کتاب رویاهای بیداری؛ دفتر دوم
معرفی کتاب رویاهای بیداری؛ دفتر دوم
کتاب رویاهای بیداری؛ دفتر دوم مجموعهای مصاحبه است که مجله پاریس ریویو منتشر کرده است. کتابهای رویاهای بیداری که با ترجمه شکیبا شریفپور و فرشید سادات شریفی و نیلوفر اربابی منتشر شده است مجموعهای گفتوگو با مشهورترین نویسندگان جهان را گردآوری کرده است.
درباره مجموعه کتابهای رویاهای بیداری
پاریس ریویو یکی از معتبرترین نشریات ادبی آمریکا و جهان است که نخستین شمارهاش بهار ۱۹۵۳ در نیویورک منتشر شد. بسیاری از نویسندگان و شاعران برجستهی جهان آثارشان را در این فصلنامه منتشر کردهاند. با این حال آنچه این نشریه را نسبت به سایر مجلههای ادبی پر آوازه ساخته، بخشی از آن با عنوان «هنر داستان» است که به گفتوگو با نویسندگان و شاعران برتر جهان اختصاص دارد.
انتشارات پارسیک برخی از این گفتوگوها را در دفترهایی منتشر کرده است، هر دفتر شامل ده گفتوگو با عنوان رویاهای بیداری منتشر شده است. عنوان مجموعه از نویسندهی مشهور ژاپنی، هاروکی موراکامی، وام گرفته شده است؛ جایی که او داستان را همچون رویایی میداند که در بیداری دیده میشود.
این گفتوگوها، علاوه بر غنی بودنشان در اشاره به جنبههای گوناگون هنر داستاننویسی، همچون گزارشی هستند از پشت صحنهٔ نوشتن و نویسندگی. تفاوت ـ و گاه تضاد ـ نگاه نویسندگان به مقولهٔ نوشتن و، از آن مهمتر، به تجربهها و معنای زندگی، خیرهکننده است. ورود به هر گفتوگو همچون ورود به جهانی منحصر به فرد و ویژه است؛ جهانی که عناصر آن را باورها و دریافتهای نویسندهٔ طرف گفتوگو ساخته است. بدینگونه، خوانش گفتوگوها به تجربهٔ گامزدن در جهانهایی گوناگون و در عین حال غنی تبدیل میشود که تفکر برانگیز و البته لذتبخش است.
خواندن مجموعه کتابهای رویاهای بیداری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستاننویسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رویاهای بیداری؛ دفتر دوم
چهطور میشود تکنیک نوشتن داستان کوتاه را پیدا کرد؟
هر داستان مشکلات تکنیکی خود را دارد و واضح است نمیتوانیم آنها را مانند مسئلههای ریاضیات دستهبندی کنیم. پیدا کردن سبک نوشتاری درست هر داستان صحیحترین شیوه بیان داستانها است. برای این که بدانید استعداد غریزی نویسندگی را دارید یا نه، باید ببینید آیا میتوانید پس از خواندن داستان آن را به شکل دیگری مجسم کنید؟ یا این که آیا داستان را طبیعی و کامل مانند پرتقال که طبیعی و کامل به نظر میرسد، میشناسید؟
چیزی برای پیشرفت تکنیکی نویسندگان وجود دارد؟
تمرین بهترین شیوه است. نوشتن، مانند نقاشی و موسیقی، قوانین تصویری و سایه روشن خود را دارد. اگر ذاتا آنها را میدانید خوش شانس هستید در غیر این صورت سعی کنید آنها را یاد بگیرید و بعد این قوانین را با استعدادتان ترکیب کنید. حتی جیمز جویس که توجهی به این گونه قوانین نداشت، نویسندهای درجه یک به حساب میآید، به این دلیل که توانست اولیس و دوبلینیها را بنویسد. برخی نویسندگان نوشتن داستانکوتاه را دست گرمی میدانند. خوب است. در این صورت در حال تمرین نوشتن رمان هستند.
چه کسی مشوق شما در نویسندگی بود؟
خدای من! با این سؤال درگیر ماجرایی طولانی شدید. در شهری بزرگ شدم که مردم اهمیت چندانی به فرهنگ نمیدادند. از دیدی کلی شاید درست فکر میکردند اما باعث شد تا خیلی زود از کودکی خلاف جریان آب شنا کنم. در این زمینه تجربههای زیادی کسب کردم و حتی یاد گرفتم با مخالفان و موافقانم چهگونه برخورد کنم. به همین دلیل همیشه رفتاری نامتعارف داشتم و نمیتوانستم با کسی ارتباط دوستی برقرار کنم. از مدرسه متنفر بودم و هنوز هم همین حس را دارم. دایم در حال عوض کردن مدرسه بودم و از درسها هم نمره نمیآوردم. دست کم دو بار در هفته از مدرسه فرار میکردم و همیشه بیرون از خانه بودم. یک بار با یکی از دوستانم که دختری خیلی بزرگتر از من بود و خانهشان روبهروی خانه ما بود از مدرسه فرار کردیم. بعدها این دختر مشهور شد؛ چون چند نفر را کشته بود در زندان سینگ سینگ۱۸ اعدام شد. نویسندهای داستانی درباره او نوشت و اسم داستان را قاتل قلبهای تنها گذاشت. به قدری از مدرسه فرارمیکردم که در دوازده سالگی مدیر مدرسه به والدینم گفت انجمن مدرسه و خود او عقیده دارند من غیرعادی هستم و بهتر است به مدرسهٔ کودکان خاص بروم. نمیدانم والدینم چه فکری کردند اما مرا پیش روانپزشک بردند تا ثابت کنند بچهٔ غیرعادیای نیستم. در کلینیک روانپزشکی از من آزمایش هوش گرفتند که خیلی از آن خوشم آمد. حدس بزنید چه شد؟ گفتند که من بسیار باهوش و حتی نابغه هستم. نمیدانم معلمهایم از شنیدن این حرف بیشتر تعجب کردند یا والدینم، اما هیچ کدام نمیخواستند باور کنند. آنها امیدوار بودند بشنوند که من کودکی عادی هستم. به هرحال من خیلی خوشحال بودم و جلو آینه خودم را نگاه میکردم و گونههایم را میگرفتم و در خیال خودم را مانند نویسندگان مشهور آن زمان؛ فلوبر، موپاسان، منسفیلد، پروست، چخوف یا توماس وولف میدیدم.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه