
کتاب سکوت مرگبار
معرفی کتاب سکوت مرگبار
سکوت مرگبار اثری از دونا آندرز با ترجمهی سیما فلاح است که انتشارات لیوسا آن را منتشر کرده است. این کتاب در دستهی رمانهای معمایی و روانشناختی قرار میگیرد و داستان زنی به نام لیزا مکدوناف را روایت میکند که درگیر بحرانهای شخصی و حرفهای است. لیزا به عنوان مشاور داخلی یک شرکت هواپیمایی بزرگ، با موجی از اخراجها و نارضایتی کارمندان روبهروست و همزمان با ناپدیدشدن مرموز همسرش، زندگیاش دستخوش آشوب میشود. روایت کتاب با تمرکز بر احساسات، اضطرابها و تردیدهای شخصیت اصلی، فضای پرتنش و رازآلودی را خلق میکند که خواننده را به دنبال خود میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سکوت مرگبار
سکوت مرگبار نوشتهی دونا آندرز، داستانی معمایی با محوریت روانشناسی شخصیتها و روابط انسانی است. روایت در فضای شهری سیاتل و در دل یک شرکت هواپیمایی جریان دارد؛ جایی که لیزا مکدوناف، مشاور داخلی شرکت، با موجی از اخراجها و نارضایتی کارمندان مواجه است. در کنار دغدغههای شغلی، زندگی شخصی لیزا نیز با ناپدیدشدن ناگهانی همسرش، مارتین، به بحران کشیده میشود. نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، روابط خانوادگی و دوستیهای پیچیده، تصویری ملموس از اضطرابها و ناامنیهای شخصیت اصلی ارائه داده است. ساختار کتاب بر پایهی روایت خطی و توصیفهای دقیق از احساسات و موقعیتهای شخصیتها بنا شده و به تدریج لایههای پنهان داستان را آشکار میکند. این رمان با ترکیب عناصر معمایی، روانشناختی و اجتماعی، فضایی پرتعلیق و پر از تردید را به تصویر کشیده است.
خلاصه داستان سکوت مرگبار
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با تمرکز بر لیزا مکدوناف آغاز میشود؛ زنی که به عنوان مشاور داخلی شرکت اینترنشنال ایر، با موجی از اخراجها و نارضایتی کارمندان روبهروست. لیزا که خود نیز از بیخوابی و اضطراب رنج میبرد، درگیر خاطرات تلخ دوران کودکی و بحرانهای خانوادگی است. ناپدیدشدن مرموز همسرش، مارتین، که پیشتر در همان شرکت کار میکرده، سایهای سنگین بر زندگی او انداخته است. لیزا در تلاش برای کنارآمدن با این فقدان، به کارش پناه میبرد اما نشانههایی عجیب، مانند ورود بیاجازه به آپارتمانش و جابهجایی وسایل، او را دچار ترس و تردید میکند. در کنار دغدغههای شغلی، روابط لیزا با دوستان و همکارانش نیز پیچیدهتر میشود. دیو، مدیر آزمایشگاه کامپیوتر، و اریک، رواندرمانگر و دوست قدیمی، هرکدام به نوعی وارد زندگی او میشوند و مثلثی از حمایت، رقابت و احساسات شکل میگیرد. لیزا با وجود حمایت اطرافیان، همچنان درگیر پرسشهای بیپاسخ درباره سرنوشت مارتین و اتفاقات مشکوک پیرامون شرکت است. او با پیگیری پروندههای کاری و جستوجوی حقیقت، به تدریج به لایههای پنهان ماجرا نزدیکتر میشود، اما هر قدم او را با خطرات و ابهامهای تازهای روبهرو میکند.
چرا باید کتاب سکوت مرگبار را بخوانیم؟
سکوت مرگبار با ترکیب فضای معمایی و روانشناختی، تجربهای متفاوت از یک رمان معاصر را ارائه داده است. روایت داستان از زاویهی دید زنی مستقل و آسیبدیده، امکان همذاتپنداری با دغدغههای شخصی و اجتماعی را فراهم میکند. پرداختن به موضوعاتی مانند اضطراب شغلی، بحرانهای خانوادگی، روابط پیچیده و احساس ناامنی، این اثر را به گزینهای مناسب برای علاقهمندان به داستانهایی با لایههای روانی و اجتماعی تبدیل کرده است. همچنین، فضای رازآلود و تعلیق مداوم، خواننده را تا پایان با خود همراه نگه میدارد و او را به کشف حقیقت وادار میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای معمایی و روانشناختی پیشنهاد میشود. همچنین به کسانی که با دغدغههایی مانند اضطراب شغلی، بحرانهای خانوادگی یا تجربهی فقدان و ناامنی دستوپنجه نرم میکنند، توصیه میشود.
بخشی از کتاب سکوت مرگبار
احساس کرد چیزی پشت سرش حرکت کرد و سایهی آن روی پنجره افتاد، که بلافاصله با قطرات منشوری شکل باران که به پنجره میپاشید، درآمیخت و محو شد. لیزا چرخی زد و به طرف در اتاق برگشت. حاضر بود قسمت بخورد صدای تقهای آهسته به در و بسته شدن آن را شنیده است. ولی هیچ کس وارد دفتر کار او نشده بود. او تنها بود. لیزا با خود گفت: همهش در اثر دلشوره و اضطرابه. این اواخر خیلی دلشوره و اضطراب داشت. در ضمن امروز از کمبود خواب هم رنج میبرد. دلیلش همان بیخوابی بود. بیخوابی روی دیدش تأثیر گذاشته بود و شبحی را میدید که اصلاً وجود خارجی نداشت. در این یک سال گذشته وضع روحیاش اصلاً خوب نبود. یک رشته مو را پشت گوشش داد. این روزها حتی فرهای طبیعی موهای پر پشتش با او همکاری نمیکرد. به طرف پنجره که برگشت، به یاد تذکر خواهر بزرگترش جین در دوران بچگی افتاد: "انقدر باموهات ور نرو، لیزا. با این موهای آشفته، قیافهت مثل مدوسا میشه." لیزا از سر شیطنت لبخندی زد. ور رفتن با فر موهایش در ده سالگی واکنشی عصبی در برابر اضطراب بود و آن زمان جین دوازده سال داشت. حالا بعد از گذشت بیست و یک سال، لیزا دوباره آن عادت بد را از سر گرفته بود. با خود گفت: ترک عادت موجب مرضه.
حجم
۳۵۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۵۱۶ صفحه
حجم
۳۵۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۵۱۶ صفحه