کتاب ضاحیه

کتاب الکترونیکی «ضاحیه» نوشتهٔ علیرضا سکاکی اثری داستانی است که نشر معارف آن را منتشر کرده است. این کتاب با روایتی معاصر و پرتنش، به ماجراهای امنیتی و اطلاعاتی در منطقهٔ خاورمیانه می‌پردازد و شخصیت‌های متعددی را در بستر رویدادهای واقعی و تخیلی به تصویر می‌کشد. «ضاحیه» در دستهٔ داستان‌های فارسی معاصر قرار می‌گیرد و با نگاهی به تحولات سیاسی و امنیتی منطقه، مخاطب را به دل ماجراهای پیچیده و پررمزوراز می‌برد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب ضاحیه

«ضاحیه» اثری داستانی است که در قالب یک مستند-داستان، واقعیت و تخیل را در هم می‌آمیزد. این کتاب با الهام از رویدادهای امنیتی و اطلاعاتی منطقه، به‌ویژه لبنان و محور مقاومت، داستانی چندلایه را روایت می‌کند که در آن شخصیت‌های ایرانی، لبنانی و اسرائیلی درگیر یک بازی پیچیدهٔ اطلاعاتی می‌شوند. نویسنده، علیرضا سکاکی، با بهره‌گیری از ساختار روایی چندصدایی، روایت را میان شخصیت‌های مختلف جابه‌جا می‌کند و از زاویه‌دیدهای گوناگون به ماجراها می‌پردازد. بخش‌هایی از کتاب به‌صورت مستند و با ارجاع به وقایع واقعی نوشته شده‌اند و بخش‌هایی دیگر با تخیل نویسنده شکل گرفته‌اند. این اثر در قالب رمان معاصر و با رویکردی نزدیک به ژانر تریلر جاسوسی، فضای پرتنش و پرتعلیقی را خلق می‌کند که مخاطب را تا پایان با خود همراه می‌سازد. ساختار کتاب به گونه‌ای است که هر فصل یا بخش، زاویه‌دید و شخصیت محوری متفاوتی دارد و همین موضوع به عمق و چندلایگی روایت افزوده است. «ضاحیه» نه‌تنها به ماجراهای اطلاعاتی و امنیتی می‌پردازد، بلکه دغدغه‌های انسانی، وفاداری، خیانت و انتخاب‌های دشوار را نیز در بستر داستان خود جای داده است.

خلاصه داستان ضاحیه

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «ضاحیه» با محوریت شخصیتی به نام «علیهان» آغاز می‌شود که درگیر یک مأموریت پیچیدهٔ اطلاعاتی در باکو است. او حامل اطلاعات حساسی دربارهٔ حزب‌الله لبنان و سید حسن نصرالله است و این اطلاعات را قرار است به مأموران موساد تحویل دهد. روایت با تعقیب و مراقبت‌های چندلایه، تغییر مکان‌های پی‌درپی و فضای پرتنش امنیتی پیش می‌رود. علیهان پس از تحویل اطلاعات، متوجه می‌شود که موساد قصد حذف او را دارد و ناچار به فرار می‌شود. در این مسیر، با شخصیت‌هایی از سرویس‌های امنیتی مختلف روبه‌رو می‌شود و برای نجات جان خود، مجبور است به راه‌های فرار و تغییر هویت متوسل شود. داستان از زاویه‌دید مأموران موساد، نیروهای امنیتی ایرانی و دیگر شخصیت‌ها نیز روایت می‌شود و هرکدام بخشی از پازل بزرگ‌تر را تکمیل می‌کنند. در ادامه، علیهان به کمک نیروهای ایرانی از مرز عبور می‌کند و به خانه‌ای امن منتقل می‌شود. در این خانه، بازجویی‌ها و بررسی اطلاعات آغاز می‌شود و مشخص می‌شود که اطلاعات لو رفته می‌تواند تهدیدی جدی برای جان سید حسن نصرالله و ساختار امنیتی حزب‌الله باشد. روایت با تعقیب و گریز، درگیری‌های مسلحانه و تلاش برای کشف منبع نفوذی در حلقهٔ نزدیکان سید حسن ادامه می‌یابد. در نهایت، داستان به بررسی پیامدهای این افشاگری و تلاش برای جلوگیری از یک فاجعه امنیتی ختم می‌شود، بی‌آنکه پایان قطعی و سرنوشت نهایی شخصیت‌ها را به‌طور کامل افشا کند.

چرا باید کتاب ضاحیه را بخوانیم؟

«ضاحیه» با تلفیق واقعیت و تخیل، تصویری از نبردهای اطلاعاتی و امنیتی در منطقهٔ خاورمیانه ارائه می‌دهد که کمتر در داستان‌های فارسی به این شکل پرداخته شده است. روایت چندلایه و پرتعلیق، شخصیت‌پردازی‌های متنوع و پرداختن به موضوعات حساسی چون خیانت، وفاداری و انتخاب‌های اخلاقی، این کتاب را به اثری متفاوت در ژانر تریلر جاسوسی تبدیل کرده است. خواندن این کتاب فرصتی است برای آشنایی با فضای پشت‌پردهٔ عملیات‌های اطلاعاتی و تأمل بر پیامدهای انسانی و سیاسی این نبردها. همچنین، ساختار روایی متنوع و تغییر زاویه‌دیدها، تجربه‌ای تازه از روایت داستانی را برای مخاطب رقم می‌زند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های معاصر فارسی، ژانر تریلر جاسوسی و روایت‌های امنیتی-سیاسی مناسب است. همچنین، کسانی که دغدغهٔ شناخت تحولات منطقه، عملیات‌های اطلاعاتی و مسائل مربوط به محور مقاومت را دارند، می‌توانند از مطالعهٔ این اثر بهره‌مند شوند. «ضاحیه» برای مخاطبانی که به دنبال داستان‌هایی با فضای پرتعلیق و چندلایه هستند، انتخابی قابل توجه است.

بخشی از کتاب ضاحیه

«کولهام را روی دوشم جابه‌جا می‌کنم. حدود شش‌ساعتی می‌شود که همه با این کوله در حال پیاده‌روی‌ام. به ساعت محچی‌ام نگاهی می‌اندازم که نزدیک شدن غروب را گوشزد می‌کند. کمردرد اجازه راه رفتن بیش از این را نمی‌دهد و به‌ناچار روی یکی از نیمکت‌های کنار خیابان می‌نشینم. آسمان آیی کمکم به رزنگ نارنجی متمایل می‌شود و ترافیک خیابان‌های باکو نیز هم‌زمان با فرا رسیدن تاریکی هوا هر حظه بیشتر از قبل می‌شود. به سنگ‌فرش پیاده‌روها تاه می‌اندازم و آدم‌هایی را که از کنارم می‌گذ رند می‌پارم. انتظار کشیدن خسته‌کننده‌ترین احساسی شده کذ مکن است داشته باشم و بعد از پنج ساعت تغییرهای مکرر قرار ملاقات. دیگر برای ادامه دادن به این بازی موش و گربه انگیزه‌ای ندارم. سرم را به لب نیمکت بند می‌کنم و چشم‌هایم را روی هم می‌گذ ارم تا شاید کمی از انرژی رفته‌ام را بازیاع» که ناگهان صدای زنگ تلفن عمومی بلند شد. نگاهی به باجه تلفن می‌اندازم و بلافاصله از روی نیمکت بلند می‌شوم و بهعتش می‌روم. انگشتام را دور گوشی قلاب می‌کنم و منتظر می‌شوم تا با من هم‌کلام شده است می‌گوید: - گوثی و مابق وسایلت رو توی کوله‌ت بذار و روی همون نیمکت رهاش کن و به موزه کتاب‌های مینیمال برو.»