
کتاب امتحانش ضرر ندارد
معرفی کتاب امتحانش ضرر ندارد
کتاب امتحانش ضرر ندارد با گردآوری داستانهایی از سمانه مستقیمی، محسن مرادی، علیاصغر عاملی، رقیه خلیلی و مهین راد توسط نشر دال منتشر شده است. این مجموعه در قالب داستان کوتاه به موضوعات اجتماعی و انسانی، بهویژه اعتیاد و تأثیرات آن بر زندگی افراد و خانوادهها میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب امتحانش ضرر ندارد
کتاب امتحانش ضرر ندارد در فضایی معاصر و با نگاه به مسائل اجتماعی، بهویژه اعتیاد و پیامدهای آن، شکل گرفته است. هرکدام از داستانهای این مجموعه از زاویهای متفاوت به زندگی شخصیتهایی میپردازند که با چالشهای اعتیاد، خانواده، فقر، روابط انسانی و بحرانهای هویتی دستوپنجه نرم میکنند. نویسندگان مختلف این مجموعه، هرکدام با سبک و زبان خاص خود، روایتهایی از زندگی روزمره و گاه تلخ شخصیتهایی را ارائه میدهند که درگیر انتخابها و پیامدهای آنها هستند.
فضای داستانها اغلب واقعگرایانه و گاه تلخ است و با تمرکز بر جزئیات زندگی شخصیتها، تصویری از جامعهی امروز و دغدغههای آن ترسیم میشود. کتاب امتحانش ضرر ندارد در دورهای منتشر شده که مسائل اجتماعی و آسیبهای ناشی از اعتیاد همچنان یکی از دغدغههای مهم جامعه به شمار میرود و داستانها تلاش میکنند با روایتهای ملموس، این مسائل را به تصویر بکشند.
خلاصه کتاب امتحانش ضرر ندارد
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستانهای کتاب امتحانش ضرر ندارد، هرکدام روایتی مستقل دارند، اما درونمایهی مشترک آنها، مواجههی شخصیتها با اعتیاد و تأثیرات مخرب آن بر زندگیشان است. در داستان نخست، پرستاری با یادآوری خاطرات دوستی قدیمی، به گذشتهای بازمیگردد که جسارت و وسوسهی تجربههای جدید، سرنوشتش را تغییر داده است. رابطهی او با نسترن، دوست دوران نوجوانی و ورود به دنیای ناشناختهی مواد، بهتدریج زندگیاش را بهسمت فروپاشی میبرد. در داستان گودی، فضای محلهای قدیمی و روابط میان نسلها به تصویر کشیده میشود؛ شخصیتها با حسرت گذشته و تلخی حال دستوپنجه نرم میکنند و اعتیاد همچون زخمی کهنه بر زندگیشان سایه انداخته است.
داستان شال قرمز به رابطهی پدر و پسری میپردازد که مرگ مادر و اعتیاد پدر، شکافی عمیق میان آنها ایجاد کرده است. داستانهای دیگر مجموعه نیز هرکدام با زبانی متفاوت، به روایت زندگی شخصیتهایی میپردازند که درگیر اعتیاد، فقر، روابط خانوادگی و تلاش برای رهایی یا سازگاری با شرایط دشوار هستند. روایتها اغلب با طنزی تلخ یا نگاهی انتقادی همراهاند و شخصیتها در تلاش برای یافتن معنایی در زندگی، گاه به انتخابهایی دست میزنند که پیامدهای سنگینی برایشان دارد. پایانبندی داستانها اغلب باز است و مخاطب را با پرسشهایی دربارهی سرنوشت شخصیتها و معنای رهایی یا سقوط تنها میگذارد.
چرا باید کتاب امتحانش ضرر ندارد را خواند؟
کتاب امتحانش ضرر ندارد با روایتهای کوتاه و متنوع، تصویری چندلایه از زندگی افرادی ارائه میدهد که با اعتیاد و بحرانهای اجتماعی روبهرو هستند. داستانها با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره و روابط انسانی، امکان همدلی با شخصیتها را فراهم میکنند و مخاطب را به تأمل دربارهی انتخابها و پیامدهای آنها وا میدارند. مواجهه با واقعیتهای تلخ و گاه طنزآمیز زندگی، فرصتی برای درک بهتر آسیبهای اجتماعی و پیچیدگیهای روانی انسانها ایجاد میکند.
خواندن کتاب امتحانش ضرر ندارد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این مجموعه برای علاقهمندان به داستان کوتاه فارسی، کسانی که دغدغهی مسائل اجتماعی و آسیبهای ناشی از اعتیاد را دارند و همچنین افرادی که به روایتهای واقعگرایانه و شخصیتمحور علاقهمندند، مناسب است. مطالعهی این کتاب میتواند برای مشاوران، مددکاران اجتماعی و دانشجویان رشتههای علوم انسانی نیز مفید باشد.
بخشی از کتاب امتحانش ضرر ندارد
«پرستار بخش کولهپشتی پستهایرنگش را میگذارد روی پیشخوان. کولهاش من را یاد روزهای دبیرستان میاندازد. نسترن هم یک کوله پستهایرنگ داشت. کولهاش را روی دوشش میانداخت و نگاهی به دیوار بلند مدرسه میانداخت. میگفتم: (میخوای از مدرسه فرار کنی؟) میخندید و میگفت: «امتحانش ضرر نداره.» من قلاب گرفتم و نسترن از دیوار پایین پرید. کولهاش را خودم برایش پرت کردم آن طرف دیوار. همیشه به نسترن حسودیام میشد. به چال گونههایش موقع خندیدن، به موهای خرماییاش که روی پیشانی بلندش میریخت و جرأتی که داشت. دوستی من با نسترن از یک روز پاییزی شروع شد. قبل از آن مینشستم میز آخر تکوتنها. آن روز تند و سریع از پلهها پایین آمدم تا خودم را برسانم به دستشویی. پایم پیچ خورد و از پلهها تلوتلو خوردم. افتادم پایین. بچهها جمع شدند دورم. چند نفر زدند زیر خنده. یک نفر گفت: «دست و پا چلفتی.» نسترن دادی سر بچهها کشید و جمعیت را کنار زد. دستهایش را انداخت زیر بغلم و کمکم کرد بنشینم روی نیمکت. قمقمه آب را گذاشت روی لبهایم. لبهایم که خیس شد بغضم هم ترکید. نسترن اشکهایم را پاک کرد و گفت: «دستت رو بذار رو شونه من و آرومآروم راه برو. امتحانش ضرر نداره.»
حجم
۲۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
حجم
۲۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه