کتاب شهاب

کتاب شهاب نوشتهٔ محمدرضا حدادپور جهرمی است. انتشارات دیده بان این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. خاستگاه این رمان «صنعت دفاعی» بوده است.

درباره کتاب شهاب

کتاب شهاب رمانی ایرانی است که در ۳۰ بخش نوشته شده است.

این رمان با فضایی امنیتی در یک رستوران آغاز می‌شود.

عنوان این رمان از نام یکی از شخصیت‌ها گرفته شده است. شهاب جوانی ۳۰ساله است که به حرفه و شغلش مسلط است. او در پژوهشکدهٔ دفاعی کار می‌کند.

خواندن کتاب شهاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب شهاب

«زنی نسبتاً زیبا و شیک‌پوش (سودابه) کناری ایستاده و هر از چند لحظه، با حالت بی‌قراری به گوشیش نگاه می‌انداخت. ماشین پرایدی از راه رسید و شهاب از آن پیاده شد و قصد رفتن به‌سمت خانه‌ای را داشت که زن به او نزدیک شد.

سودابه: شهاب چرا جواب تماس‌هامو نمی‌دی؟

شهاب : فکر کنم بهت گفتم... ما کاری با هم نداریم...

سودابه: آشغال عوضی هر غلطی خواستی کردی الآن که خرت از پل گذشته میگی کاری نداریم با هم؟

شهاب: ببین من از همون اولشم گفتم اهل زن و زندگی نیستم... گفتم دارم میرم اونور آب... ولی باز تو خودتو بهم چسبوندی!

سودابه: من خودمو چسبوندم!... چقدر رفتی اومدی... چقدر برام هی شعر فرستادی و سودابه سودابه کردی؟

شهاب: ببین سودابه ادای دختر مدرسه‌ای‌هارو در نیار... ما یه مدتی با هم بودیم... الآنم دیگه نیستیم... تمام!

سودابه: عوضی مگه من دستمال کاغذیم که الآن منو نمیخوای و پسم میزنی؟»