بریده‌هایی از کتاب شهید گمنام ( ۷۲ روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر)

هرچه خدا خواست همان می‌شود.

اگر می‌توانید گمنام بمانید پس چنین کنید. امام علی (ع)

محسن چریک همیشه کارهایش را خالصانه و مخفیانه فقط برای خدا انجام می‌داد.

طبق معمول چاره کار توسل به مادرسادات بود.

حاج احمد لبخندی زد و گفت: قبل از انقلاب ساواک نتوانست با ما کاری کند. با یاری خدا در مریوان ضدانقلاب نتوانست ما را شکست دهد. بعثی‌ها نتوانستند حریف ما شوند. مطمئن باش منافقین هم نمی‌توانند کاری از پیش ببرند. اگه قرار باشد برای من اتفاقی بیفتد در جبهه نبرد با اسرائیل خواهد بود!!

اگر می‌توانید گمنام بمانید پس چنین کنید. امام علی (ع)

سربازان اسلام، اگرچه نامدار باشند در این جهان گمنامند. نامدارترین سرباز فداکار در اسلام، امیرالمؤمنین علی (ع) است و او گمنام‌ترین سرباز است.

آیا می‌دانید که این انقلاب و اسلام و این آزادی چگونه به دست ما رسیده!؟

سربازان اسلام، اگرچه نامدار باشند در این جهان گمنامند. نامدارترین سرباز فداکار در اسلام، امیرالمؤمنین علی (ع) است و او گمنام‌ترین سرباز است. امام خمینی (ره)

حاج احمد لبخندی زد و گفت: قبل از انقلاب ساواک نتوانست با ما کاری کند. با یاری خدا در مریوان ضدانقلاب نتوانست ما را شکست دهد. بعثی‌ها نتوانستند حریف ما شوند. مطمئن باش منافقین هم نمی‌توانند کاری از پیش ببرند. اگه قرار باشد برای من اتفاقی بیفتد در جبهه نبرد با اسرائیل خواهد بود!! این حرف حاج احمد زمانی بود که هنوز خبری از اعزام قوای ایرانی به سوریه و لبنان نبود.

همه ما در پشت موانع گیر افتاده بودیم. واقعاً نمی‌دانستیم چه کنیم. در همین حین یک جوان به روی سیم‌های خاردار خوابید! بعد هم گفت: همه از روی من عبور کنید!

اسارت در راه عقیده عین آزادی است.

ای خفتگان بیدار شوید. مرگ در کمین شما نشسته است. بار گناهانتان را با توبه سبک کنید. فکر نکنید شهادت به سادگی به دست می‌آید. بلکه همانگونه که امام فرمود: هدیه‌ای است از جانب حق برای کسانی که لایق هستند.

بلکه همانگونه که امام فرمود: هدیه‌ای است از جانب حق برای کسانی که لایق هستند.

می‌گفت: این فرماندهی گردان ما رو باد می‌کنه! اگر به خودمان سوزن نزنیم، دنیا به ما سوزن می‌زنه!

چند ساعت بعد شخصی مرا سوار کرد و آمدم. البته این دوست ما همیشه اینگونه بود. در همه کارها، حتی زمانی که در اوج کار بودیم با شنیدن صدای اذان کار را قطع می‌کرد و به نماز می‌ایستاد. همه را هم به نماز تشویق می‌کرد. حدیث زیبایی را نیز برای ما نقل می‌کرد: وقتی بنده‌ای بدون توجه، در خارج وقت و سریع نماز می‌خواند خداوند به فرشتگانش می‌گوید: به این بنده‌ام بنگرید! گویی فکر می‌کند برآوردن حوائج و نیازهایش به وسیله کسی جز من است!؟ آیا او نمی‌داند حل مشکلات و برآوردن حاجاتش به دست من است!؟

همه ما در پشت موانع گیر افتاده بودیم. واقعاً نمی‌دانستیم چه کنیم. در همین حین یک جوان به روی سیم‌های خاردار خوابید! بعد هم گفت: همه از روی من عبور کنید! بیش از سیصد نفر از روی بدن او عبور کردند. خارهای سیم در بدن جوان فرو رفته بود. در زیر نور منّور کاملاً مشخص بود. قطرات خون از بدن او جاری شده بود. وقتی همه نیروها از روی بدن او عبور کردند عملیات با موفقیت آغاز شد.

اینها همه از اخلاص و ایمان او بود

چراغی پر فروغ‌اند. راه را به گمگشتگان دریای پرتلاطم دنیا نشان می‌دهند. اهل دنیا را به ساحل امن هدایت فرا می‌خوانند. نور امید را بر دل کشتی شکستگان اقیانوس معرفت می‌تابانند. آری شهدای گمنام اینگونه‌اند.

گویی گمنامی صفتی است که همه عاشقان حضرت زهرا (س) به آن آراسته‌اند.

۵۵. سیزده مؤذن راوی شهید علیرضا غلامی مسئول تفحص لشگر امام حسین(ع) آخرین روزهای سال ۷۲ بود. بچه‌های تفحص همه به دنبال پیکرهای مطهر شهدا بودند. مدتی بود که در منطقه خیبر (طلائیه) به عنوان خادم‌الشهداء انتخاب شدیم. با دل و جان به دنبال پارهای دل این ملت بودیم. سکوت سراسر طلائیه و جزایر را گرفته بود. سکوتی که روح را دگرگون می‌کرد. قبل از وارد شدن به منطقه تابلویی زیبا نظرمان را جلب کرد: با وضو وارد شوید این خاک آغشته به خون شهیدان است. این جمله کلی حرف داشت. همه ایستادیم. نزدیک ظهر بود. بچه‌ها با آب کمی که همراهشان بود وضو گرفتند. ناگهان صدای دلنشین اذان آن هم به صورت دسته‌جمعی به گوشمان رسید! به ساعت نگاه کردم. وقت اذان نبود! همه این صدا را می‌شنیدند. هر لحظه برتعجب ما افزوده می‌شد. یعنی چه حکمتی در این اذان بی‌وقت و دسته‌جمعی وجود دارد!! نوای اذان بسیار زیبا و دلنشین بود. این صدا از میان نیزارها می‌آمد. با بچه‌ها به سمت صدا حرکت کردیم. با عبور از موانع به نیزارها رسیدیم. این منطقه قبلاً محل عبور قایقها بود. هر چه جلو می‌رفتیم صدا

کلام نورانی پیامبر به امام علی (ع) را به خوبی عمل می‌کرد: یا علی (ع) اگر یک نفر به واسطه تو هدایت شود برتر است از آنچه آفتاب بر آن می‌تابد

امام صادق (ع) می‌فرماید: هرکار نیکی که بنده انجام می‌دهد ثوابی در قرآن برای آن مشخص است مگر نمازشب، زیرا آنقدر اهمیت دارد که خداوند فرموده: هیچکس نمی‌داند به پاداش آنچه کرده‌اند (نمازشب) چه چیز برای آنها ذخیره کرده‌ام (میزان الحکمه حدیث ۳۶۶۵)

همه ما در پشت موانع گیر افتاده بودیم. واقعاً نمی‌دانستیم چه کنیم. در همین حین یک جوان به روی سیم‌های خاردار خوابید! بعد هم گفت: همه از روی من عبور کنید! بیش از سیصد نفر از روی بدن او عبور کردند. خارهای سیم در بدن جوان فرو رفته بود. در زیر نور منّور کاملاً مشخص بود. قطرات خون از بدن او جاری شده بود. وقتی همه نیروها از روی بدن او عبور کردند عملیات با موفقیت آغاز شد.

حضرت امام دستی بر روی پای او کشید. فرمودند: انشاءالله خوب می‌شود. حاج احمد از جماران که بیرون آمد دیگر عصا در دست نگرفت!!

یکبار مسئله‌ای پیش آمد که گفت: دیگر نمی‌خوانم. دیگر مداحی نمی‌کنم! اما صبح روز بعد دوباره شروع به مداحی کرد! حضرت زهرا (س) را در خواب دیده بود. فرموده بودند: نگو نمی‌خوانم. ما تو را دوست داریم. هر کس گفت بخوان تو هم بخوان.

او دنیا را سه طلاقه کرده بود.

محسن چریک همیشه کارهایش را خالصانه و مخفیانه فقط برای خدا انجام می‌داد.

او مصداق کلام نورانی پیامبر (ص) بود که می‌فرماید: زیاد وضو بگیرید. اگر توانستید شب و روز باوضو باشید. زیرا اگر در حال طهارت بمیرید شهید خواهید بود.

همه از بین رفته بودند. هیچ چیزی از آنها باقی نمانده بود. اسامی آنها به عنوان شهدای مفقودالجسد ثبت شد. شهدای که در راه اسلام از همه وجود خود گذشتند. در وصیتنامه یکی از شهدا نوشته شده بود: آیا می‌دانید که این انقلاب و اسلام و این آزادی چگونه به دست ما رسیده!؟