تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب مردن ماه
معرفی کتاب مردن ماه
کتاب مردن ماه نوشتهٔ «مرتضی فرجی» و منتشرشده توسط نشر نی در سال ۱۴۰۴، مجموعهای از داستانهای کوتاه و معاصر و ایرانی است که هرکدام در شهری از ایران میگذرد و با نگاهی انسانی و جزئینگر به زندگی، تنهایی، خاطره و هویت میپردازد. این مجموعه با روایتهایی از اصفهان، شیراز، تهران، همدان و دیگر شهرها، تجربههای زیسته و خیالپردازیهای نویسنده را به زبان داستان ارائه کرده است. هر داستان با محوریت یک شهر از ایران نوشته شده است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مردن ماه اثر مرتضی فرجی
کتاب «مردن ماه» مجموعهای از داستانهای کوتاه و ایرانی و معاصر است که در بستر شهرهای مختلف ایران روایت میشود. این کتاب در دورهای معاصر نوشته شده و فضای آن متأثر از تحولات اجتماعی، جنگ، مهاجرت و خاطرات جمعی است. نویسنده با بهرهگیری از عناصر بومی، زبان محلی و تصویرسازیهای دقیق، هر شهر را بهمثابهٔ شخصیتی زنده و زنانه به تصویر کشیده است. روایتها اغلب از زاویهدید شخصیتهایی ارائه شده است که با گذشته، فقدان، خاطره و ریشههای خود درگیر هستند.
کتاب حاضر با نگاهی به شهرهایی همچون اصفهان، شیراز، سردشت، اندیمشک، بوشهر، تهران و همدان، سفری ذهنی و عاطفی را برای مخاطب رقم میزند. هر داستان، سفری است به لایههای پنهان هویت و خاطره و درعینحال بازتابی از دغدغههای فردی و جمعی در ایران معاصر. فضای این کتاب میان واقعیت و خیال حرکت میکند و مرز میان خاطره و رؤیا را بارها جابهجا میکند. برای کسانی که به روایتهای انسانی، دغدغههای هویتی و پیوند میان شهر و شخصیت علاقه دارند، این مجموعه میتواند تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز باشد.
عنوان داستانهای این کتاب به قلم «مرتضی فرجی» عبارت است از «مردنِ ماه (اندیمشک)»، «دالون (اصفهان)»، «عروسکِ حبهای (تهران)»، «روزِ سهگردو (همدان)»، «زیرِ بوتهٔ گل سرخ (شیراز)»، «گهوارهٔ دریا (بوشهر)» و «مرگ توی رگهام قدم میزند (سردشت)».
خلاصه کتاب مردن ماه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
در مجموعه داستان «مردن ماه»، هر داستان با محوریت یک شهر و شخصیتهایی که درگیر گذشته، فقدان یا جستوجوی هویت هستند، روایت میشود. داستان «اندیمشک» با فضای وهمآلود و خاطرات جنگ آغاز میشود. شخصیت اصلی با تنهایی، بیماری و خاطرهٔ مادرش دستوپنجه نرم میکند و در مواجهه با پیرمردی به نام «عبدالواحد»، به سفری درونی و بیرونی کشیده میشود که مرز واقعیت و خیال در آن محو است. در داستان «اصفهان» راوی با بازگشت به خاطرات کودکی و خانهای قدیمی، به جستوجوی ریشههای خانوادگی و رازهای گذشته میپردازد. داستان «تهران» روایتگر رابطهای انسانی در دل روزهای موشکباران و اضطراب است؛ جایی که عروسکهای دستساز و دستهای کوچک، نشانههایی از امید و پیوند میان آدمها میشوند. داستان «همدان» با محوریت دوستی و فقدان به خاطرات کودکی، مرگ، مهاجرت و تأثیر آنها بر هویت فردی میپردازد. در همهٔ داستانها عناصر بومی، زبان محلی و تصویرسازیهای حسی، فضای داستان را ملموس و زنده میکنند. دغدغههای اصلی کتاب حول محور تنهایی، جستوجوی معنا، ریشهها و مواجهه با فقدان شکل میگیرد و هر داستان تکهای از پازل هویت و خاطره را پیش روی مخاطب میگذارد.
چرا باید کتاب مردن ماه را خواند؟
این کتاب با روایتهایی چندلایه و شخصیتپردازیهای دقیق، تجربهٔ زیستهٔ انسان ایرانی را در بستر شهرهای مختلف به تصویر کشیده است. هر داستان فرصتی است برای لمس تنهایی، خاطره و ریشههایی که در زندگی روزمره گم شدهاند. زبان کتاب سرشار از جزئیات و تصویرسازی است و خواننده را به سفری ذهنی و عاطفی در جغرافیای ایران میبرد.
خواندن کتاب مردن ماه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستان کوتاه و معاصر و ایرانی، روایتهای شهری، ادبیات معاصر ایران و کسانی که دغدغهٔ هویت، خاطره و ریشههای فردی و جمعی دارند، مناسب است. مخاطبانی که به تجربههای زیسته و روایتهای چندصدایی علاقهمند هستند، میتوانند از این مجموعه داستان لذت ببرند.
درباره مرتضی فرجی
«مرتضی فرجی» زادهٔ سال ۱۳۶۲، نویسنده، مسئول کارگاه داستان پیشرفتهٔ حوزهٔ هنری همدان و برندهٔ اولین جایزهٔ ادبی «اروند» بوده است. مجموعه داستان «مردن ماه» و مجموعه داستان «ماندن» اثر او است.
بخشی از کتاب مردن ماه
«دریا آرام بود و تکهتکههای طلایی خورشید روی آب بازی میکردند. تا خودِ خطِ افق جنبدهای پیدا نبود، ساکتِ ساکت. رفت روی اسکلهٔ باریک و قدیمی. با هر قدم، کفِ پاهاش جیرِ اَلوارِ پوسیدهٔ اسکله را درمیآورد. رسید ته اسکله. چشمهاش را بست. پشت پلکهاش سفیدی بود و سفیدی. نفس گرفت. دستهاش را از بغل و مُماسِ شانههاش بالا آورد. یکی از پاهاش را یک کم آورد بالا و روی آن یکی لیلیِ ملایمی کرد. یکهویی پرید بالا. زیرِ پاهاش آب دهن باز کرد. قُلقُلِ آب افتاد توی گوشهاش. چشمهاش را باز کرد. نور از روی آبِ موجدارِ بالای سرش میشکست و میریخت زیرِ آب. کَف میزد، نرم و لیز، مثلِ ماهی. تنش پیچوتاب میخورد. میرفت جلو. کُندی زیرِ آب زورش را زیاد کرده بود. آب را میشکافت و میرفت پایین. نور کمتر شد و آب کِدر. سفیدیِ تیزیِ دندانهای کوسهای پیدا شد. قرمزی مثل تکان قلممویی توی لیوان آب فواره زد و همهجا را گرفت. دیگر هیچجا را نمیدید. دستوپا میزد. گیر کرده بود. فضا تنگتر و تنگتر میشد. هوا نبود. افتاده بود توی گونی. لگد میزد، پا میکوبید، میخواست داد بزند ولی حس از لب و دهنش رفته بود. کلمهها از مغزش میآمدند تا روی زبانش ولی دهنش باز نمیشد...»
حجم
۱۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه