دانلود و خرید کتاب شازده کوچولو آنتوان دوسنت اگزوپری ترجمه محمدرضا صامتی

معرفی کتاب شازده کوچولو

«شازده کوچولو» اثر ماندگار آنتوان دو سنت اگزوپری (۱۹۴۴-۱۹۰۰) با ترجمه محمد رضاصامتی را «سفیر قلم» چاپ و منتشر کرده‌است. آنتوان در دوران تحصیل در دبستان و دانشکده گاهی ذوق شاعری و نویسندگی خود را با سرودن قطعاتی می‌آزمود که اغلب مورد تقدیر و تشویق استادانش قرار می‌گرفت. و حالا در خدمت نیروی هوایی با سفر به سرزمین‌های مختلف و آشنا شدن با ملت‌ها و دیدن جاذبه های متنوع طبیعت بیش از پیش از آن ها الهام می‌گرفت. پس از تسلیم کشور فرانسه به قوای آلمان، اگزوپری به آمریکا تبعید شد و «شازده کوچولو» را در سال‌های تبعید نوشت.پس از باز شدن جبهه دوم و پیاده شدن قوای متفقین در سواحل فرانسه، بار دیگر به کشورش بازگشت و با درجه سرهنگی نیروی هوایی در کنار متفقین برای نجات کشورش از یوغ فاشیسم جان سپاری کرد. سرانجام در ۲۱ ژوئیه ۱۹۴۴ که برای پرواز اکتشافی برفراز فرانسه اشغالی از جزیره «کرس» به پرواز درآمده مورد اصابت قرار گرفت و دیگر هرگز به فرودگاه بازنگشت. اگزوپری «شازده کوچولو» را به بهترین دوستش لئون وِرث تقدیم کرده و نوشته است: سه دلیل برای این کار دارم. اول اینکه، این "آدم‌بزرگ"بهترین دوست من در دنیاست. دوم اینکه، این آدم بزرگ می‌تواند همه چیزها را، حتی کتابهایی که برای بچه‌هاست را بفهمد. سوم اینکه، این آدم بزرگ الان در فرانسه زندگی می‌کند و در بدترین شرایط به سر می‌برد. گرسنگی و سرما اذیتش می‌کند و واقعاً نیاز به دلجویی دارد. اگر این دلایل قانع کننده نبود، اشکالی ندارد، این کتاب را به دوران بچه‌گی او تقدیم می‌کنم. خب، بالاخره همه آدم‌بزرگها زمانی بچه بودند (ولی کمتر آدم بزرگی این را به خاطر دارد): شازده کوچولو بیابان را طی کرد وفقط به یک گل برخورد. گلی با سه گلبرگ. یک گل پَرپَر شده ... شازده کوچولو گفت: -سلام گل گفت: -سلام شازده کوچولو مؤدبانه پرسید: -آدما کجان؟ گل که قبلاً عبور یک کاروان را دیده بود گفت: -آدما؟ گمونم شش هفت تایی باشن. سال‌ها پیش اونا رو دیدم. ولی هیچ‌کس نمی‌دونه که کجا بشه پیداشون کرد. باد اونا رو با خودش به این سمت و اون سمت می‌برد. ریشه ندارن و برای همین به دردسر می‌افتن.

معرفی نویسنده
عکس آنتوان دوسنت اگزوپری
آنتوان دوسنت اگزوپری
فرانسوی | تولد ۱۹۰۰ - درگذشت ۱۹۴۴

آنتوان دوسنت اگزوپری، نویسنده و خلبان فرانسوی است که با جاودانه «شازده کوچولو» در تاریخ ادبیات جهان ماندگار شد. او که یک خلبان غیرنظامی موفق در پیش از آغاز جنگ جهانی دوم است، با برافروخته شدن شعله‌های جنگ به نیروی هوایی فرانسه پیوست. اما اشغال زودهنگام و رعدآسای فرانسه توسط قوای نازی، او را بر آن داشت تا به آمریکا برود و به جریانی بپیوندد که می‌کوشید ایالات متحده را مجاب کند تا وارد جنگ شود. سپس باز در جایگاه یک خلبان جنگی به نیروهای ارتش آزادی‌بخش فرانسه پیوست. او در این زمان از نظر سنی برای این کار پرخطر، نسبت به دیگر خلبانان، مسن‌تر و آسیب‌پذیرتر بود. در یکی از پروازهای عملیاتی بر فراز مدیترانه، ناپدید شد و به نظر می‌رسد در همین زمان جان باخته باشد.

سپهر
۱۳۹۹/۰۷/۱۲

از کتاب هاییست که همه گروه های سنی میتوانند بخوانند و بیاموزند!

mani09966
۱۳۹۹/۰۳/۱۱

عععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

مندوستدارکتابم
۱۳۹۷/۰۴/۱۱

عابیه خیلی زیباست ❤❤❤❤

mahdi
۱۳۹۸/۱۰/۱۱

خیلی خوب بود من که دوست داشتم.

ابوالفضل افراسیابی
۱۳۹۹/۰۶/۰۳

خیلی جذاب بود فصل آخرش یکم غم انگیز بود حتماً بخونیدش و خیلی این کتاب را دوست داشتم

نازنین موسوی
۱۳۹۹/۰۴/۲۷

داستان خیلی جذابی هست

علیمحمد فخریاسری
۱۳۹۶/۰۸/۲۴

خیلی عالی... با احساس و آموزنده است.

کاربر ۱۶۳۷۶۵۵
۱۴۰۲/۰۴/۲۴

همه باید این شاهکار ادبیات معاصر را بخوانند

پس از تسلیم کشور فرانسه به قوای آلمان، اگزوپری به آمریکا تبعید شد و آثار زیبایی چون «قلعه»، «شازده کوچولو» و «خلبان جنگی» را در سال‌های تبعید نوشت. پس از باز شدن جبهه دوم و پیاده شدن قوای متفقین در سواحل فرانسه، بار دیگر به کشورش بازگشت و با درجه سرهنگی نیروی هوایی در کنار متفقین برای نجات کشورش از یوغ فاشیسم جان سپاری کرد. سرانجام در ۲۱ ژوئیه ۱۹۴۴ که برای پرواز اکتشافی برفراز فرانسه اشغالی از جزیره «کرس» به پرواز درآمده بود توسط هواپیماهای دشمن مورد اصابت قرار گرفت و دیگر هرگز به فرودگاه بازنگشت. گفته می‌شود مدتی بعد، یکی از افسران آلمان به قسمت فرماندهی خود گزارش داد که یکی از افسران کشته شده دشمن همان آنتوان دوسنت اگزوپری بوده است. جالب اینکه افسر گزارش دهنده خود یکی از علاقه‌مندان به آثار اگزوپری و از مترجمان چندین اثر وی بود و به اندازه ای متأثر شد که مدت ها گریست.
مادربزرگ علی💝
"اگه کسی گلی رو دوست داشته باشه که در میلیون‌ها ستاره بی‌نظیر باشه، همین کافیه تا هر وقت به ستاره‌ها نگاه می‌کنه احساس خوشبختی کنه.
مندوستدارکتابم
آداب باعث می‌شه که یک روز با روزهای دیگه و یک ساعت با ساعتای دیگه فرق کنه.
مندوستدارکتابم
اگزوپری بار دیگر به آلمان سفرکرد و به رهبری «اوتوآبتز» شخصیت سیاسی آلمان نازی و مدیر انجمن روابط فرهنگی آلمان و فرانسه از مدارس برلین دیدن کرد. در بازدید از دانشگاه از استادان پرسید که آیا دانشجویان اجازه مطالعه هر نوع کتابی را دارند و پاسخ استادان این بود که بله آزادند ولی بر نحوه استنباط و نتیجه‌گیری از آن مختار نیستند چرا که آنان به جز شعار «آلمان بالای همه» نباید نظر و ایده ای داشته باشند. اگزوپری در همان چند ساعت بازدید از صدای مداوم «زنده باد هیتلر» و از صدای برخورد چکمه‌ها متنفر شد به‌طوری که در حین بازگشت به محل سکونت خود در هتل به اوتوآبتز گفت: من از تیپ آدمهایی که می‌سازید خوشم نمی‌آید. در این آدم ها روح نیست و همه مانند عروسک کوک شده هستند.
مادربزرگ علی💝
باید از هر کس کاری را خواست که از او برمی‌آید. قدرت بیش از هر چیزی متکی به عقل است
مندوستدارکتابم
«فقط با چشم دل می‌توان چیزها را خوب فهمید. حقیقت پدیده‌ها از چشم سر پنهان است»
مندوستدارکتابم
آخر آدم بزرگها اعداد و ارقام را دوست دارند. وقتی که با آنها از دوست جدیدتان حرف می‌زنید، هیچوقت در مورد موضوعات اساسی از شما چیزی نمی‌پرسند. هیچوقت به شما نمی‌گویند: "آهنگ صداش چطوره؟ چه سرگرمی‌هایی دوست داره؟ پروانه جمع می‌کنه؟ بلکه می‌گویند: "چند سالشه؟ چند تا برادر داره؟ وزنش چقدره؟ درآمد پدرش چقدره؟"و فقط از این نشانه‌هاست که فکر می‌کنند او را شناخته‌اند. اگر به آدم بزرگها بگویید: "یه خونه بسیار قشنگ دیدم از آجرهای گلی رنگ با گلدانهای شمعدونی لب پنجره‌ها و فاخته‌هایی روی پشت بامش ..." نمی‌توانند تصویر این خانه را در ذهن خود بسازند. باید به آنها بگویی که یک خانه دیدم که ۲۰ هزار دلار قیمت داشت. آن وقت است که می‌گویند: "اوه، چه خونه‌ی زیبایی‌یه!"
Javad
پرسید: -چی رو فراموش کنی؟ میخواره سرش را به زیر انداخت و اقرار کرد: -شرمندگی‌ام را. شازده کوچولو که می‌خواست به او دلداری دهد، پرسید: -شرمنده از چی؟ -شرمنده از میخواری. میخواره این را گفت و به سکوتی رسوخ ناپذیر فرو رفت. شازده کوچولو حیران از آنجا رفت و در راه سفرش به خود گفت: "آدم بزرگها واقعا که خیلی خیلی عجیب و غریبند!"
Javad
انعکاس صدا جواب داد: -سلام ... سلام... سلام... شازده کوچولو پرسید: -شما کی هستین؟ صدا جواب داد: -کی هستین ... کی هستین ... کی هستین ... شازده کوچولو گفت: -با من دوست بشین، من تنهام. صدا جواب داد: -من تنهام... تنهام... تنهام... شازده کوچولو با خود فکر کرد، "چه سیاره عجیبی! سرتاسر خشک و سیخ سیخ و شوره‌زاره. ساکنانش هم از قوه تخیل محروم‌اند. هر چه می‌شنوند تکرار می‌کنند. من تو سیاره خودم یک گل داشتم که همیشه اول اون حرف می‌زد".
Javad
-و داشتن ستاره‌ها به چه دردت می‌خوره؟ -خب ثروتمندم میکنه. -و ثروتمند بشی که چی بشه؟ -که ستاره‌های دیگه رو بخرم... اگه کسی پیدا کنه. شازده کوچولو با خودش گفت: "این آدم یه کمی مثل اون میخواره خودش رو توجیه میکنه".
سپهر

حجم

۴۷۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۴۷۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان