
کتاب پرواز پنگوئن ها
معرفی کتاب پرواز پنگوئن ها
کتاب پرواز پنگوئنها نوشتهی محمد مشاری اثری است که توسط انتشارات بورس بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این کتاب در قالب داستانهایی طنزآمیز و روایی، به دنیای پررمزوراز بورس و بازار سرمایه ایران میپردازد و با نگاهی انتقادی و گاه تلخ، مناسبات، شخصیتها و اتفاقات این حوزه را به تصویر میکشد. نویسنده با بهرهگیری از زبان محاورهای و روایتهای چندلایه، تجربههای زیسته و مشاهدات خود را از فضای بورس، سهامداران، مدیران و فعالان بازار به رشته تحریر درآورده است. پرواز پنگوئنها اثری است که هم به مسائل فنی و ساختاری بازار سرمایه اشاره دارد و هم به لایههای اجتماعی و انسانی آن میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پرواز پنگوئن ها
پرواز پنگوئنها اثری داستانی با رویکرد طنز و انتقاد اجتماعی است که محمد مشاری آن را بر پایه تجربهها و روایتهای واقعی از فضای بورس ایران نوشته است. کتاب با مجموعهای از داستانهای بههمپیوسته، زندگی و دغدغههای فعالان بازار سرمایه را از زاویهای متفاوت و گاه بیرحمانه به تصویر میکشد. شخصیتهای اصلی کتاب، از مدیران و بازارگردانها تا سهامداران جزء و رانندگان تاکسی، هرکدام نماینده بخشی از جامعه بورسی هستند که درگیر فرازونشیبهای بازار، شایعات، امیدها و ناامیدیها شدهاند. ساختار کتاب مبتنی بر روایتهای اپیزودیک است و هر فصل یا بخش، ماجرایی مستقل اما مرتبط با کلیت فضای بورس را روایت میکند. نویسنده با استفاده از زبان طنز و نگاهی انتقادی، نهتنها به مسائل فنی بازار سرمایه، بلکه به روابط انسانی، فساد، شایعهسازی و امیدهای واهی در این فضا میپردازد. پرواز پنگوئنها اثری است که هم برای آشنایان با بورس و هم برای کسانی که شناختی از این فضا ندارند، جذابیت دارد و تصویری ملموس و گاه تلخ از واقعیتهای بازار سرمایه ارائه میدهد.
خلاصه داستان پرواز پنگوئن ها
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! کتاب با روایتهایی از زندگی روزمره و حرفهای شخصیتهایی آغاز میشود که هرکدام بهنوعی با بورس و بازار سرمایه درگیر هستند. داستان نخست با ماجرای یک بازارگردان شروع میشود که در روز چهارشنبهسوری، میان ترافیک و شلوغی شهر، باید خود را به مجمع شرکت تیران برساند. او در مسیر با راننده تاکسیای آشنا میشود که تمام داراییاش را در بورس سرمایهگذاری کرده و امید دارد با رشد سهم تیران، زندگیاش متحول شود. این گفتوگوها، فضای پرشایعه و امیدهای واهی بازار را بهخوبی نشان میدهد. در مجمع شرکت، اعتراض سهامداران به عملکرد بازارگردان و هیئتمدیره بالا میگیرد و فضای جلسه به آشوب کشیده میشود. نویسنده با جزئیات، حواشی و واکنشهای سهامداران، مدیران و حتی نیروهای انتظامی را روایت میکند. در ادامه، داستانهایی از زندگی شخصی و حرفهای شخصیتهایی مانند ریشقهوهای، گرگ پیر بورس، و حاج جبار، معدندار و سهامدار بزرگ، روایت میشود. هرکدام از این شخصیتها با مسائل خاص خود، از امید به سودهای کلان تا مواجهه با شکست و مرگ، دستوپنجه نرم میکنند. کتاب با روایتهایی از پشتپرده معاملات، شایعهسازی، فساد، روابط پیچیده و حتی طنز سیاه درباره مرگ و زندگی سهامداران ادامه مییابد. نویسنده با نگاهی انتقادی و گاه تلخ، نشان میدهد که چگونه امیدها، شایعات و رفتارهای جمعی میتواند سرنوشت افراد را در بازار سرمایه رقم بزند. در بخشهایی از کتاب، حتی مرگ شخصیتها نیز با طنز و کنایه به مسائل بازار سرمایه گره میخورد و تصویری چندلایه از واقعیتهای این فضا ارائه میشود.
چرا باید کتاب پرواز پنگوئن ها را بخوانیم؟
پرواز پنگوئنها با روایتی طنزآمیز و انتقادی، لایههای پنهان و کمتر دیدهشده بازار سرمایه ایران را به تصویر میکشد. این کتاب نهتنها برای کسانی که در بورس فعال هستند، بلکه برای علاقهمندان به داستانهای اجتماعی و روایتهای معاصر نیز جذابیت دارد. نویسنده با استفاده از شخصیتپردازی دقیق و روایتهای ملموس، فضای بورس را از زاویهای انسانی و اجتماعی بررسی کرده است. خواننده با مطالعه این اثر، با واقعیتهای تلخ و شیرین بازار سرمایه، امیدها و ناامیدیهای سهامداران و نقش شایعات و رفتارهای جمعی در این فضا آشنا میشود. همچنین، کتاب با زبان طنز و نگاهی انتقادی، فرصتی برای بازاندیشی درباره مناسبات اقتصادی و اجتماعی معاصر فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان به بورس و بازار سرمایه، فعالان اقتصادی، دانشجویان رشتههای مالی و اقتصاد، و همچنین کسانی که به روایتهای اجتماعی و طنز علاقه دارند پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که تجربه زیسته یا دغدغههایی درباره سرمایهگذاری، شایعات بازار و رفتارهای جمعی دارند، این کتاب میتواند جذاب و آموزنده باشد.
بخشی از کتاب پرواز پنگوئن ها
«چهارشنبهٔ آخر سال بود. خیابانها مملو از آدم و ماشین؛ مثل کرم در حال لولیدن. همه سعی داشتند تا قبل از غروب آفتاب خود را به خانه برسانند. طبق روال هر سال بچههای شرکت را ساعت چهارده مرخص کردم تا به ترافیک چهارشنبهسوری نخورند. یادم نبود ساعت پانزده مجمع شرکت تیران است و من هم باید بهعنوان بازارگردان سهم در مجمع حضور داشته باشم. رانندهٔ شرکت هم از فراموشی من سوءاستفاده کرده بود و بدون اطلاع رفته بود. البته که بار اولش نبود. یک بار باید گوشش را میکشیدم تا حواسپرتی من را پای زرنگی خودش ننویسد. مدیر دفتر سرخاب سفیداب کرده، منتظر بود تا من هم بروم و او هم فلنگ را ببندد. با اخم به او گفتم: «من فراموش کردم! راننده فراموش کرد! شما چرا یادت رفت؟» منتظر پاسخش نماندم و پلهها را دوتا یکی سرازیر شدم سمت پایین. هیچ راننده تاکسی اینترنتی درخواست سفر را قبول نمیکرد. پیاده تا سر کوچه رفتم. از پایین خیابان یک تاکسی نارنجی که شیشههایش از تمیزی برق میزد نمایان شد. راننده بیتوجه به من در حال عبور بود. پریدم جلوی تاکسی. با صدای بلند گفتم: «دوبل دربست.» با انگشت عدد دو را نشان دادم. حواسم نبود علامت دو با علامت پیروزی یکی است و راننده شاید فکر کند عقلم پارهسنگ بر میدارد. منتظر جواب راننده نشدم. نشستم صندلی جلو. ماشین بوی نویی میداد. داشبورد ماشین برق میزد. مثل کله نوجوانی روغنزده. راننده پرسید: «کجا؟» قیافه مهربان به خودم گرفتم و گفتم: «سلام...»
حجم
۱۱۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۱۱۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه