تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب افغان
معرفی کتاب افغان
کتاب افغان نوشتهٔ «فردریک فورسایت» با ترجمهٔ «فرزام حبیبی» توسط نشر لیوسا منتشر شده است. این اثر در ژانر تریلر سیاسی و جاسوسی قرار میگیرد و داستانی پرتنش و چندلایه را روایت میکند که در بستر مبارزه با تروریسم بینالمللی و فعالیتهای القاعده شکل گرفته است. نویسنده با بهرهگیری از دانش و تجربهٔ خود در حوزهٔ سیاست و امنیت، روایتی پیچیده و پرجزئیات از عملیاتهای اطلاعاتی و امنیتی ارائه میدهد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب افغان
کتاب «افغان» از جمله آثار داستانی معاصر است که با محوریت تهدیدات تروریستی و فعالیتهای سازمانهای اطلاعاتی غربی و شرقی نوشته شده است. «فردریک فورسایت»، نویسندهٔ کتاب حاضر با سابقهای طولانی در نگارش رمانهای جاسوسی، اینبار نیز بهسراغ موضوعی حساس و جهانی رفته است. داستان در سالهای پس از حملات ۱۱ سپتامبر میگذرد و فضای امنیتی و اضطرابآلود آن دوران را بازتاب میدهد. روایت کتاب میان چند کشور و شخصیت مختلف در رفتوآمد است و با جزئیات دقیق به ساختار و عملکرد سازمانهای اطلاعاتی، گروههای افراطی و شبکههای مخفی میپردازد. قالب کتاب یک رمان تریلر جاسوسی است که با نگاهی مستندگونه و واقعگرایانه، مخاطب را به دل ماجراهای پیچیدهٔ جهانی میبرد. ساختار اثر بر پایهٔ روایتهای موازی و چندلایه استوار است و شخصیتپردازیها بهگونهای انجام شده که هر یک از بازیگران داستان، نمایندهٔ بخشی از واقعیتهای سیاسی و اجتماعی جهان معاصر باشند.
خلاصه داستان افغان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان کتاب «افغان» با انفجارهای تروریستی لندن در سال ۲۰۰۵ آغاز میشود و بهسرعت وارد فضای تعقیب و گریز اطلاعاتی میان نیروهای امنیتی غرب و شبکههای افراطی القاعده میشود. پلیس بریتانیا و سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و پاکستان در پی کشف سرنخهایی از یک عملیات بزرگ تروریستی هستند که با رمز «معراج» شناخته میشود. در این میان، یک لپتاپ متعلق به مشاور مالی القاعده بهدست نیروهای ضدتروریسم میافتد و رمزگشایی از اسناد آن، نشانههایی از یک پروژهٔ عظیم و ناشناخته را آشکار میکند. همزمان گروهی از متخصصان قرآنشناسی برای رمزگشایی از پیامهای مخفی القاعده به کار گرفته میشوند. روایت کتاب میان چند شخصیت کلیدی ازجمله یک استاد دانشگاه انگلیسی متخصص مطالعات اسلامی و یک سرباز بازنشستهٔ بریتانیایی در رفتوآمد است. هر یک از این شخصیتها بهنوعی درگیر ماجرای کشف و خنثیسازی عملیات «معراج» میشوند. داستان با جزئیات فراوان به روند همکاریهای بینالمللی، رقابتهای اطلاعاتی و چالشهای اخلاقی و انسانی مأموران امنیتی میپردازد و درعینحال تصویری از زندگی و ذهنیت اعضای گروههای افراطی ارائه میدهد. داستان با تعلیق و ضربآهنگ بالا، خواننده را تا مرزهای تصمیمگیریهای حیاتی و خطرناک پیش میبرد.
چرا باید کتاب افغان را بخوانیم؟
کتاب «افغان» با روایتی پرجزئیات و مستندگونه، تصویری از پشتپردهٔ عملیاتهای ضدتروریستی و نبرد اطلاعاتی میان شرق و غرب ارائه میدهد. این کتاب نهتنها به جنبههای اکشن و تعلیق داستانی توجه دارد، بلکه به لایههای فکری و ایدئولوژیک شخصیتها میپردازد. خواندن این اثر فرصتی است برای آشنایی با پیچیدگیهای جهان امنیتی معاصر، شناخت سازوکارهای سازمانهای اطلاعاتی و درک چگونگی شکلگیری و مقابله با تهدیدات جهانی. این کتاب نشان میدهد که تصمیمات بزرگ در عرصهٔ سیاست و امنیت، همواره با چالشهای انسانی و اخلاقی همراه است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای جاسوسی، تریلرهای سیاسی و داستانهایی با محوریت تروریسم و امنیت جهانی مناسب است. کسانی که به موضوعات مربوط به سازمانهای اطلاعاتی، سیاست بینالملل و تحلیل روابط قدرت علاقه دارند، از مطالعهٔ این اثر بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب افغان
«پرواز طولانی بود و خستهکننده. در طول پرواز هیچ امکاناتی برای سوختگیری مجدد نبود، که آن هم هزینهٔ زیادی داشت. این هرکولس یک زندان پرنده بود که لطفی در حق دولت افغان میکرد که مجبور بود آدمش را از کوبا بردارد اما هیچ هواپیمایی برای این کار در اختیار نداشت.
آنها از طریق فرودگاههای امریکایی در جزیرهٔ آزور در پرتغال و رامشتاین در آلمان پرواز کردند و اواخر بعدازظهر روز بعد بود که سی ۱۳۰ در پایگاه هوایی بزرگ بگرام در مرز جنوبی دشتِ شمالی سرد و بیروح فرود آمد.
خدمهٔ پرواز دو بار عوض شده بودند، ولی افراد گروه اسکورت در تمام راه همانها بودند و درحالیکه آنها کتاب میخواندند، کارت بازی میکردند و چرت میزدند چهار مجموعه پرهٔ چرخان بیرون پنجرههای هواپیما آنها را به شرقیترین نقاط شرق میبرد. زندانی همچنان در غلوزنجیر بود، آن هم به بهترین شکلی که بتواند بخوابد.
وقتی هرلوکس روی باند توقفگاه کنار آشیانهٔ بزرگی که منطقهٔ امریکایی داخل پایگاه بگرام را در بر میگرفت پیش میرفت، گروه استقبال در انتظار بود. سرگردی امریکایی که سرپرستی گروه اسکورت را بهعهده داشت، خوشحال بهنظر میرسید از اینکه میدید مرد افغان امکانی برای فرار ندارد. جدا از خودروی زندان، بیست سرباز نیروهای ویژهٔ افغان به فرماندهی سرتیپ یوسف فرمانده واحد، آنجا بودند.
سرگرد با قدمهایی بلند از پلکان هواپیما پایین آمد تا پیش از واگذاری مسئولیت به او، مدارک اداری را تحویل دهد. این کار چند ثانیهای بهطول انجامید. سپس بهسوی همکارانش سری تکان داد و آنها زنجیرهایی را که مرد افغان را به بدنهٔ هواپیما بسته بود، باز کردند و زندانی را لنگلنگان بهسمت زمستان یخبندان افغانستان هدایت کردند.
سربازان احاطهاش کردند او را تا وانتِ سرپوشیدهٔ زندان کشیدند و به داخل آن انداختند. در محکم بسته شد. سرگرد امریکایی به این نتیجه رسید که مطلقاً دلش نمیخواهد جایش را عوض کند. به سرتیپ سلام نظامی داد و پاسخ گرفت.
امریکایی گفت: «سرکار، خوب از او مراقبت کنید. مرد بسیار سرسختی است.»
افسر افغان گفت: «نگران نباش سرگرد. او روزهای باقیماندهٔ عمرش را در زندان پلچرخی میگذراند.»»
حجم
۳۵۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۳۵۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه