
کتاب مرسیه
معرفی کتاب مرسیه
کتاب الکترونیکی «مرسیه» نوشتهٔ سعید تشکری توسط نشر معارف منتشر شده است. این اثر با روایتی داستانی به زندگی بانو نجمهخاتون، مادر امام رضا (ع)، میپردازد و در قالب یک زندگینامه داستانی، فراز و نشیبهای زندگی او را در بستری تاریخی و اجتماعی به تصویر میکشد. نویسنده با بهرهگیری از عناصر داستانی و شخصیتپردازی، تلاش کرده است تا ابعاد انسانی و معنوی این شخصیت تاریخی را به خواننده نزدیک کند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مرسیه
«مرسیه» اثری داستانی است که با محوریت زندگی بانو نجمهخاتون، مادر امام رضا (ع)، نگاشته شده است. این کتاب در قالب رمان تاریخی، با نگاهی به وقایع قرون اولیه اسلامی، به روایت سرگذشت زنی میپردازد که از سرزمینهای دوردست به دنیای اسلام وارد میشود و در مسیر زندگیاش با چالشها و دگرگونیهای بسیاری روبهرو میگردد. ساختار کتاب مبتنی بر روایت خطی و شخصیتمحور است و نویسنده با استفاده از زبان داستانی، فضای اجتماعی، فرهنگی و حتی جغرافیایی آن دوران را بازآفرینی کرده است. «مرسیه» نهتنها به زندگی شخصی نجمهخاتون میپردازد، بلکه تصویری از وضعیت زنان، بردگان و ساختارهای اجتماعی آن عصر را نیز ارائه میدهد. این کتاب با بهرهگیری از عناصر روایی، تلاش دارد تا مخاطب را با دغدغهها، امیدها و رنجهای شخصیت اصلی همراه کند و در عین حال، تصویری از تحولات تاریخی و اجتماعی آن دوران به دست دهد.
خلاصه داستان مرسیه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «مرسیه» با روایت زندگی بانو آفر، طبیب و کاتب جزیره سقطرا آغاز میشود که در کنار همسرش سرمد، زندگی آرامی دارد. ورود دختری به نام «مرسیه» به خانهٔ آنها، نقطه عطفی در روایت است. مرسیه که ابتدا به عنوان کنیز وارد خانه میشود، به تدریج جایگاه ویژهای در دل آفر و سرمد پیدا میکند و استعدادش در کتابت و طبابت آشکار میشود. آفر تصمیم میگیرد مرسیه را در طبابت همراه خود کند و او را از دنیای بردگی به سوی استقلال و رشد فردی سوق دهد. اما آرامش خانه با طمع جبار، یکی از مالکان جزیره، به خطر میافتد؛ جبار قصد دارد مرسیه را به زور به خانه خود ببرد. این تهدید، مرسیه را ناچار به فرار میکند و او با بلمی فرسوده، راهی دریا میشود. سرنوشت، مرسیه را به دست دزدان دریایی و سپس به بازار بردهفروشان فسطاط و مارسی میسپارد. در این مسیر، مرسیه با بردگان و کنیزان دیگری آشنا میشود و نقش طبیب و آموزگار را برای آنها ایفا میکند. او در کشاکش رنج و اسارت، امید به آزادی و رشد را از دست نمیدهد و حتی در سختترین شرایط، به درمان بیماران و آموزش سواد به دیگر بردگان ادامه میدهد. روایت کتاب، مرسیه را از جزیرهای دورافتاده تا بازارهای بردهفروشی و سپس به خانهٔ تاجری فرانسوی میکشاند و در این مسیر، دغدغههای هویتی، معنوی و انسانی او را به تصویر میکشد. داستان با تمرکز بر تلاش مرسیه برای حفظ کرامت انسانی و امید به آینده، پیش میرود و در عین حال، تصویری از وضعیت زنان و بردگان در جوامع مختلف آن دوران ارائه میدهد.
چرا باید کتاب مرسیه را بخوانیم؟
«مرسیه» با روایتی داستانی و تاریخی، زندگی زنی را به تصویر میکشد که در دل حوادث و دگرگونیهای اجتماعی، هویت و کرامت خود را جستوجو میکند. این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون بردگی، آزادی، آموزش و نقش زنان در جامعه، فرصتی برای تأمل دربارهٔ ارزشهای انسانی و معنوی فراهم میآورد. روایت سرگذشت مرسیه، نهتنها ابعاد تاریخی و اجتماعی را برجسته میکند، بلکه به دغدغههای فردی و جمعی انسانها در مواجهه با رنج، امید و تغییر نیز میپردازد. مطالعهٔ این اثر، دریچهای به فهم بهتر تاریخ، فرهنگ و جایگاه زنان در جوامع گذشته باز میکند و مخاطب را با پرسشهای بنیادین دربارهٔ هویت، آزادی و مسئولیت فردی روبهرو میسازد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای تاریخی، داستانهای زندگینامهای و روایتهایی با محوریت زنان و بردگان مناسب است. همچنین کسانی که دغدغهٔ شناخت تاریخ اجتماعی، وضعیت زنان و بردگان در جوامع اسلامی و اروپایی را دارند، میتوانند از مطالعهٔ «مرسیه» بهرهمند شوند. دانشجویان و پژوهشگران حوزهٔ تاریخ، مطالعات زنان و ادبیات داستانی نیز مخاطبان بالقوهٔ این اثر هستند.
بخشی از کتاب مرسیه
«مرسیه سر بلند کرد و دانههای ریز و درشت عرق را از پیشانیاش گرفت. همین که بانو را دید، خود را جمعوجور کرد و سبد را کنار گذاشت و راست ایستاد: «بله انوجان؟» - خوش داری بزرگ شوی؟ مرسیه نگاه از بانویش گرفت و سر پایین انداخت. آفر خوشش نیامد و صدایش را بالا برد: «مگر گناهی کردهای که از من رو میگیری دخترک؟ به من نگاه کن و جواب را بده. همین حالا بگو. خواستن و نخواستنت را بگو. حتی چراییاش را هم داد بزن.» مرسیه شرمگین نگاه بالا آورد و آفر را در دیدرسش قرار داد. اولین درس بانویش. خوب سخن گفتن را محض لحظهای به باد فراموشی سپرده بود. آفر پرسید: «مگر کر هستی؟» - خیر بانو. شرم دارم از اینکه شما را به رنج و زحمت بیندازم. - مگر از من نالهای شنیدهای یا شکایتی کردهام که شرم و حیا میکنی؟ - خیر بانو آفرجان. پس چه؟ - تا بهحال که چند صباحی میهمان شما بودهام، میگویم میهمان چون هیچگاه با من چون کنیزی زرخرید رفتار نکردهاید، قدر و عزت بیشماری یافتهام که شرم میکنم از شما خواستهای بیشتر داشته باشم. - من از تو میخواهم که راوی دل خودت باشی. حرفت را بزن. - میل به بزرگتر شدن در دلم میجوشد. - پس دوست داری؟ - بله بانوی من. - رساتر بگو تا درستتر بشنوم. مرسیه بلندتر گفت: «مایلم.»
حجم
۶۰۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۵ صفحه
حجم
۶۰۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۵ صفحه