
کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید
معرفی کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید
کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید با نام اصلی Be Ready When the Luck Happens نوشته اینا گارتن و ترجمه یکتا نائیج ونوش و ویراسته سیدعلی شاهری توسط نشر به سخن منتشر شده است. این اثر در دستهی سرگذشتنامه و خاطرات قرار میگیرد و روایتگر فرازونشیبهای زندگی شخصی و حرفهای نویسنده است؛ کسی که از دنیای سیاست و مدیریت دولتی به عرصهی آشپزی و کارآفرینی در صنعت غذا قدم گذاشته است. کتاب وقتی شانس در کمین است با نگاهی صادقانه و موشکافانه، مسیر پرچالش و الهامبخش اینا گارتن را از کودکی تا موفقیتهایش در دنیای آشپزی و رسانه دنبال کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید
کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید، سرگذشتنامهای روایی و صمیمی از زندگی اینا گارتن است که در قالب خاطرات و روایتهای شخصی، مسیر زندگی او را از کودکی تا دوران بزرگسالی و موفقیتهای حرفهایاش دنبال میکند. کتاب با تمرکز بر تجربههای واقعی، چالشها و تصمیمهای سرنوشتساز، تصویری از رشد فردی و حرفهای اینا گارتن ارائه میدهد. ساختار کتاب بهصورت روایی و خطی است و هر فصل به بخشی از زندگی گارتن اختصاص دارد؛ از خانواده و دوران تحصیل تا ورود به دنیای سیاست و سپس تغییر مسیر بهسمت کارآفرینی در صنعت غذا.
این اثر نهتنها به روایت زندگی شخصی نویسنده میپردازد، بلکه فضای اجتماعی و فرهنگی دوران او را نیز به تصویر میکشد و نشان میدهد چگونه انتخابها و فرصتها میتوانند مسیر زندگی را تغییر دهند. کتاب با زبانی صادقانه و جزئینگر، به دغدغههای درونی، تردیدها، امیدها و شجاعت لازم برای تغییرات بزرگ میپردازد و خواننده را با فرازونشیبهای یک زندگی غیرکلیشهای همراه میکند.
خلاصه کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان وقتی شانس در کمین است، آماده باشید با بازگویی خاطرات کودکی اینا گارتن آغاز میشود؛ جایی که او در خانوادهای سختگیر و با انتظارات بالا رشد میکند. روایت، از تجربههای تلخوشیرین دوران کودکی و نوجوانی او میگوید؛ از محدودیتهایی که مادرش ایجاد میکرد تا تلاشهایش برای یافتن راهی مستقل و متفاوت. گارتن بهتدریج علاقهاش به آشپزی را کشف میکند، اما مسیرش ابتدا به دنیای سیاست و مدیریت دولتی در واشنگتن دیسی میانجامد. او در کاخ سفید و در کنار دولتهای وقت، مسئولیتهایی بر عهده میگیرد، اما احساس نارضایتی و بیمعنایی از کارش، او را به فکر تغییر میاندازد. در نقطهای سرنوشتساز، با دیدن یک آگهی فروش فروشگاه مواد غذایی، تصمیم میگیرد شغل دولتی را رها کند و وارد دنیای ناشناختهی کارآفرینی در صنعت غذا شود.
این تصمیم با تردیدها، ترسها و مخالفت خانواده همراه است، اما گارتن با حمایت همسرش جفری، مسیر تازهای را آغاز میکند. روایت کتاب، بهجزئیات روابط خانوادگی، دوستیها، تجربههای عاشقانه و چالشهای اجتماعی و فرهنگی دوران نویسنده نیز میپردازد. در طول مسیر، گارتن با آزمونوخطا، شکستها و موفقیتها، بهتدریج جایگاه خود را در دنیای آشپزی و رسانه پیدا میکند و به شخصیتی شناختهشده تبدیل میشود. کتاب، بیش از آنکه صرفاً داستان موفقیت باشد، روایتی از رشد فردی، عبور از ترسها و ساختن زندگی بر پایهی علاقه و جسارت است.
چرا باید کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید را بخوانیم؟
این کتاب با روایت صادقانه و جزئینگر، تصویری ملموس از فرازونشیبهای زندگی فردی و حرفهای ارائه میدهد. کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید بهویژه برای کسانی که در آستانهی تصمیمهای بزرگ یا تغییر مسیرهای مهم هستند، الهامبخش است. نویسنده با بازگویی تجربههای واقعی، نشان میدهد چگونه میتوان با پذیرش ریسک و پیروی از علاقه، مسیر تازهای در زندگی ساخت. کتاب، علاوهبر روایت زندگی شخصی، به موضوعاتی چون روابط خانوادگی، فشارهای اجتماعی، نقش زنان در جامعه و اهمیت استقلال فردی نیز میپردازد. خواندن این اثر فرصتی است برای تأمل دربارهی انتخابها، شجاعت و معنای موفقیت در زندگی.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به سرگذشتنامه، خاطرات و روایتهای الهامبخش مناسب است. بهویژه کسانی که دغدغهی تغییر مسیر شغلی، رشد فردی یا عبور از محدودیتهای خانوادگی و اجتماعی دارند، میتوانند از تجربههای اینا گارتن بهره ببرند؛ همچنین این اثر برای دوستداران آشپزی و کارآفرینی در حوزهی غذا، قابلتوجه خواهد بود.
بخشی از کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید
«نه من این کار را نمیکنم. من از این تپه بالا نمیروم.» یک روز سرد پاییزی در سال ۱۹۶۵، جملهای گفتم که تا امروز زندهترین خاطرهی ذهنم است. نوشتن زندگینامه هیچ فرمول مشخصی ندارد؛ اما جذابترین بخش ماجرا این است که وقتی نویسندهٔ داستان خودت باشی، میتوانی به گذشته برگردی و لحظاتی را پیدا کنی که واقعاً سرنوشتساز بودهاند. یکی از آن لحظات برای من بر فراز تپهٔ بالچ در هانوور نیوهمشایر رقم خورد. آن روزها تازه داشتم با جفری گارتن آشنا میشدم؛ دانشجوی سال دومی که هم نابغه بود و هم بیاندازه جذاب. من سال آخر دبیرستان بودم و با اینکه چندماهی همدیگر را میدیدیم؛ اما هنوز درحال تلاش برای ساختن رابطهمان بودیم. همهچیز خوب پیش میرفت؛ اما آنروز یک چیزی سر جای خودش نبود. من با لباسهای رسمی وارد دانشگاه شدم و برای یک آخر هفتهٔ آرام و دوستانه آماده بودم؛ اما جفری خیال دیگری داشت؛ او برنامهی یک پیادهروی طولانی را چیده بود. شلوار جین خودش را بهمن داد که بپوشم؛ حرکتی که در هفدهسالگی برایم بیشازحد صمیمانه بهنظر میرسید و بعد مرا به جایی برد که در تصورم شیبدارترین تپهٔ دنیا بود. تپه؟! نه. این یک کوه واقعی بود!»
حجم
۵٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۵٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه

نظرات کاربران
کاش پی دی اف نبود!