغاز یک ماجرای ترسناک باشد.
خلاصه کتاب وحشت در اتاق زیر شیروانی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی ترینا و برادرش دن آغاز میشود که در خانهای قدیمی با پدر و مادرشان زندگی میکنند. پدر خانواده، عروسکگردان سابق، مجموعهای از عروسکهای خیمهشببازی را در اتاق زیر شیروانی نگهداری میکند؛ اتاقی که بهدلیل فضای تاریک و عروسکهای خیره، همیشه برای بچهها هراسآور بوده است. با ورود پسرعمویشان زین، که پیشتر قربانی شوخیهای ترسناک ترینا و دن شده، ماجراها رنگ و بوی تازهای میگیرد. قرار بر این است که دیگر شوخیهای ترسناک تکرار نشود، اما اتفاقات عجیبی رخ میدهد: عروسکها جابهجا میشوند، صداهای مرموز شنیده میشود و حتی برخی از بچهها ادعا میکنند که عروسکها به آنها سیلی زدهاند یا بهطور خودجوش حرکت کردهاند. در این میان، سوءظنها میان بچهها بالا میگیرد و هرکدام دیگری را مقصر میداند. اوج داستان زمانی است که همه متوجه میشوند زین برای انتقام از شوخیهای قبلی، خودش دست به برخی از این کارها زده است. اما با فروکشکردن سوءتفاهمها، اتفاقات عجیبتری رخ میدهد که مرز میان واقعیت و خیال را بیشازپیش مبهم میکند و سایهی وحشت همچنان بر خانه باقی میماند.
چرا باید کتاب وحشت در اتاق زیر شیروانی را بخوانیم؟
این کتاب با ترکیب فضای خانوادگی، شوخیهای کودکانه و عناصر ترسناک، تجربهای متفاوت از داستانهای دلهرهآور نوجوانانه ارائه میدهد. روایت استاین، علاوهبر سرگرمکردن، به دغدغههایی مانند رقابت خواهر و برادری، ترسهای دوران نوجوانی و قدرت تخیل میپردازد. حضور عروسکهای مرموز و فضای خانهی قدیمی، حس تعلیق و کنجکاوی را تا پایان حفظ میکند. همچنین، داستان بهخوبی نشان میدهد که چگونه شوخیهای ساده میتواند به سوءتفاهم و حتی ترس واقعی منجر شود. برای کسانی که به دنبال داستانی پرکشش با فضایی رازآلود و شخصیتهایی باورپذیر هستند، این کتاب گزینهای جذاب است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به نوجوانان علاقهمند به داستانهای ترسناک و معمایی، کسانی که به روابط خانوادگی و رقابتهای خواهر و برادری توجه دارند، و همچنین افرادی که از فضای خانههای قدیمی و عروسکهای مرموز لذت میبرند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به دنبال داستانهایی با تعلیق و رمز و راز هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب وحشت در اتاق زیر شیروانی
«راهپلهای که به اتاق زیر شیروانی میرود، خیلی باریک و تنگ است. پنجمین پله آن هم شل و لق است و موقعی که روی آن میایستی، بقیه پلهها چرق و چوروق صدا میکند. تمام خانهٔ ما سر و صدا میکند. مثل اینکه دارد متلاشی میشود. پدر و مادرم واقعاً پولی برای تعمیر آن ندارند. برادرم دَن به آرامی گفت: «ترینا زود باش.» صدایش در راهپله پیچید. او ده سال بیشتر ندارد، کوتاه و لاغر است و همیشه عجله دارد. به نظر من خیلی شبیه موش است. موهایش کوتاه و قهوهای است، با چشمهای تیره و چانه کوچک. همیشه هم در گوشه و کنار میچرخد و دنبال جایی برای قایم شدن است؛ درست مثل یک موش! گاهی وقتها او را موش صدا میکنم. مثل یک لقب و یا اسم دوم. دَن از این موضوع متنفر است. بنابراین وقتی میخواهم حسابی او را عصبانی کنم، به او میگویم موش! من و دن اصلاً شباهتی به هم نداریم، اصلاً انگار نه انگار که ما خواهر و برادر هستیم. من بلند بالا هستم، با موهای قرمز و فرفری و چشمان سبز و کمی چاق. مادرم میگوید جای نگرانی نیست، وقتی سیزده سالم بشود، لاغر میشوم. پس احتمالاً تا تابستان آینده که سیزده ساله میشوم، لاغر هم میشوم. بههر حال هیچ کس تا به حال به من موش نگفته، چون من از دَن شجاعتر هستم. تو باید آدم شجاعی باشی که بتوانی به اتاق زیر شیروانی بروی؛ نه بهخاطر راهپلههای لرزانش، یا صدای زوزه باد در پنجرههای شکستهاش، یا سایههای سیاه و تاریک و سقف کوتاهِ ترکدارش. بلکه تو باید خیلی شجاع باشی به خاطر آن نگاهها! وقتی دوازده جفت چشم در تاریکی تو را نگاه میکنند! چشمهایی که هرگز پلک نمیزنند. چشمهایی که در سکوت سنگین به تو خیره هستند.»
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه